نیازهایی که در طول و زندگی عادی خود حس کرده و برای رفع آن اقدام میکنیم، ممکن است در چهار سطح اول نیازها در هرم نیازهای مازلو باشد، اما نیاز اصلی ما چیزی فراتر از این است؛ امری بسیار مهم که شاید کمتر کسی به آن توجه کند نیاز به خودشکوفایی در هرم مازلو یعنی سطح آخر و پنجم هرم نیازهای مازلو است.
نیازهای برآورده شده از سطوح اول تا چهارم ویژگیهای اصلی را که برای شناخت و رسیدن به درون خود نیاز داریم، به ما ارائه نمیدهد. التبه این چهار سطح زمینه را برای دستیابی به نیازهای مرحله آخر برایمان فراهم میسازد. با دستیابی و عبور از سطوح اول از جمله نیاز به غذا، امنیت، عشق و عزت نفس که به ترتیب در سطوح یک تا چهار این هرم قرار دارد، راه رای رسیدن به نیاز آخر که هدف اصلی افراد است هموار میشود.
دستیابی به نیاز سطح آخر، یعنی نیاز به خودشکوفایی در هرم مازلو، اگر چه به سادگی دسترسی به سطوح اول نیست ولی به اندازه آن ها برای انسان مهم و ضروری است. سوالی که در این موضوع پیش میآید آن است که اصلا سلسله مراتب نیازهای انسان یا همان هرم مازلو چیست و شامل چه مواردی میشود؟ در ادامه به بررسی دقیق این امر میپردازیم.
مازلو کیست؟
قبل از آن که به بررسی نیاز انسان به خودشکوفایی بپردازیم، بهتر است بدانیم که اصلا مازلو که بود و هرم مازلو چیست. آبراهام مازلو روانشناس انسانگرای آمریکایی است که در سال 1908 میلادی به دنیا آمد و در سال 1970 نیز چشم از جهان فرو بست. شهرت اصلی وی به دلیل بیان ایده هرم سلسله مراتب نیازهای انسان است که به نام هرم مازلو نیز شناخته میشود.
آبراهام مازلو در مورد انگیزه و شخصیت افراد میگوید:« هر فرد هر شخصیتی که میتواند داشته باشد را باید از خود نشان دهد.» این نقل قول به اهمیت خودشکوفایی در هرم مازلو اشاره دارد، که بالاترین سطح یا مرحله در نظریه انگیزشی-انسانی اوست.
با توجه به سلسله مراتب نیازها که در ادامه به بررسی آنها میپردازیم، خودشکوفایی نمایانگر والاترین مرتبه انگیزه است که ما را به درک پتانسیل واقعی خود و دستیابی به نسخه ایدهآل خود سوق میدهد.
برخی از روانشناسان و صاحب نظران در این زمینه، آبراهام مازلو را پدر شاخه انسانگرایی علم روانشناسی میدانند. مازلو برای توصیف دقیق و جامع نظریه خود، کتاب «انگیزه و تعصب» را نیز نوشت. حال بهتر است بدانیم که این نظریه دقیقا چیست.
هرم مازلو چیست؟
هرم نیازهای مازلو یک نظریه انگیزشی در روانشناسی است. این نظریه در اصل شامل یک مدل پنج سطحی از نیازهای انسانی است که به صورت سطوح سلسله مراتبی در هرم ترسیم میشود.
نظریهای که مازلو در بررسی منظم و دقیق نیازهای انسان داد، در قالب هرم ارائه شد که برای عموم قابل درک است. هر گاه در بررسی هر موضوعی از هرم استفاده میشود، منظور آن است که سطوح پایینتر همان طور که در شکل نیز پیداست وسیع تر هستند و آن نظریه از همان سطح آغاز میشود. برای دستیابی که نوک هرم باید اول از سطوح پایینتر عبور کرد.
هرم مازلو نیز از این قائده مستثنی نیست؛ این هرم به پنج سطح تقسیم شده است که در آخر به نیاز به خودشکوفایی در هرم مازلو میرسیم. این نیاز هدف نهایی و تکمیلی پاسخگویی به نیازهای انسان است و برای آن که تحقق یابد، باید اول به سطوح پایینتر پاسخ داده شود.
از دید مازلو انسانی که به دنبال رشد و تعالی در زندگی است، نیازهای دسته بندی شده در این هرم را به ترتیب و یکی پس از دیگری برطرف میکند و در نهایت به هدف اصلی، یعنی دستیابی به سطح آخر یا همان خودشکوفایی در هرم مازلو دست پیدا میکند. زمانی که پاسخگویی به چهار سطح اول صورت بگیرد، موجب ایجاد انگیزه در فرد برای دستیابی به مرحله آخر میشود.
