بیوگرافی پائولو كوئيلو
پائولو کوئلیو، یکی از پرخواننده ترین، و تاثیرگذارترین نویسندگان امروز است.
برخی او را کیمیاگر واژه ها می دانند و برخی دیگر، پدیده ای عامه پسند. اما در هر حال، کوئلیو یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان قرن حاضر است.
خوانندگان بی شمار او از 150 کشور، فارغ از فرهنگ و اعتقادات خود، اورا نویسنده ی مرجع دوران ما کرده اند. کتاب های اوبه 56 زبان ترجمه شده اند و جدای از آن که همواره در فهرست کتاب های پرفروش بوده اند، درتمام طول دوران ظهور او، مورد بحث و جدل اجتماعی و فرهنگی قرار داشته اند.
افکار، فلسفه و موضوعات مطرح شده درآثار او، بر ذهن میلیون ها خواننده ای تاثیر گذاشته است که به دنبال یافتن راه خویش، و روش های تازه برای درک جهان هستند.
پائولو کوئیلو کیست؟
در زندگی نامه پایولو کوییلو اینگونه آمده است که: پائولو کوئلیو در سال 1947، درخانواده ای متوسط به دنیا آمد. پدرش پدرو، مهندس بود و مادرش، لیژیا، خانه دار. در هفت سالگی، به مدرسه ی عیسوی های سن ایگناسیو در ریودوژانیرو رفت و تعلیمات سخت و خشک مذهبی، تاثیر بدی بر او گذاشت. اما این دوران تاثیر مثبتی هم بر او داشت. در راهروهای خشک مدرسه ی مذهبی، آرزوی زندگی اش رایافت: می خواست نویسنده شود. درمسابقه ی شعر مدرسه، اولین جایزه ی ادبی خود
را به دست آورد. مدتی بعد، برای روزنامه ی دیواری مدرسه ی خواهرش سونیا، مقاله ای نوشت که آن مقاله هم جایزه گرفت.
اما والدین پائولو برای آینده ی پسرشان نقشه های دیگری داشتند. می خواستند مهندس شود. پس، سعی کردند شوق نویسندگی را در او از بین ببرند. اما فشار آنها، و بعد آشنایی پائولو باکتاب مدار راسالسرطان اثر هنری میلر، روح طغیان را در او برانگیخت و باعث روی آوردن او به شکستن قواعد خانوادگی شد. پدرش رفتار او را ناشی از بحران روانی دانست. همین شد که پائولو تا هفده سالگی، دوبار در بیمارستان روانی بستری شد و بارها تحت درمان الکتروشوک قرار گرفت.
کمی بعد، پائولو با گروه تاتری آشنا شد و همزمان، به روزنامه نگاری روی آورد. ازنظر طبقه ی متوسط راحت طلب آن دوران، تاتر سرچشمه ی فساد اخلاقی بود. پدر و مادرش که ترسیده بودند، قول خود را شکستند. گفته بودند که دیگر پائولو رابه بیمارستان روانی نمی فرستند، اما برای بار سوم هم او رادر بیمارستان بستری کردند.
پائولو، سرگشته ترو آشفته تر از قبل، از بیمارستان مرخص شد و عمیقاً در دنیای درونی خود فرو رفت. خانواده ی نومیدش، نظر روان پزشک دیگری را خواستند. روان پزشک به آنها گفت که پائولو دیوانه نیست و نباید دربیمارستان روانی بماند. فقط باید یاد بگیرد که چه گونه با زندگی رو به رو شود. پائولو کوئلیو، سی سال پس ازاین تجربه، کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد رانوشت.
پائولو خود می گوید : ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد، درسال 1998 در برزیل منتشر شد. تا ماه سپتامبر، بیش تر 1200 نامه ی الکترونیکی و پستی دریافت کردم که تجربه های مشابهی را بیان می کردند. در اکتبر، بعضی از مسایل مورد بحث دراین کتاب ــ افسردگی، حملات هراس، خودکشی ــ در کنفرانسی ملی مورد بحث قرار گرفت. در 22 ژانویه ی سال بعد، سناتور ادواردو سوپلیسی، قطعاتی از کتاب مرا درکنگره خواند و توانست قانونی را به تصویب برساند که ده سال تمام، درکنگره مانده بود: ممنوعیت پذیرش بی رویه ی بیماران روانی در بیمارستان ها.
