ما براي اينكه بتوانيم از قانون جذب در زندگي خود به شكل مفيدتري استفاده كنيم و نحوه استفاده از آن را ياد بگيريم، بايد خود را بهتر بشناسيم. هر چقدر شناخت بيشتري از خود و ويژگي هاي مان داشته باشيم، بهتر مي توانيم از قانون جذب براي كسب موفقيت در زندگي استفاده كنيم. در این مقاله به تاثیر هوش هیجانی بر قانون جذب خواهیم پرداخت
داشتن ديدگاه درست و حفظ تفكرات صحيح براي شكوفايي توانايي هاي مان با استفاده از قانون جذب نياز به شناخت شخصيت مان و مديريت توانايي ها و هدايت درست آنها دارد. يكي از قوي ترين بخش شخصيت ما احساسات مان هستند.
توانايي درك احساسات خود و ديگران بيشتر از همه وابسته به شناخت ما از خودمان است. چون ما قادر به شناخت كامل ديگران و كنترل احساسات و رفتارهاي آنها به اندازه احساسات و رفتارهاي خودمان نيستيم. البته شناخت احساسات مشترك و همچنين آشنايي با واكنش هشاي احساسي ديگران خيلي زياد مي تواند به ما در كنترل احساسات و رفتار خودمان كمك كند.
هوش هيجاني يا همان ( Emotional Intelligence ) توانايي درك افراد ديگر، شناخت عوامل تحريك كننده آنها و همكاري و روابطه مسالمت آميز با ديگران است.
افراد با اصطلاح IQ يا هوش ذهني بيشتر از EQ آشنايي دارند. در تصور بيشتر افراد اهميت هوش ذهني بيشتر از هوش هيجاني است اما در واقع اين يك نظر كلي است و هميشه نمي تواند در همه زمينه ها درست باشد. هوش هيجاني در برخي مواقع بخصوص در موفقيت هاي شغلي اهميت بيشتري از هوش ذهني دارد.
موفقيت ما در شغل و حرفه مان تا حدود زيادي وابسته به دريافت درست سيگنال هاي حسي ديگران و واكنش درست به آنها است. اين در صورتي امكان پذير است كه ما هم از خودمان و احساسات مان شناخت كافي داشته باشيم و هم در كنترل احساسات و رفتارهاي احساسي مان مهارت داشته باشيم.
بنابراين هر كدام از ما بايد مهارت هاي هوش هيجاني بالقوه مان را تقويت و پرورش دهيم تا بهتر بتوانيم ديگران را درك كنيم، با آنها همدردي كنيم و بتوانيم با آنها به شكل موثري مذاكره و گفتگو كنيم. ابعاد مختلف هوش هيجاني برای بررسی تاثیر هوش هیجانی بر قانون جذب را مي توان به پنج مورد تقسيم كرد كه در اينجا بيان مي كنيم.
پنج قسمت هوش هيجاني
1- خودآگاهي
اين بخش از هوش هيجاني توانايي كليدي در تشخيص احساسات به هنگام بروز آنهاست. پرورش و تقويت خودآگاهي نيازمند شناخت و تنظيم احساسات حقيقي تان است. اگر شما احساسات تان را به درستي بسنجيد، مي توانيد آنها را مديريت كنيد. عوامل اصلي تاثيرگذار بر خودآگاهي، آگاهي از احساسات و اعتماد به نفس هستند. يعني شما بايد بتوانيد احساسات تان و تاثيرات آنها را به خوبي تشخيص دهيد و براي خودتان و توانايي هاي تان ارزش قائل باشيد.
2-كنترل خود
در اغلب مواقع وقتي ما احساساتي مي شويم، كنترل كمي روي احساسات و رفتارمان داريم. بنابراين بايد تكنيك هايي را ياد بگيريم كه احساست منفي مانند خشم، اضطراب، افسردگي و غيره را كنترل كنيم. اينها همان تكنيك هايي هستند كه در قانون جذب هم به كار مي بريم تا در رسيدن به هدف موفق تر باشيم. تكنيك هاي كه باعث تضعيف انرژي هاي منفي و تقويت انرژي هاي مثبت در موقعيت هايي كه به شدت احساساتي مي شويم، هستند. مثل قدم زدن، انجام حركات مديتيشن يا يوگا و يا دعا خواندن. ما براي تقويت توانايي كنترل خود بايد سعي كنيم قابل اعتماد، مسئوليت پذير، انعطاف پذير و روشن فكر باشيم.