ترتیب نیازها در هرم مازلو
قبل از دستیابی به سطوح آخر نیازهای رشد، باید از تامین و پاسخگویی صحیح به سطوح اولیه اطمینان کرد.با تامین نیازهای هر سطح، شاهد تغییر اولویت و حرکت به سمت لایههای بالاتر هرم هستیم. البته نیازهای رشد هیچ گاه به طور کامل از بین نمیروند، بلکه روز به روز تقویت شده یا شکل متفاوتی به خود میگیرند. پاسخ منطقی به این نیازهاست که امکان حرکت به سمت خودشکوفایی را در فرد ممکن میکند.
هر فرد توانایی و همچنین تمایل برای رسیدن به سطوح بالاتر هرم نیازها، در واقع نیازهای خودشکوفایی را در خود میبیند. این که برخی در دستیابی به آن شکست میخورند یا نسبت به آن ناامید هستند ناشی از شکست در سطوح قبلی نیازهاست، نه عدم تمایل و علاقه به خودشکوفایی.
مازلو نیز در کتاب خود به این موضوع اشاره میکند؛ تنها یک درصد از افراد به مرحله خودشکوفایی میرسند، چرا که نیازهای احترامی که بر پایه اعتبار، علاقه و دیگر نیازهای اجتماعی است قبل از این مرحله قرار دارند و تا زمانی که این نیازها در فرد تامین نشود، دسترسی به مرحله بعد امکان پذیر نیست.
همان گونه که در تصویر مشاهده کردید و پیشتر نیز اشاره شد، هرم نیازهای مازلو به پنج سطح تقسیم شده است. خودشکوفایی در هرم مازلو هدف نهایی فرد در زندگی است. این نیاز درواقع در سطح آخر قرار گرفته و بدون پاسخ به سطوح قبلی، دستیابی به آن دور از دسترس است. حال به بررسی این نیازها، به ترتیب میپردازیم.
1. نیازهای فیزیولوژیک
سادهترین و اولین سطح نیاز، نیازهای فیزیولوژیک است. از جمله این نیازها میتوان به خواب، خوراک، سلامت و دیگر مایحتاج زندگی اشاره کرد. دستیابی و پاسخ صحیح به این دسته از نیازها تقریبا در تمام افراد به درستی صورت میگیرد، اما در صورتی که فرد نتواند پاسخ مناسبی برای این دسته فراهم کند هیچ گاه نمیتواند به سطوح بالاتر از جمله خودشکوفایی دستیابد.
مازلو در خصوص این دسته از نیازها میگوید:« کاملا درست است که انسان میتواند با یک تکه نان زنده بماند، آن هم زمانی که به هیچ ماده غذایی دیگری دسترسی نداشته باشد؛ اما وقتی انسان سیر است باید ببینیم چه اتفاقی برای دیگر نیازهایش میافتد. در این حالت است که شاهد ظهور سطوح بالاتر و جدیدی از نیاز در فرد هستیم. به همین دلیل است که نیازهای اولیه انسان در کف هرم سلسله مراتب نیازهای مازلو است و از آن به نیازهای پایهای نیز یاد میشود.»
2. نیاز به امنیت
به همان میزان که نیازهای فیزیولوژیک برای فرد مهم و حیاتی است، نیاز به امنیت نیز از اهمیت برخوردار است. فردی را در نظر بگیرید که نمیداند چه اتفاقی منتظر اوست، آیا اگر از خانه خارج شود میتواند بازگردد؟ کمی فراتر از این موضوع نیاز به شغل و ثبات در آن نیز در این دسته قرار میگیرد. این شغل فرد است که به او این امکان را برای تامین نیازهای اولیه دیگر میدهد.
در این بخش با دو دسته از نیازهای اساسی و حیاتی انسان آشنا شدیم. تا زمانی که فرد پاسخ صحیحی به این نیازهای اساسی ندهد نمیتواند حتی به نیازهای بالاتر فکر کند. پس دستیابی به آن ها از جمله خودشکوفایی در هرم مازلو، دور از دسترس به نظر میرسد.
3. نیاز به عشق و تعلق خاطر
نیاز به عشق و تعلق خاطر دیگر از دسته نیازهای اساسی نیست. از این سطح به بعد وارد نیازهای روانی و اجتماعی میشویم. زمانی که فرد به این سطح میرسد و میخواهد که به پاسخ این نیازها دست یابد، نیزهای اولیه خود را برآورده کرده و از نظر امنیتی و شغلی جایگاه خوبی دارد.
