دوستان عزیز سایت پرورش افکار در این مقاله قصد داریم ۴ بنیاد موفقیت را بررسی کنیم . فرض کنید که بالاخره قرار است کسب و کار مشاوره ای خود را راه اندازی کنید. ریسک بزرگی کرده اید و کار در یک شرکت دیگر را کنار گذاشتید و حالا یک سال از آن زمان گذشته و همه چیز دارد خوب پیش می رود. هزارتوی خود اشتغالی بالاخره کم کم دارد منطقی و معقول می شود.
الان دیگر مشتریان مطمئن و دائمی دارید که به شما اعتماد دارند. به اولین نفری که زنگ می زنند شما هستید. پس مشکل کجاست؟
اکثر ما به دنبال چیزی هستیم. چه یک موسس و مالک شرکت خودمان باشیم یا درون یک سازمان بزرگ کار کنیم، به هر حال به دنبال چیزی هستیم – یک پروژه کاری، یک برنامه پیشرفت برای خود، یک هدف ارتباطی. و وقتی به دنبال چیزی باشیم، گاهی موانعی بر سر راهمان قرار می گیرند.
با همکارانمان جر و بحث می کنیم. در بینش هایمان دچار تناقض می شویم. بازار متحول می شود و مجبور می شویم خودمان را با آن وفق دهیم. یا به هر دلیلی، شکست می خوریم.
چه اتفاقی می افتد وقتی به چالش برمی خوریم؟ متاسفانه، بسیاری از ما سریعا برچسب “مشکل” به آن چالش می چسبانیم. سپس می نشینیم و تمام روز راجع به مشکل فکر می کنیم، هر روز خدا. نزد دیگران می رویم و همه چیز را راجع به “مشکل” به آن ها می گوییم.
اگر برایمان احساس تاسف کنند، می گویند:
عجب، با چه مشکلی مواجه شدی!!!من هم یک چنین مشکلی داشتم. یه نفرو می شناسم که اونم یه همچین مشکلی داشته .
به مرور زمان، “مشکل” تبدیل به یک مشکل اساسی و واقعی می شود.
حالا به جای اینکه به دنبال اشتیاق و خواسته مان برویم، باید به دنبال حل مشکلمان باشیم.
داریم مسیر را برعکس می رویم. وقتی می خواهیم یک خانه بسازیم، اول سقفش را می سازیم؟ وقتی می بینیم روی دیوار خانه ترکی به وجود آمده است، به سراغ قلم موی نقاشی می رویم؟ آیا به این فکر می کنیم که از کدام رنگ برای پوشاندن ترک استفاده کنیم؟
نه، بلکه سریعا به فکر فونداسیون خانه می افتیم.
همین امر برای کسب و کار و زندگی هم صدق می کند. چالش هایی که با آن ها مواجه می شویم تقریبا همیشه به خاطر عدم تعادل ها یا ضعف در فونداسیون ما هستند. لحظه ای که با چالش مواجه می شویم، اولین کاری که باید انجام دهیم این است که یکی از ۴ بنیاد فونداسیونمان را بررسی کنیم.
چهار بنیاد تمام خواسته های بزرگ ما عبارت اند از من، ما، عمل و نتیجه.
1. بنیاد من
اولین بنیاد چیزی است که معمولا به آن من، یا خودم می گوییم. این بنیاد از فونداسیون ذهن، فلسفه و روحیه ما ایجاد می شود.
برای بررسی این بنیاد، باید مدتی تنها باشیم و در انزوا به آن فکر کنیم و ببینیم چه چیزی باعث توقف ما شده است. واقعا چه حسی دارم؟ واقعا چه فکری می کنم؟ گاهی در هیاهوی زندگی حرفهای و کاری، فراموش می کنیم که به خودمان سر بزنیم.
درون ما بینش های فوق العاده ای وجود دارند، فقط کافی است وقت بگذاریم و به خودمان گوش دهیم. برنامه های روتینی که به بنیاد من قدرت می دهند و آن را حفظ می کنند خیلی ساده هستند، مثلا در صبح زمانی را صرف فکر کردن به هدف و ماموریت زندگی و ماموریت کارمان بکنیم.
