چرا تسلیم می شویم و از رویاهایمان دست می کشیم؟
شخصی را براي اولين بار به تماشای جنگلي میبرند. دوربيني هم دستش ميدهند كه جنگل را دقيقتر ببيند و از او ميپرسند جنگل را ميبيني؟ چطور است؟ او در جواب ميگويد: جنگل خیلی زيبايي بايد باشد، البته اگر درختان بگذارند، بهتر هم خواهم ديد.
فرض آن فرد اين است كه جنگل يك چيز است و درخت چيزي ديگر. او در ميان انبوه درختان دنبال جنگل ميگردد و عملاً هيچ لذتي از ديدن جنگل نميبرد؛ چون فرض او اين است كه جنگل جايي لابهلاي درختان است و درختان در اين ميان مزاحم ديد او براي يافتن جنگل هستند.
حال فرض كنيد روزهاي زندگي شما هر كدام يك درخت باشد و در نظر بگيريد كه با كنار هم قرار گرفتن اين روزها، زندگي ما شكل ميگيرد. حال دوربيني را به دست ما دادهاند و به ما ميگويند زندگيات را ميبيني؟ رویاها و اهدافت را میبینی؟ خوب است؟ و ما در جواب ميگوييم فكر ميكنم خوب باشد البته اگر اين روزها كه مانع ديدم شدهاند اجازه دهند.
ما اهداف و رویاهایمان را تعیین میکنیم؛ بدون اینکه درنظر گرفته باشیم رسیدن به آن ها چقدر زمانبر است و بدون اینکه مهارت های جدیدِ مورد نیاز آن هدف را کسب کرده باشیم. مسیر رسیدن به هدف را شروع میکنیم، در عین حال روزانه در حال قضاوت کردن مقدار پیشرفتمان هستیم.
و چون همین روز های زندگی را جزئی از کل مسیر نمیدانیم، زمانی که اوضاع سخت شد، فکر میکنیم چیزی به سمت هدف نزدیک نشدهایم. اینجاست که جا میزنیم و تسلیم میشویم
ما تسلیم میشویم چون عزم و اراده شخصی برای انجام کار نداریم:
عزم همان شجاعت درونی ما برای انجام کارهایی است که برای حل چالش ها انجام میدهیم. اغلب به دلیل اینکه هرگز مجبور نبودیم کار های سخت انجام دهیم و همیشه در دایره امن زندگی ماندهایم، این شجاعت درونی را نداریم و به سادگی دربرابر چالش ها تسلیم میشویم.
برای بدست آوردن این شجاعت باید انسان با ارادهای شوید. چگونه؟ با دنبال کردن علایق خود شروع کنید، تمرین کنید تا در حیطه علایق خود بهترین باشید. سپس به سمت هدفی بالاتر بروید، امید را در خود پرورش دهید و آنقدر اهدافتان را بزرگ تر کنید تا به تمام خواسته هایتان برسید.
تسلیم می شویم زیرا در منطقه امن خود گیر کرده ایم:
منطقه امن موقعیتی است که فرد در آن احساس امنیت و آرامش می کند. در این موقعیت خبری از چالش نیست و ریتم زندگی، یک خط کاملا صاف است. امروز مثل دیروز است و دیروز مثل پریروز و روز های قبل. رشد و موفقیت تنها زمانی امکان پذیر است که از منطقه امن خود خارج شوید. اما با این حال، اکثر مردم تسلیم می شوند و جسارت خارج شدن از منطقه امنشان را ندارند.
برای حل این مشکل، شروع کنید کارهای روزمره را به نحوی متفاوت انجام دهید. مثلا اگر راست دست هستید و هر شب با دست راست مسواک میزنید، از امشب تمرین کنید با دست چپ مسواک بزنید. یا مثلا میز کارتان را به آن طرف اتاق جابجا کنید. ذهن همیشه با “تغییر کردن” مخالف است. ذهن متوجه این نیست که شما با این تغییرات به دنبال پیشرفت هستید.
او وظیفه خود را صرفا بقای شما میداند و برای همین هم هر تغییر ناگهانی را مخالف بقای خود میداند. با انجام همین کارهای کوچک، نیم کره های ذهنتان را به چالش پذیری عادت میدهید و کم کم درِ خروج از دایره امن را به روی خود باز میکنید.