در واقع انسان موجودی اجتماعی است؛ نیاز دارد با دیگران معاشرت کند و احساس تعلق خاطر داشته باشد. اگر پاسخ صحیح و مناسبی به نیازهای این سطح داده نشود، دسترسی به نیازهای والاتر از جمله عزت نفس و در نهایت خودشکوفایی در هرم مازلو غیرممکن است.
میزان احساس نیاز به موارد موجود در این سطح در همه افراد یکسان نیست؛ برخی افراد تمایل عجیبی به پذیرفته شدن از سوی دیگران داشته و دوست دارند همیشه و همه جا از آنها به عنوان انسانهای خوب و مفید یاد شود. البته این افراد در معرض خطر برزگ به نام مهرطلبی قرار دارند.
4. نیاز به احساس رضایت
نیاز به رضایت درونی، بخش والای نیازهای روانی و اجتماعی است و در اصل مهمترین عامل در رسیدن به خودشکوفایی در هرم مازلو است. فردی که میخواهد به بخش متعالی هرم نیازها برسد، ابتدا باید عزت نفس داشته باشد. عزت نفس در واقع زمانی اتفاق میافتد که فرد خود را دوستداشتنی و خواستنی بداند و خودش را همانگونه که هست، با تمام نقاط قوت یا عیب و نقصها بپذیرد.
در این مرحله است که احتمال مواجهه فرد با بیماریهای روانی وجود دارد. اگر فرد احساس کند دوستداشتنی نیست و خودش را نپذیرد، در ارتباطات خود را دیگر انسانها از شرم و خجالت رنج میبرد. به همین خاطر است که برای پاسخ به نیازهای روانی متعالی ابتدا باید روی خودمان کار کنیم و به مرحله احترام سالم به خود برسیم که نیازهای والای درونی ما ارضا شوند.
5. نیاز به خودشکوفایی
دستیابی به این نیاز در واقع هدف و غایت هر انسانی است. هر تلاشی که انسان در جهت پاسخگویی به نیازهای قبلی باشد، در اصل به جهت رسیدن به این مرحله و هدف نهایی است. خودشکوفایی در هرم مازلو اصلیترین و مهمترین بخش آن هرم است.
در هرم نیازهای مازلو، خودشکوفایی به نیاز برای رشد شخصی و کشف استعدادهای درونی که فرد در زندگی خود در اختیار دارد اشاره میکند. از دیدگاه مازلو همه افراد دارای شخصیت پویایی هستند و این امر در یک فرد خلاق که به دنبال استفاده و شکوفایی استعداد خود است، دارای اهمیت زیادی است.
نیازهای خودشکوفایی در هرم مازلو شامل رشد شخصی و خلاقیت فردی است. زمانی که به این دسته از نیازها پاسخ داده شود، افراد حقیقت خودشان را کشف کرده، تصور ایدهآلی که از خود دارند را پیاده میکنند و تمام تواناییهای خود را نشان میدهند.
مازلو برای توضیح دادن کامل خودشکوفایی و تحقق آن افراد نمونه و معروف که پا را فراتر از زندگی عادی میگذارند و کارهای مفیدی انجام میدهند را مثال میزند. این افراد شامل ماهاتاما گاندی، ویکتور فرانکل و آلبرت انیشتین بودند که شخصیتی از خودشکوفایی را برای جامعه رقم میزنند.
خودشکوفایی چیست؟
اگر چه اصطلاح خودشکوفایی اغلب با بررسی و اشاره به هرم مازلو همراه است، اما این اصطلاح اولین بار توسط کورت گلدشتاین مورد استفاده قرار گرفت. تعریفی که او برای خودشکوفایی بیان کرد کمی متفاوت با آن چیزی است که ما در مورد خودشکوفایی در هرم مازلو میشناسیم. گلدشتاین خودشکوفایی را به عنوان فرایندی برای رسیدن به مفهوم خود و فردیت مطرح کرد.
تعریفی که گلدشتاین برای خودشکوفایی مطرح کرد به آن معناست که فرد متوجه میشود خودش، موضوعی جدا از محیطش بوده و هر دو، یعنی خود و محیط، جزئی از یک کل بزرگتر هستند و بر یکدیگر تاثیر میگذارند. این آگاهی نسبت به خود و محیط است که فرد را در مسیر تنظیم خواستهها و اهداف و همچنین دستیابی به آن قرار میدهد.