2. بنیاد ما
بنیاد ما از دیگران شکل می گیرد. این بنیاد عبارت است از روابط و مراوده با دوستان، خانواده و همکاران ما. برای بررسی این بنیاد، باید راجع به افراد اطرافمان فکر کنیم.
آیا آن ها بدون ایجاد اختلال و مزاحمت از فکرتان می گذرند، یا نسبت به آن ها واکنشی دارید؟ (مثل عصبانیت، حسادت یا روی اعصاب بودن). اگر حرفی هست که نیاز دارید به آن ها بگویید، پس بگویید و مسئله را تمام کنید.
اینکه احساسات منفی نسبت به دیگران را درون خودمان بریزیم، گاهی باعث اختلال و تاثیر منفی در بنیاد من می شود. نمی توانیم درست فکر کنیم.
یک صحبت ساده می تواند این مشکل را برطرف کند. می توانیم با لبخند زدن، زنگ زدن به دوستان و احوال پرسی و سراغ گرفتن از کارمندان یا همکاران بنیاد ما را تقویت کنیم.
3. بنیاد عمل
این بنیاد قلمروی عمل است، جایی که بسیاری از ما دوست داریم تمام وقتمان را در آن سپری کنیم. اما بررسی کردن این بنیاد هم به اندازه تمام سه بنیاد دیگر اهمیت دارد، نه بیشتر نه کمتر.
بنیاد عمل از شلوغ کاری و کار زیاد تشکیل نمی شود، بلکه از عمل هدفند و موثر به منظور بهبود شرایط فیزیکی، مالی و محیطی ما تشکیل می شود.
شرایط محیطی ما شامل فضای اطراف ما می باشد. آیا دفتر کارتان تمیز است یا به هم ریخته؟ آخرین باری که خودروی خود را تمیز کردید کی بود؟ یک بنیاد عمل ضعیف، خودش را به شکل سلامت بد، بدهی بالا و کار زیاد نشان می دهد.
یک بنیاد عمل قوی، یعنی اینکه ما سلامت جسمانی خوبی داریم، در کارمان پیشرفت می کنیم و فضای اطرافمان را تمیز و دلچسب نگه می داریم.
4. بنیاد نتیجه
این بنیاد جایی است که در آن بر روی گذشته و آینده تمرکز می کنیم. برخی مشکلات، نتیجه سپری کردن زمان بیش از حد در این بنیاد، رویا پردازی یا ثبت کردن موفقیت ها به شکل غیر واقعی و اغراق آمیز است.
می توانیم با برداشتن یک قدم به عقب و بررسی اینکه در کجای زندگی مان در چیزی بزرگ تر از کار روزانه و خودمان شرکت می کنیم، این بنیاد را مورد بررسی قرار دهیم.
برخی از سخت ترین چالش ها، از یک بنیاد نتیجه ضعیف نشات می گیرند. یعنی وقتی که اشتیاقمان را از دست می دهیم و کارمان به نظر می رسد که بی معنی و اشتباه است.
کارهای روتینی که می توانند بنیاد نتیجه را تقویت کنند ساده هستند و عبارت اند از داشتن یک تقویم و یک دفترچه خاطره و ثبت تاریخ شرکت یا زندگی شخصی.
مسئله اصلی، تعادل است !
وقتی مشکلات را شناسای گیریم و اطمینان حاصل کنیم که هر ۴ بنیاد ما در کمال قدرت و همگام با یکدیگر هستند.
وقتی به نظر می رسد که چیزی از تعادل خارج شده است، با انگشتانتان به سوالات زیر از ۱ تا ۴ نمره و پاسخ بدهید:
- وضعیت بنیاد من چطور است؟
- افکار و احساسات من راجع به این مشکل چطور هستند؟
- ارتباطات من با دیگران چطور است؟
- آیا این یک مشکل ارتباطی است که می توان آن را با یک صحبت صادقانه برطرف کرد؟
- اعمالم چطور هستند؟
- تصور و هدف بزرگ من چطور است – آیا دارم در راستای هدف بزرگ خودم عمل می کنم؟
هیچ ساختمانی نمی تواند فقط بر روی یک بنیاد یا ستون بایستد. هیچکس نمی تواند بدون یک فونداسیون قوی، موفق شود.