پائولو پس ازاین دوران، دوباره به تحصیل روی آورد و به نظر می رسید می خواهد راهی را ادامه دهد که پدر و مادرش برایش درنظر گرفته اند. اما خیلی زود، دانشگاه را رها کرد و دوباره به تاتر روی آورد. این اتفاق در دهه ی 1960 روی داد، درست زمانی که جنبش هیپی، درسراسر جهان گسترده بود. این موج جدید، در برزیل نیز ریشه دواند و رژیم نظامی برزیل، آن را به شدت سرکوب کرد. پائولو موهایش را بلند می کرد و برای اعلام اعتراض، هرگز کارت شناسایی به همراه خود حمل نمی کرد. شوق نوشتن، او را به انتشار نشریه ای وا داشت که تنها دو شماره منتشر شد. در همین هنگام، رائول سی شاس آهنگساز، از پائولو دعوت کرد تا شعر ترانه های او را بنویسد. اولین صفحه ی موسیقی آنها با موفقیت چشمگیری روبه رو شد و 500000 نسخه از آن به فروش رفت. اولین بار بود که پائولو پول زیادی به دست می آورد. این همکاری تا سال 1976، تا مرگ رائول ادامه یافت. پائولو بیش ازشصت ترانه نوشت و با هم توانستند صحنه ی موسیقی راک برزیل را تکان بدهند.
در سال 1973، پائولو و رائول، عضو انجمن دگراندیشی شدند که بر علیه ایدئولوژی سرمایه داری تاسیس شده بود. به دفاع ازحقوق فردی هر شخص پرداختند و حتی برای مدتی، به جادوی سیاه روی آوردند. پائولو تجربه ی این دوران رادر کتاب والکیری ها به روی کاغذ آورده است. در این دوران، انتشار”کرینگ ـ ها” راشروع کردند. “کرینگ ـ ها”، مجموعه ای از داستان های مصور آزادی خواهانه بود. دیکتاتوری برزیل، این مجموعه را خرابکارانه دانست و پائولو و رائول را به زندان انداخت. رائول خیلی زود آزاد شد، اما پائولو مدت بیش تری در زندان ماند، زیرا او را مغز متفکر این اعمال آزادی خواهانه می دانستند. مشکلات او به همان جا ختم نشد: دو روز پس از آزادی اش، دوباره در خیابان بازداشت شد و او را به شکنجه گاه نظامی بردند. خود پائولو معتقد است که باتظاهر به جنون و اشاره به سابقه ی سه بار بستری اش در بیمارستان روانی، ازمرگ نجات یافته است. وقتی شکنجه گران در اتاقش بودند، شروع کرد به خودش را زدن، و سرانجام از شکنجه ی او دست کشیدند و آزادش کردند.
این تجربه، اثر عمیقی بر او گذاشت. پائولو در بیست و شش سالگی به این نتیجه رسید که به اندازه ی کافی “زندگی” کرده و دیگر می خواهد “طبیعی” باشد. شغلی در یک شرکت تولید موسیقی به نام پلی گرام یافت و همان جا با زنی آشنا شدکه بعد با او ازدواج کرد. در سال 1977 به لندن رفتند. پائولو ماشین تایپی خرید و شروع به نوشتن کرد. اما موفقیت چندانی به دست نیاورد. سال بعد به برزیل برگشت و مدیر اجرایی شرکت تولید موسیقی دیگری به نام سی بی سی شد. اما این شغل فقط سه ماه طول کشید. سه ماه بعد، همسرش از او جدا شد و از کارش هم اخراجش کردند.
بعد بادوستی قدیمی به نام کریستینا اویتیسیکا آشنا شد. این آشنایی منجر به ازدواج آنها شد و هنوز باهم زندگی می کنند. این زوج برای ماه عسل به اروپا رفتند و درهمین سفر، از اردوگاه مرگ داخائو هم بازدید کردند. در داخائو، اشراقی به پائولو دست داد و در حالت اشراق، مردی را دید. دو ماه بعد، درکافه ای در آمستردام، باهمان مرد ملاقات کرد و زمان درازی با او صحبت کرد. این مرد که پائولو هرگز نامش را نفهمید، به او گفت دوباره به مذهب خویش برگردد و اگر هم به جادو علاقه مند است، به جادوی سفید روی بیاورد. همچنین به پائولو توصیه کرد جاده ی سانتیاگو (یک جاده ی زیارتی دوران قرون وسطی) را طی کند.