تسلیم می شویم زیرا نظم و انضباط نداریم:
نظم و انضباط یعنی اهمیتی ندارد شرایط چقدر سخت است، اهمیتی ندارد که حال و حوصله ندارم؛ به هر حال کار باید همیشه درست و کامل انجام شود. ادامه دادن حتی در شرایطی که بیخیال شدن آسانتر است، از شما یک انسان سرسخت قوی میسازد. افرادی که تسلیم میشوند فاقد این سرسختی هستند.
ایجاد نظم و انضباط به شما کمک می کند با عادت مخرب تسلیم مقابله کنید. با حذف وسوسه ها شروع کنید، غذای سالم و منظم بخورید، برای موفقیت های کوچک به خودتان پاداش دهید و یاد بگیرید که خودتان را بابت اشتباهات گذشته ببخشید.
تسلیم می شویم زیرا رویاهایمان را باور نداریم:
از دست دادن باور به اینکه رویاهای ما می توانند به حقیقت بپیوندند، یک دلیل رایج برای تسلیم شدن است. هنگام شروع، ما ایمان داریم که رویاهایمان قابل دستیابی هستند. اما وقتی با چالشها، موانع، و زمانی که طول میکشد آن رویا اجرایی شود را میبینیم؛ دیگر رویا هایمان را باور نداریم و به آن ها شک میکنیم. بدانید که شک، قاتل رویا است.
برای حل این مشکل، چالشها برای خود پله ای تصور کنید که انتهایش به پیروزی و موفقیت میرسد. رویا هایتان را هم باور داشته باشید زیرا اگر اجرایی نبودند هرگز به ذهنتان خطور نمیکردند.
تسلیم می شویم چون تمرکز کافی نداریم:
حواس پرتی، دلیل دیگری است که باعث دست کشیدن ما از رسیدن به رویا هایمان میشود. هر رویا یا هدف بزرگی، نیاز به توجه و تمرکز مداوم دارد. اما چون عوامل حواس پرتی بسیارند، ما به راحتی با چیزهای مختلف دچار حواس پرتی میشویم. این عوامل میتوانند تماشای فیلم و سریال یا حتی تلاش روزانه برای تامین هزینه های زندگی باشد!
افرادی که ذهن خلاق تری دارند بیشتر درگیر این موضوع هستند. ذهن خلاق این گروه از آدما برای توجه به همه چیز ورزیده شده است و تمرکز کردن روی یک موضوع بخصوص برای آنها سخت است. اگر شما هم دچار این مشکل هستید برای حل کردن آن چاره ای نیست جز اینکه ذهنتان را برای مدتی محدود کنید و به هیچ چیز دیگری جز رسیدن به هدفتان فکر نکنید.
قبول دارم که این کار برای شمایی که ذهن خلاق دارید دشوار است اما اینجا هیچ بهانی پذیرفته نیست و ما باید سختی های رسیدن به رویا هایمان را تحمل کنیم. سعی کنید روزی یک یا دو ساعت را به کار روی اهداف خود اختصاص دهید و بعد از مدتی که ذهنتان به آن عادت کرد، این زمان را افزایش دهید.
تسلیم می شویم چون از شکست خوردن میترسیم:
زمانی که کاری را شروع میکنیم، در کنار فکر رسیدن به نتیجهای موفق، به نتیجهای غیر موفق هم فکر میکنیم و خود شکست دلیل ترس اصلی ما نیست. ترس اصلی ما از شکست، بیشتر بخاطر طرد شدن و سرزنش شنیدن از خانواده و دوستان است. اینکه دیگران شما را یک فرد ناتوان تصور کنند، باعث می شود که کمتر ریسک کنید و در نتیجه کارهایی را انجام میدهید که «ایمن» هستند. بنابراین به رویاهای خود نمیرسید.
برای حل این مشکل به این فکر کنید که چقدر انسانهایی در این کره خاکی بوده اند که در طول زندگی خود بارها به خاطر حرف مردم ترسیدند، از رویای خود دست کشیدند و رویاهای خود را به خاک سپردند. انسان هایی که به خاطر ترس از حرف مردم، رویای خود را فراموش کردند و درعمر کوتاه خود با نارضایتی زندگی کردند.
تصور نکنید که یک روز حرفهای دیگران تمام خواهد شد و شما با خیال آسوده به رویایت میپردازی، این خیالی باطل هست که باید آگاهانه آن را بپذیریم. بنابراین تلاش کن تا آرام آرام به بهترین خودت یعنی آنچه که لیاقتش را داری برسی.