او همچنین بیان کرد که خودشکوفایی همان نیرویی است که موجب تولید و ایجاد رفتار در انسان میشود. در آن زمان، مفهوم مطرح شده توسط گلدشتاین چندان مورد استقبال قرار نگرفت. پس از مدتی خودشکوفایی در هرم مازلو مطرح و بررسی شد و توجه صاحب نظران در این زمینه و مردم عادی را به خود جلب کرد.
خودشکوفایی در هرم مازلو
خواسته و تمایل افراد برای رسیدن به موفقیت، شهرت و به طور کلی اهداف والای فردی و همچنین به کارگیری و استفاده از تواناییهای بالقوه فرد را میتوان تعریف جامعی از خودشکوفایی دانست. افراد زمانی در مسیر رسیدن به خودشکوفایی در هرم مازلو قرار میگیرند که بتوانند از استعدادهای و داشتههای درونی و فعلی خود در جهت دستیابی به ایدهآل ها و اهداف والای خود به درستی استفاده کنند.
لازم به ذکر است که تعریف موفقیت و نوع بیان این نیاز در همه افراد یکسان نیست؛ ممکن است فردی آرزو داشته باشد که در آینده مادری مهربان و ایدهآل برای فرزند خود باشد و هدف فردی دیگر راه اندازی کسب و کار خود و افتتاح شرکتش باشد. فردی تمام زندگی خود را برای گرفتن مدال المپیک بگذارد و فردی دیگر یک تابلوی نقاشی خلاقانه را عامل خودشکوفایی در زندگی خود بداند.
خود را بشناسید، بدانید که واقعا از زندگی چه میخواهید و تمام تلاش خود را در راه رسیدن به آن به کار بگیرید. این جمله به ظاهر ساده تقریبا کل وقت و انرژی شما را در زندگی خواهد گرفت و به عبارت دیگر میتوان گفت فلسفه رسیدن به آرامش در زندگی است.
مسیر رسیدن به خودشکوفایی
خودشکوفایی آخرین مرحله در مسیر رشد فردی است. مازلو معتقد بود که برای دستیابی به این مرحله از تحقق و پیشرفت فردی، فرد باید ابتدا نیازهای اساسی و روانی و اجتماعی خود را برآورده کند. او مدعی شد که افراد خودشکوفا دارای ویژگیهای مشترکی هستند؛ ویژگیهای مشترک این افراد به آنها این امکان را میدهد نیازهای اولیه را برآورده سازند.
اگر فردی در نظر دارند که به این درجه متعالی، یعنی خودشکوفایی در هرم مازلو برسد، ابتدا باید نیازهای چهار سطح قبلی را پاسخ دهد. شاید فکر کنید که در حال حاضر نیز توانستهاید به آن نیازها پاسخ دهید. این کار راحت نیست؛ اما اگر توانستهاید، شما بسیار خوشبخت هستید.
در مرحله بعد فرد باید با شناخت کافی و دقیقی که از خود به کمک عزت نفس به دست آورده، برای زندگی خود اهداف والا و دقیق مشخص کند. هدفی که مشخص میکنید باید با علایق شما، تواناییهای شما و استعدادهایتان همسو و همراه باشد. اگر به این نکته توجه نکنید، ممکن است ناامیدی در رسیدن به هدفی نامناسب برای شخصیت شما کارتان را در رساندن رسالت زندگی سختتر کند.
حال وقت آن میرسد که تمام توان و تمرکز خود را برای رسیدن به هدفی که رسالت زندگی شما و همسو با ویژگیهای اختصاصی شخصیت شماست، به کاربگیرید. قرارگیری در این مسیر علاوه بر نتیجه لذت بخشی که در نهایت برایتان رقم خواهد زد، مسیر لذت بخشی نیز دارد.
ویژگی افرادی که به خودشکوفایی در هرم مازلو دست یافتهاند
علاوه بر هرم نیازهای مازلو، وی برای بررسی دقیقتر و ارائه تعریفی جامعتر از خودشکوفایی در هرم مازلو تلاش کرد که با بررسی زندگی افرادی که به آن امر دست یافته بودند، یک تعریف جامع از شخصیت این افراد تنظیم کند. این کار به مخاطبان کتاب وی و افرادی که درمورد این نظریه میخوانند کمک میکند که دید بهتر و کاملتری داشته باشند.
خواندن این ویژگیهای برای شما خالی از لطف نیست. در ادامه به مرور و بررسی ویژگیهای ارائه شده توسط مازلو میپردازیم.