3- انگيزه
شما براي ايجاد انگيزه در خودتان نياز به هدف و افق ديد مثبت داريد. اگرچه همه ما به طور پيش فرضي با افكار منفي و مثبت همزمان درگير هستيم ولي بايد ياد بگيريم با تمركز بيشتر روي افكار مثبت، انرژي مثبت بيشتري جذب كنيم. انگيزه از ميزان اشتياق شما براي رسيدن به هدف، ميزان تعهد و پشتكار شما، آمادگي داشتن براي روبرو شدن با فرصت ها و خوش بيني شما نسبت به هدف تان ايجاد مي شود.
4- همدردي
توانايي تشخيص احساسات ديگران و اطرافيان تان بخصوص در محل كارتان عامل مهمي در كسب موفقيت شغلي است. چون هر چقدر كه شما در شناخت و تشخيص سيگنال هاي احساسي كه ديگران به سمت شما مي فرستند، مهارت بيشتري داشته باشيد، بهتر مي توانيد سيگنال هاي خودتان و واكنش هاي تان را كنترل كنيد. اگر كسي بخواهد مهارت بالايي در احساس همدردي با ديگران و در نتيجه تقويت هوش هيجاني خود به دست آورد بايد به پيشرفت ديگران هم اهميت دهد يعني نيازهاي آنها براي پيشرفت را احساس كند، از جريانات گروهي و روابط قدرت و تعصبات افراد در جامعه و همچنين جريانات سياسي اطلاع داشته باشد و بالاخره اينكه ديگران را به خوبي درك كند.
5- مهارت هاي اجتماعي
ما بيشتر كارهاي مان را در خلال رابطه با افراد مختلف انجام مي دهيم. بنابراين بايد با نحوه برقرار كردن ارتباط درست و مهارت هاي ارتباطي اشنا باشيم. امروزه دنيا تبديل به يك دهكده جهاني شده و ارتباطات بسيار در سطح جهاني گسترده شده است. بنابراين اهميت مهارت هاي ارتباطي بيشتر از قبل در كار ما احساس مي شود. شما براي درك، همدردي ئ مذاكره و گفتگو با ديگران در اقتصاد جهاني نياز با EQ بالايي داريد. از جمله مهم ترين مهارت هاي اجتماعي براي رشد هوش هيجاني عبارتند از توانايي تاثير گذاري روي ديگران، برقراري ارتباط و فرستادن پيام هاي روشن و قابل درك به ديگران، رهبري و هدايت افراد و گروه ها، توانايي مديريت و حال اختلاف، مهارت همكاري و انجام كارهاي گروهي براي رسيدن به اهداف مشترك.
هوش هيجاني يا هوش ذهني
نمي توان گفت كه يكي از اين دو بر ديگري برتري دارد و عملكرد موفق شما در زندگي تان به هر دوي آنها بستگي دارد. نبايد تصور كنيد كه صرفا داشتن هوش ذهني بالا كافي است و نيازي به هوش هيجاني نداريد. روانشناسان معتقدند كه هوش هيجاني بالا يكي از عوامل اصلي در موفقيت بخصوص موفقيت هاي اجتماعي است. تاثير هوش ذهني در رسيدن به اهداف و موفقيت هاي اجتماعي و فردي حدودا 10 درصد و نهايتا 25 درصد است اما بقيه ماجرا به عهده هوش هيجاني است.
در مطالعه و تحقيقي كه توسط گروهي از فارغ التحصيلان دانشگاه هاروارد در زمينه تجارت، قانون، پزشكي و تدريس انجام گرفته، نشان داده است كه همبستگي ميان شاخص آي كيو و موفقيت شغلي در اين زمينه ها صفر و حتي منفي است.
تاثیر هوش هیجانی بر قانون جذب
هوش هيجاني و قانون جذب تاثير دوطرفه بر هم دارند. هوش هيجاني كاملا وابسته به احساسات و عواطف است و قانون جذب هم از نيروي عواطف و احساسات ما قدرت مي گيرد. بنابراين پرورش و تقويت هوش هيجاني تاثير بسيار زيادي در استفاده بهتر و موثرتر از قانون جذب در مسير موفقيت و رسيدن به اهداف مان دارد.
احساسات نيروهاي محركه اي هستند كه ما را به فعاليت وادار مي كنند و همچنين باعث برآورده شدن نيازهاي اساسي مان مي شوند. شما وقتي نسبت به احساسات تان و كنترل آنها شناخت پيدا كنيد، درواقع با نيازهاي اساسي تان آشنا مي شويد و درنتيجه تلاش هاي آگاهانه و غير آگاهانه تان را به طور يكجا و مرتبط با هم به كار مي گيريد تا رفتار درست تري داشته باشيد.
