احساس گناه

سلام نميدونم چطورى شروع كنم،چون از همه حتى از استاد خجالت ميكشم

من يه دخترم تو دهه سوم زندگيم،بااستاد همون سال هاى اول كه تازه دوره شونو گذاشته بودن اشنا شدم و از مطالب رايگان شون براى حل يكى ازمشكلاتم استفاده كردم و خداروشكر حل شد سال ٩٨دوره رو خريدم اماتو اين سالها به طور مرتب گوش ندادم شايدكلا يك باركامل گوش داده باشم

وضع زندگيم خيلى داغونه من عملاسربارخانوادم هستم در حق ادم هاى دورم خيلى بدى كردم،دروغ گفتم،ازشونسو استفاده كردم باعث شدم به نزديكانم ضرر مالى وارد شه و چون شغلى ندارم نتونستم جيران كنم ومديونشون هستم خودمو درگيره يه چرخه شكست چند ساله كردم

الان اصلا نميدونم ميخوام با زندگيم چيكار كنم عذاب وجدان ديوونم كرده،از خودم متنفرم ،ازاينكه هيچ مهارتى ندارم،شغلى ندارم تنبلم و هميشه در حال خيال پردازى ام خسته م،هيچ دوستى ندارم به ازدواج كه اصلا نميتونم فكر كنم چون اعتماد به نفسم داغونه من حتى نتونستم به دوره تون درست گوش بدم به خودم بى اعتمادم به شكل احمقانه اى فكر ميكردم اين مدل زندگى باعث ميشه فقط خودم بدبخت شم اما الان ميبينم خانوادم دارند رنج ميكشن اين بيشتر از همه چى ازارم ميده

سوالم اينه من كه اميد و هدفى ندارم و به خودم بى اعتمادم از كجا شروع كنم؟