پذیرش شرایط موجود و واقعگرایی
در سطوح قبلی نیاز به این موضوع اشاره شد که پذیرش نقات قوت و ضعف فرد موجب ایجاد عزت نفس سالم در وی میشود. این ویژگی بسیار مفید و مثبتی در فرد است که قابلی تقویت و پرورش است. خودشکوفایی در هرم مازلو زمانی اتفاق میافتد که فرد ابتدا نیازهای اساسی و روانی خود را ارضا کند، سپس در راه انتخاب هدف نهایی خود قدم بردارد.
این امر زمانی رخ میدهد که فرد شناخت کافی و واقع بینانه نسبت به این که چه کسی است، قادر به انجام چه کاری است، چه موانع و مشکلاتی در شخصیت خود وجود دارد داشته و به طور کلی درک صحیح و واقع بینانه و دقیق از جهان پیرامون خود داشته باشد. جهان اطراف هر فرد شامل افراد و اطرافیان وی، نوع روابطی که با آنها دارد و امکانات و موانعی است که فرد را محدود میکند یا به او امکان رشد و پیشرفت میدهد.
وقتی که فرد دید نادرست و غیرواقعی نسبت به درون خود و جهان پیرامونش داشته باشد، یک ناهماهنگی ناموزون، نگران کننده و مضر ایجاد میشود که فرد را در راه رشد و پیشرفت فردی و در نهایت خودشکوفایی محدود میکند.
افرادی میتوانند خودشکوفایی را در زندگی خود پیاده کنند که دید درست و واقعبینانه نسبت به تمام مسائل ذکر شده از جمله دنیای درون فرد و محیط بیرونی، داشته باشد. این موضوع به فرد این امکان را میدهد که بتواند از حداکثر تواناییها و امکانات موجود در پیرامون و درون خود برای رسیدن به خودشکوفایی استفاده کند.
مشکل محوری
تمرکز بیش از حد روی نقاط مثبت و امکاناتی که در جهان پیرامون و درون فرد وجود دارد، نه تنها کمکی به رشد و تعالی نمیکند، بلکه فرد را از قرار گرفتن در مسیر خودشکوفایی در هرم نیازهای مازلو باز میدارد و موجب گمراهی وی میشود.
افراد خودآگاه و خودشکوفا از اهمیت توجه به مشکلات و مسائل منفی آگاه هستند. البته این به آن معنی نیست که تمام تمرکزشان بر موضوعات منفی باشد؛ تمرکز بیش از حد روی نقاط منفی به همان میزان که درمورد تمرکز بیش از حد روی نقاط مثبت گفتیم، مضر است. علاوه بر این موجب ایجاد اضطراب و استرس در فرد نیز میشود.
زمانی که فرد به مشکلات موجود در محیط اطراف خود توجه کافی داشته باشد، سعی میکند که برای آن چاره یا راه حلی پیدا کند. فرد در مسیر بهبود اوضاع اطراف خود قرار میگیرد و در نهایت نسبت به خود احساس قدردانی خواهد داشت.
علاوه بر احساس قدردانی که احساسی مفید و مثبت است، احساس همدلی نیز ایجاد میشود. تمایل به همدلی با اطرافیان یک تجربه مثبت در افراد است که احساسی بسیار مفید برای هر انسانی است. زمانی که فرد متوجه میشود برای اطرافیان خود مفید است، احساس خودکفایتی نیز برای فرد به همراه خواهد داشت.
در این صورت است که فرد به خود و تواناییهایش اعتماد پیدا کرده و خود را در مسیر خودشکوفایی قرار میدهد. چرا که اطمینان پیدا کرده خودش برای انجام هر کار بزرگ یا کوچکی میتواند کافی باشد و در آن کار موفق شود.
خود انگیزشی
فرد خودشکوفا در نتیجه داشتن دیدگاه مثبت و دقیق نسبت به خود و جهان پیرامون دست به کار میشود. با توجه به مواردی که در ویژگیهای قبلی بیان شد و آنچه فرد در سطوح پایینتر هرم مازلو به دست آورده، فرد نسبت به امکانات و موانع در مسیر دستیابی به خودشکوفایی در هرم مازلو آگاه است.
این آگاهی به فرد امکان برنامه ریزی دقیق و واقع بینانه و همچنین موفق بودن در این برنامهها را میدهد. چرا که برنامههایی که فرد تدوین کرده بر اساس تواناییها و امکانات موجود است و احتمال شکست یا ناامیدی فرد در این راه بسیار کم میشود.
این آگاهی همچنین موجب میشود که منبع انگیزه افراد، درون وی باشد و برای قدم برداشتن در مسیر خودشکوفایی نیاز به هیچ عامل بیرونی نداشته باشند. پس فرد به صورت خودجوش برای عمل به برنامههای خود اقدام میکند.