پائولو، یک سال بعد از این سفر زیارتی، درسال 1987، اولین کتابش خاطرات یک مغ را نوشت. این کتاب به تجربیات پائولو درطول این سفر می پردازد و به اتفاقات خارق العاده ی زیادی اشاره می کند که در زندگی انسان های عادی رخ می دهد.
یک ناشر کوچک برزیلی این کتاب راچاپ کرد و فروش نسبتاً خوبی داشت، اما با اقبال کمی ازسوی منتقدان روبه رو شد.
پائولو در سال 1988، کتاب کاملاً متفاوتی نوشت: کیمیاگر. این کتاب کاملاً نمادین بود و کلیه ی مطالعات یازده ساله ی پائولو را درباره ی کیمیاگری، در قالب داستانی استعاری خلاصه می کرد. اول فقط 900 نسخه از این کتاب فروش رفت و ناشر، امتیاز کتاب را به پائولو برگرداند.
پائولو دست از تعقیب رویایش نکشید. فرصت دوباره ای دست داد: با ناشر بزرگ تری به نام روکو آشنا شدکه از کار او خوشش آمده بود. درسال 1990، کتاب بریدا را منتشر کرد که در آن، درباره ی عطایای هر انسان صحبت می کرد. این کتاب با استقبال زیادی مواجه شد و باعث شدکیمیاگر و خاطرات یک مغ نیز دوباره مورد توجه قرار بگیرند. درمدت کوتاهی، هرسه کتاب در صدر فهرست کتاب های پرفروش برزیل قرار گرفت. کیمیاگر، رکورد فروش تمام کتاب های تاریخ نشر برزیل را شکست و حتا نامش درکتاب رکوردهای گینس نیز ثبت شد. در سال 2002، معتبرترین نشریه ی ادبی پرتغالی به نام ژورنال د لتراس، اعلام کرد که فروش کیمیاگر، از هر کتاب دیگری در تاریخ زبان پرتغالی بیش تر بوده است.
انتشار کنار رود پیدرا نشستم و گریستم در سال 1994، موفقیت بین المللی پائولو راتثبیت کرد. در این کتاب، پائولو درباره ی بخش مادینه ی وجودش صحبت کرده است.
پائولو در سال 1997، کتاب مهمش کتاب راهنمای رزمآور نور را منتشر کرد. این کتاب، مجموعه ای از افکار فلسفی اوست که به کشف رزم آور نور درون هر انسان کمک می کند. این کتاب، تاکنون کتاب مرجع میلیون ها خواننده شده است.
در ماه مه 2000، پائولو به ایران سفر کرد. او اولین نویسنده ی غیرمسلمانی بود که بعد از انقلاب سال 1357، به ایران سفر می کرد. آواز سوی مرکز بین المللی گفت و گوی تمدن ها، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، و ناشر ایرانی اش (کاروان) دعوت شده بود. پائولو با انتشارات کاروان قرارداد همکاری بست و با توجه به این که ایران معاهده ی بین المللی کپی رایت را امضا نکرده است، او اولین نویسنده ای بود که رسما از ایران حق التالیف دریافت می کرد. پائولو هرگز تصورش را نمی کرد که در ایران، باچنین استقبال گرمی روبه رو شود. فرهنگ ایران کاملاً با فرهنگ غرب متفاوت بود. هزاران خواننده ی ایرانی در کنفرانس ها و مراسم امضای کتاب او شرکت کردند.
در ماه سپتامبر همان سال، رمان شیطان و دوشیزه پریم، همزمان در ایتالیا، پرتغال، برزیل و ایران منتشر شد.
پدیدهی “پائولو کوئلیو” به همین جا ختم نمی شود. وی همواره مورد توجه مطبوعات است و از مصاحبه دریغ ندارد. همچنین، به طور هفتگی، ستون هایی در روزنامه های سراسر جهان می نویسد که بخشی از این ستون ها، در کتاب مکتوب گرد آمده اند.
فهرست آثار پائولو كوئيلو
(1987) خاطرات یک مغ
(1988) کیمیاگر
(1990) بریدا
(1991) عطیه برتر
(1992) والکیریها
(1994) کنار رود پیدرا نشستم و گریستم
(1994) مکتوب
(1996) کوه پنجم
(1997) کتاب راهنمای رزمآور نور
(1997) نامههای عاشقانه یک پیامبر
(1997) دومین مکتوب
(1998) ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
(2000) شیطان و دوشیزه پریم
(2002) پدران، فرزندان و نوهها
(2003) یازده دقیقه