هرچقدر شما هوش هيجاني بالايي داشته باشيد، شناخت تان نسبت به احساسات و واكنش هاي عاطفي و به عبارتي نسبت به شخصيت تان بيشتر مي شود و درنتيجه از آنها بهتر براي اجراي تكنيك هاي قانون جذب استفاده مي كنيد.
بيشتر عوامل اساسي و موثر در پرورش مهارت هاي هوش هيجاني ارتباط مستقيم با تكنيك ها و تمرينات قانون جذب دارند. حتي بعضي از فاكتورهاي اصلي هوش هيجاني مانند اعتماد بنفس، خودآگاهي، شناخت خود، خود ارزشي و غيره جزو فاكتورهاي مشترك بين قانون جذب و هوش هيجاني هستند. در اينجا سعي مي كنيم برخي از فاكتورهاي اصلي در تاثیر هوش هیجانی بر قانون جذب را اشاره كنيم.
تاثير خودآگاهي در قانون جذب
همانطور كه گفتيم خودآگاهي و شناخت احساست و عواطف و واكنش هاي عاطفي در شرايط مختلف از جمله ارتباط با ديگران و پاسخ به رفتارهاي آنها جزو مهارت هاي لازم براي پرورش و تقويت هوش هيجاني است. از طرفي خودآگاهي و شناخت شخصيت و عواطف خود جزو اساسي ترين فاكتورهاي قانون جذب است. چون بدون شناخت از خود نمي توانيم عوامل تاثيرگذار در ايجاد يا زياد كردن افكار و انرژي هاي منفي در خودمان را بشناسيم و مديريت كنيم. قانون جذب بر پايه شناخت و كنترل افكار و انرژي هاي منفي در زندگي است.
كنترل خود در قانون جذب
ما براي كسب مهارت در رشد هوش هيجاني بايد بتوانيم احساسات و واكنش هاي عاطفي خود را كنترل كنيم. به اين دليل كه اگر در بروز احساسات و عواطف خود زياده روي و يا حتي كوتاهي كنيم، ممكن است در ارتباط با ديگران به مشكل برخورد كنيم. مشكلاتي كه اگر ادامه دار باشند باعث ايجاد اختلاف هاي بيشتر و درنتيجه افزايش انرژي هاي منفي و استرس بيشتر مي شوند. اين خود يكي از تكنيك هاي قانون جذب است. ما در قانون جذب سعي مي كنيم كه با كنترل انرژي هاي منفي و همچنين كنترل احساساتي كه منشا انرژي هاي منفي هستند، انرژي هاي مثبت را تقويت كنيم.
رابطه انگيزه و قانون جذب
انگيزه مبناي شروع هر چيزي است. همانطور كه در پرورش هوش هيجاني بايد اول هدف داشته باشيم كه اين هدف را انگيزه مان تعيين مي كند، در قانون جذب هم براي هدف گذاري و تصميم به مديريت انرژي ها و افكار مثبت و منفي خود بايد ابتدا انگيزه لازم داشته باشيم. پس انگيزه عاملي مشترك در استفاده از قانون جذب و پرورش هوش هيجاني است.
همدردي
همانطور كه گفتيم همدردي جنبه اي از هوش هيجاني براي درك احساسات و واكنش هاي عاطفي ديگران و رفتاري مناسب مطابق آن است. ما وقتي اين توانايي را داشته باشيم، در طول روز كمتر با شرايط استرس زا مواجه مي شويم و تمركزمان بيشتر روي كار خودمان مي ماند تا حل اختلاف ها و مشكلات زيادمان با ديگران. درنتيجه از قدرت انرژي هاي منفي كم مي كنيم و انرژي هاي مثبت را تقويت مي كنيم.
در آخر به وضوح مي توانيم ببينيم كه داشتن مهارت هاي اجتماعي بالا در هوش هيجاني باعث گسترش دامنه ارتباطات ما، جلوگيري از بروز اختلاف با ديگران و يا حل اختلاف هاي موجود مي شود و درنتيجه موانع بر سر راه پيشرفت ما به سمت هدف را كمتر مي كند. بخصوص زماني كه پيشرفت كاري ما وابسته به مشاركت خوب با ديگران باشد و تاثیر هوش هیجانی بر قانون جذب تا حد زيادي تكينك هاي قانون جذب را آسان مي كند.