با وجود حس خود انگیزشی، این افراد تمایل دارند که در چهارچوب هنجارهای اجتماعی که توسط عموم مردم پذیرفته شده و همچنین مطابق انتظارات دیگران فکر و عمل کنند. آنها معمولا با آغوش باز پذیرای تعامل با دیگران هستند؛ با این حال در شیوه تعامل خود با دیگران، گفتارها و سایر جنبههای رفتاری خود کمی نامتعارف عمل میکنند.
خودمختاری و تمایل به تنهایی
در حالی که افراد خودشکوفا در بین مردم با هنجارهای جامعه مطابقت بیشتری دارند و اغلب سعی میکنند در حل مشکلات موجود مردم محور عمل کنند، نیاز به آزادی و حفظ حریم خصوصی و همچنین تمایل به تنهایی در آنها وجود دارد.
این افراد نیاز دارند که در برنامههای خود زمانی را برای وقت گذراندن با خودشان اختصاص دهند. آزادی در عملکرد و داشتن زمانهای خصوصی برای آنها از اهمیت ویژهای برخوردار است. به نوعی میتوان گفت با داشتن این دو در زندگی خود، میتوانند عملکرد بهتر و موثرتری از خود نشان دهند.
در این زمان خصوصی به آزمایش توانمندیهای بالقوه خود میپردازند. این توانمندیها میتواند از منظر ذهنی یعنی تفکر دقیق در مشکلاتشان و هم منظر جسمی یعنی برای شناخت کافی نقاط قوت و ضعفشان باشد.
تجدید و تکرار قدردانی از خود
صرف نظر از درجه سختی تجربهای که فرد پشت سر گذاشته، حتی اگر این تجربه بسیار ساده و آشنا بوده، افراد خودشکوفا قادر هستند که همواره از منظر جدید و تازهای به مسائل نگاه کنند و از این توانایی خود، یعنی وسعت و شگفتی دیدشان قدردانی کنند.
این ویژگی به افراد این امکان را میدهد که استراتژیهای جدید و کارآمدی را در هنگام رویارویی با مشکلات برای حل مسئله موجود ارائه دهند. همیشه روشهای معمول و قدیمی پاسخگو نیست و نمیتواند موجب حل مسئله موجود شود. این افراد همواره میتوانند استراتژی جدید را تنظیم و به کار بگیرند.
علاوه بر این موضوع، زمانی که فرد به خلاقیت خود بها دهد و همواره از آن در حل مسائل استفاده کند، موجب تقویت این توانایی مفید و موثر میشود. افراد با تقویت تخیل خود میتوانند همواره در حل مسائل جدید، سخت، آشنا و حتی ساده بهترین عملکرد را داشته باشند.
اوج تجربیات احساسی
این دسته از تجربیات که فرد با آن روبهرو میشود بیانگر سه ویژگی درونی اصلی است: اهمیت، تحقق و معنویت. منظور ار نهایت تجربه احساسی آن است که افراد علاوه بر احساس صحیح و بهجای این موارد، میتوانند مقدار زیادی از آن را حس کنند. این امر بیانگر سلامت روانی افراد است.
این تجربیات روانی-فیزیولوژیکی شدید شامل مواردی از جمله شادی، حیرت، هیبت و سرمستی است. حقیقتی که در این موضوع وجود دارد آن است که این تجربیات در افراد خودآگاه و خودشکوفا شایعتر است. این دسته از تجربیات باعث ایجاد احساسات انگیزشی و نیروبخشی از جمله الهام، نشاط جسمی و روحی و همچنین تمایل به تجدید دیدگاه به مسائل میشود.
اگر هر یک ار ویژگیهای ذکر شده را در خود احساس میکنید و همچنین از پاسخی که به نیازهای سطوح قبلی هرم نیازهای مازلو مطمئن و خشنود هستید، میتوان گفت که شما در مسیر خودشکوفایی در هرم مازلو قرار دارید.
انتقاداتی بر خودشکوفایی در هرم مازلو و نظریه آن
مانند هر نظریه دیگری که مطرح میشود، ممکن است علاوه بر حامیانی که دارد افرادی باشند که نظریه را مورد نقد قرار دهند. در علوم تجربی، مخصوصا علم روانشناسی نمیتوان یک قانون ارائه داد و آن را به تمام مسائل و موارد تعمیم داد. نظریه مازلو و خودشکوفایی در هرم مازلو نیز از این قائده مستثنی نیست.