اگر تا امروز دوست داشتی کسبوکاری را شروع کنی یک قدم از آن را با شجاعت بردار حتی اگر به اندازه یک جست و جو ساده در مورد آن در اینترنت باشد.
“برای داشتن یک زندگی شادتر، فراموش کنید مردم در مورد شما چه فکری خواهند کرد.“
تسلیم می شویم چون ذات آدمی خوش ندارد چیزی را از دست بدهد:
تصویر کنید یکی از همکارانتان سکهای با خود میآورد و شیر یا خط شرطی به شما پیشنهاد می کند؛ اگر شیر بیاید او 500 هزار تومان به شما می دهد و اگر خط بیاید، شما باید 500 هزار تومان به او بدهید. آیا شما این قمار را قبول میکنید؟
احتمالا نه؛ زیرا پاداش هر ریسک باید دو برابر مقداری باشد که ممکن است از دست بدهید تا ذهن بتواند آن را قبول کند. چون وظیفه اصلی ذهن تامین بقای شماست، درد روانی از دست دادن چیزی، دو برابر بیشتر از لذت بدست آوردن همان چیز است.
بنابراین اکثر مردم تسلیم می شوند زیرا نمیخواهند ببازند. اجتناب از باخت؛ بیشتر از به دست آوردن پاداش احتمالی سودمند است.
برای حل این مشکل موانع را تجسم کنید، مناسب تر فکر کنید، تمام نتایج بالقوه را تجزیه و تحلیل کنید و به بدترین سناریو نگاه کنید. در نهایت، یک برنامه اضطراری داشته باشید که بتوانید ذهنتان را بوسیله آن، قانع کنید.
تسلیم می شویم چون محیط زندگی اطرافمان پر از آدم های منفی است:
منفی گرایی مضر است و اکثر مردم با احاطه شدن توسط افراد منفی تسلیم میشوند. معاشرت داشتن با افرادی که باورهای محدود کننده دارند، رویاهای شما را سریعتر از دلایل دیگر این لیست از بین می برد.
برای حل این مشکل، باید افراد سمی را از زندگی خود حذف کنید و اطراف خود را با افراد مثبت پر کنید. تاکید میکنم افراد منفی باف را حتما از زندگی خود حذف کنید، اما گاهی اوقات این افراد سمی اعضای خانواده یا کسانی هستند که هیچ جوره نمیتوان آنها را حذف کرد.
در این جور موارد سعی کنید اصلا درباره اهداف و رویاهایتان با آنها صحبت نکنید و آرام آرام کار خود را پیش ببرید. در عوض، افراد موفق و با انگیزه را در اینستاگرام دنبال کنید و انقدر خود را پر از انرژی مثبت کنید که دیگر حرف های اطرافیان روی شما اثری نداشته باشد.
تسلیم می شویم زیرا مدیریت زمانمان ضعیف است:
وقتی از ما میپرسند چرا تسلیم شدهایم، به کمبود وقت اشاره میکنیم؛ اما نداشتن زمان کافی، صرفا بهانهای است که بدلیل مدیریت زمان ضعیف برای ما پیش میآید. ما با کمال میل به تماشای یک فیلم جدید خواهیم پرداخت تا روی رویاهای خود کار کنیم.
ما زمان ارزشمند خود را که باید صرف کسب مهارت های جدید و کار روی اهداف خود کنیم؛ صرف کار های بیهوده میکنیم.
برای حل این مشکل، باید برنامهای تنظیم کنید و حتما به آن برنامه پایبند باشید. شما باید کارهای روزانه تان را اولویت بندی کنید و برای آنها حد و مرز زمانی تعیین کنید و از هرچیزی که زمان شما را تلف میکند دوری کنید.
تسلیم می شویم چون از تکراری بودن کارها خسته شدیم:
تکرار باعث کاهش ترشح دوپامین می شود و دیگر در مورد کاری که انجام می دهید هیجان زده نیستید… با این حال، برای رسیدن به اهداف خود باید با تکرار راحت باشیم. سعی کنید نحوه انجام وظایف خود را تغییر دهید تا از کسالت آور و تکراری نشوند. تغییر فضای کاری؛ برای مثال کار در یک کافی شاپ یا یک فضای کاری مشترک می تواند برای حل این مشکل کمک کننده باشد.