آشنایی و دانستن درمورد این انتقادات میتواند دید بهتری درمورد این امر به شما بدهد و بسیار مفید واقع شود. در واقع موجب میشود که اگر نتوانستید طبق آن نظریه در زندگی خود عمل کنید، یا نتوانتسید آن را تمام و کمال پیاده کنید، ناامید نشوید. در ادامه به بررسی و بیان انتقادات مختلفی که بر نظریه خودشکوفایی در هرم مازلو وارد شده، میپردازیم.
همواره عبور از سلسله مراتب نیازها برای رسیدن به خودشکوفایی ضروری نیست
بر اساس نظریه مازلو زمانی که فرد به دلیل محرومیت محیطی، قادر به سیر کردن خود یا زمانی که به دلیل جنگ احساس امنیت نمیکند و قادر به پاسخگویی مناسب و صحیح به نیازهای اساسی و اولیه خود نیست، نمیتواند نیازش به خودشکوفایی را در نظر گرفته، برای آن برنامهریزی کند و به آن نیاز پاسخ دهد.
این موضوع انتقادی است که توسط صاحب نظران و افراد مختلف با ذکر مثال به نظریه مازلو وارد میکنند.در شرایط مختلف افراد میتوانند بدون برآورده کردن نیازهای سطوح پایین به خودشکوفایی برسند. برای مثال افرادی که با هدف اعتراض به ظلم و حمایت از عدالت، اعتصاب غذا میکنند و از یک نیاز اساسی میگذرند.
با بررسیهای فرهنگی صورت گرفته در افراد یک جامعه فقیر مانند هندیان، نتایجی به جهت انتقاد به مازلو به دست آمد. در حقیقت مشخص شده که افراد علیرغم عدم پاسخگویی به برخی از نیازهای سطوح پایین، موفق شدهاند که نیازهای سطح بالاتر مانند جذب عشق و دوست داشتن را ارضا کنند. این موضوع با سلسله مراتب مازلو کاملا در تضاد است.
اثبات تضاد موجود به آن دلیل صورت میگیرد که مازلو معتقد است همواره برای دستیابی به نیازهای سطح بالاتر باید از نیازهای پایینتر عبور کرد و به آنها پاسخ داد. استثنائات و مثالهای نقض موجود در جامعه با این نظریه در تضاد است.
اطلاعات حاکی از بررسیهای مازلو کاملا صحیح و کافی نیست
انتقاد بعدی درمورد محدودیتی است که نظریه مازلو در اثبات خود دارد. مازلو ویژگی افراد خودشکوفا را با انجام یک روش کیفی که شامل بررسی و تجزیه و تحلیل سبک زندگی افراد است، تهیه و بیان میکند. او برای تنظیم و تهیه این اطلاعات 18 فرد خودشکوفا را انتخاب کرده، سپس شرح حال و مسیر زندگی آن را نوشته و برسی میکند. این روند، روش تهیه ویژگیهای مشترک و اطلاعات تکمیلی برای خودشکوفایی در هرم مازلو است.
از نظر عملی و تخصصی ایرادات فراوانی به این موضوع وارد است؛ اول آن که ممکن است شرح حال زندگی افراد دستخوش تغییر توسط دیدگاه شخصی محقق و پژوهشگر شود. یعنی دادههایی که استفاده میشوند کاملا بر اساس حقایق زندگی آن فرد نباشد.
علاوه بر این موضوع افرادی که مازلو مورد تحلیل و بررسی مازلو قرار گرفتند از طبقه خاصی از افراد بودند؛ مازلو در بررسی و تحلیلهای خود تنها چند فرد خاص از طبقه مردانسفید پوست و تحصیل کرده جامعه را مورد بررسی قرار داد. البته مطالعاتی بر زنان خود شکوفا نیز صورت گرفت اما تعداد افراد کافی نبود.
نمیتوان نتایج این بررسی و تحلیل را به کل جامعه تعمیم داد. برای تنظیم یک قائده دقیقتر نیاز است که افراد خودشکوفای بیشتر با تفاوتهای محیطی، جنسیتی و نژادی مورد بررسی قرار بگیرند. در این صورت است که میتوان اطلاعات به دست آمده را بر اکثر افراد جامعه تعمیم داد.
مسیر خودشکوفایی بر اساس نظریه مازلو
مرحله نهایی در پاسخگویی به نیازهای زندگی هر فرد، خودشکوفایی در هرم مازلو است. زمانی که فرد میخواهد بر اساس این نظریه در میر خودشکوفایی قرار بگیرد بهتر است بداند که باید بر اساس اولویتهای تعیین شده مسیر خود را تحلیل و بررسی کند.
بر اساس این نظریه، فرد زمانی میتواند خودشکوفایی را در زندگی خود پیاده کند که در پاسخگویی به نیازهای قبلی موفق باشد. فرد ابتدا باید به نیازهای اساسی خود، یعنی نیازهای قرار داده شده در دو سطح اول هرم پاسخ دهد.
زمانی که فرد از نیازهای اساسی خود اطمینان حاصل کرد، زمان آن میرسد که نیازهای روانی را در زندگی خود بررسی کند. اگر نیاز است اقداماتی در جهت ارضای این دسته نیازهای صورت بگیرد، بهتر است هرچه سریعتر برای آن اقدام کند.
در آخر نوبت به هدف والا و متعالی زندگی هر فرد میرسد. فردی که به این مرحله رسیده و برای دستیابی به هدف نهایی خود مشتاق است، دست پر و با امکانات فراوان است. یعنی او توانسته علاوه بر تامین نیازهای اولیه زندگی خود، نیازهای عاطفی و روانی خود را ارضا کند و از نظر روانی سلامت خود را حفظ کند، در نتیجه به دنبال رشد فردی است.
دغدغه اصلی افراد در این مرحله دیگر حفظ سلامت جسمانی و سلامت روان نیست، آنها زندگی خود را در سطح قابل قبولی از سلامت حفظ کرده و در مسیر اهداف متعالی زندگی خود و در نهایت تحقق تعریف خودشکوفایی در هرم مازلو، قدم برمیدارند.
ناامیدی در مسیر تحقق خودشکوفایی
این که افراد در مسیر پیادهسازی قوانین و نظریههای مختلف، از جمله نظریه مازلو دچار ناامیدی شوند امری طبیعیست. همان طور که در این مقاله اشاره شد، انتقادات و ایراداتی بر این نظریه وارد است. این استثنائات و مثالهای نقض به ما دید بهتری از این نظریه میدهد.
با توجه به این انتقادات میتوان به جرئت گفت که نباید همواره توقع داشته باشیم این نظریه در زندگی افراد صحیح و قابل بررسی باشد. افراد با شرایط محیطی متفاوت و استعدادهای مختلفی درحال تلاش برای به کمال رساندن زندگی خود هستند. این تفاوتها سبب میشود که افراد مسیرهای متفاوتی در رسیدن به کمال نسبت به نظریه خودشکوفایی در هرم مازلو داشته باشند.
ممکن است بخواهید در مسیر اهداف و ایدهآلهای خود بر اساس این نظریه عمل کنید. زمانی که بدانید این نظریه همواره و در زندگی همه افراد قابل تعمیم نیست، اگر در مسیر تحقق آن با شکست مواجه شوید آن شکست را مسئلهای طبیعی میدانید و ناامید نمیشوید.
اگر تصمیم دارید اصولی را در زندگی خود پیاده کنید، قبل از تقلید کوکورانه از کلیت آن اصل، آن را از مناظر و دیدگاههای مختلف بررسی کنید. مسیر زندگی شما تمام عمر شما را شامل میشود و درست نیست که به سادگی از آن عبور کنید.
برای زندگی خود وقت بگذارید؛ اهداف واقعبینانه و بر اساس استعداد و علایق خود تعیین کنید و مسیری را انتخاب کنید که با تواناییهای شما همسو باشد. این امر به شما کمک میکند که احتمال موفقیت خود را بالا ببرید.
نتیجه گیری
هیچکس بهتر از خود شما نمیتواند استعدادهایتان را بشناسد و آنها را کشف کند. علاوه بر این، خود شما هستید که میتوانید درک کنید دقیقا چه هدفی مناسب شما در آینده است. برای زندگی خود وقت بگذارید و سعی کنید نسبت به خود آگاهی کافی و دقیق داشته باشید. این کار به شما کمک میکند که از مسیر زندگی خود بیشتر لذت ببرید.
شاید فکر کنید خودشکوفایی در هرم مازلو سخت و دور از دسترس باشد و حتما باید آنقدر پیشرفت کنید که یک سیاره را به نام شما ثبت کنند، اما این طور نیست. اگر به طور اصولی و به میزان کافی برای کشف خود و پاسخ به نیازهایتان وقت بگذارید، شما هم میتوانید به خودشکوفایی دست پیدا کنید.
منابع :
https://www.simplypsychology.org/maslow.html
https://www.interaction-design.org/literature/article/self-actualization-maslow-s-hierarchy-of-needs