13 مرحله برای نوشتن و تنظیم اهداف هوشمند (بخش سوم)
مرحله 7: حداکثر پنج هدف را برای 90 روز آینده (اهداف فصلی) در قالب SMART بنویسید.
بهترین راه برای شروع این است که نگاهی به یک هدف سالانه بیندازید و به عقب برگردید. بنابراین، به ۱۲ ماه آینده فکر کنید. نقطه عطف خاصی که می خواهید به آن برسید چیست؟
هنگامی که این نتیجه را شناسایی کردید، فرآیند را به چهار بخش تقسیم کنید – هر کدام در یک فصل جداگانه کار می کنند. به عنوان مثال، فرض کنید که یک هدف 12 ماهه برای کاهش وزن تعیین کرده اید. به طور خاص، شما می خواهید 100 پوند وزن کم کنید.
صرف نظر از تغییرات سبک زندگی؛ بدون فکر کردن به میزان ورش های لازم و اندازه رژیم غذایی یکساله، این کار دشوار می شود. با این حال، اگر چالش را به چهار قسمت تقسیم کنید، هدف قابل کنترل تر می شود و کمتر دلهره آور به نظر می رسد:
ربع اول: 25 پوند وزن کم کنید (کل کاهش وزن 25 پوند).
ربع دوم: 25 پوند وزن کم کنید (کل کاهش وزن50 پوند).
سه ماهه سوم: 25 پوند وزن کم کنید (کل کاهش وزن 75 پوند).
ربع چهارم: 25 پوند وزن کم کنید (کل کاهش وزن100 پوند).
هر سه ماه، همانطور که پیشرفت خود را ثبت می کنید، مهم است که اقدامات خاص خود را یادداشت کنید. به این ترتیب، میتوانید ببینید چه چیزی مؤثر بوده و چه چیزی مؤثر نیست و برنامه اقدام خود را بر اساس آن تنظیم کنید.
از این تکنیک برای هر یک از اهداف فصلی که تعیین می کنید استفاده کنید. فقط به یاد داشته باشید: بیش از 5 گل هدف را در یک زمان انتخاب نکنید! به این ترتیب شما با طروات و نشاط، متمرکز و با انگیزه باقی میمانید!
همانطور که می بینید، مزیت اصلی این استراتژی این است که شما در کارهای سختی که برای رسیدن به این هدف نیاز دارد سردرگم نمی شوید و از پا در نخواهید آمد. در عوض، شما آن را به بخشهای قابل انجام تقسیم کردهاید، که به فعالیتهای ماهانه، هفتگی، روزانه و ساعتی تقسیم میشوند (در ادامه در این مورد بیشتر توضیح خواهیم داد).
مرحله 8: هر هدف فصلی را به یک برنامه عملیاتی تبدیل کنید.
ساده ترین بخش هدف گذاری، نوشتن همه چیز است. آنچه دشوار است اقدام است. هنگامی که هدفی را ایجاد کردید، باید از آخر به اول بیایید و بفهمید که چگونه به نتیجه دلخواه خود خواهید رسید.
کلید رسیدن به هدف موفقیت آمیز این است که اهداف خود را به پروژه تبدیل کنید.
به عنوان مثال، یک هدف مانند این ایجاد کنید: “من در 1 ژوئیه 2014 یک سخنرانی 30 دقیقه ای پربازده را در کنفرانس ملی ارائه خواهم کرد.”
اکنون، از این تاریخ به عقب برگردید و مراحل مورد نیاز برای رسیدن به این نقطه را ترسیم کنید. معمولاً این به معنای ایجاد یک برنامه عملیاتی با تعین یک مهلت برای هر جزء است.
با تقسیم کردن هر یک از اهداف سه ماهه خود به بخش های زمانی ماهانه، هفتگی، روزانه و ساعتی شروع کنید. یکی از سادهترین راهها برای انجام این کار، ایجاد یک لیست پروژه و تبدیل آن به مجموعهای از نقاط عطف کوچک است که طی سه ماه آینده انجام میدهید.
به منظور آمادگی کافی برای سخنرانی در کنفرانس، لیست ما شامل مراحل زیر است:
– یک موضوع پویا را برای ارائه در کنفرانس انتخاب کنید.
– رویداد را برای برگزارکنندگان مطرح کنید و مطمئن شوید که از موضوع راضی هستند.
یک طرح و نقشه ی ذهنی از آنچه ارائه را پوشش می دهد ترسیم کنید.
– با “مخاطبان هدف” صحبت کنید و چالش ها/موانع فعلی آنها را بیابید.
– داده ها، معیارها و آمار مرتبط را جمع آوری کنید.
– اطلاعات را به ترتیب منطقی سازماندهی کنید.
– یک پیش نویس تقریبی از ارائه ایجاد کنید.
– از همکاران، اعضای گروه مغز متفکر و دوستان بازخورد دریافت کنید، نظر آنها را بخواهید.
– نسخه دوم، سوم و نهایی ارائه را بنویسید.
آن را تمرین کنید تا زمانی که کاملاً روی مطالب مسلط شوید.
– سخنرانی کنید.
توجه کنید که چگونه این لیست شامل ترکیبی از اعمال و عادات منفرد است؟ این بدان معناست که نه تنها باید هر مورد را تکمیل کنید، بلکه باید هر روز زمان هایی را برای تمرین ارائه خود اختصاص دهید.
نکته کلیدی که در اینجا باید به خاطر بسپارید این است که با هدف نهایی در ذهن شروع کنید و سپس به عقب برگردید تا تمام اقداماتی را که باید تکمیل شوند را شناسایی کنید.
مرحله 9: با استفاده از نقشه ذهنی، برای وظایف هدف فرعی خود فکر بکر کنید.
یکی از بزرگترین مشکلاتی که افراد در ایجاد لیست پروژه دارند این است که نمی توانند به هر جزء مورد نیاز فکر کنند. در حالی که برخی افراد ایجاد لیست های خطی را دوست دارند، برخی دیگر فرآیند نقشه برداری ذهنی را ترجیح می دهند.
نقشه ذهنی یک راه جایگزین (یا اضافی) برای ایجاد لیست پروژه است. به جای اینکه همه چیز را در قالب گام به گام بنویسید، از یک نمودار دو بعدی (اغلب رنگارنگ) استفاده می کنید که افکار، ایده ها و برنامه ها را به صورت غیر خطی ارائه می کند. این کار نقشه ذهنی نام دارد.
نقشه های ذهنی هر دو نیمکره مغز را درگیر می کنند. در نتیجه آنها ابزاری قدرتمند برای برنامه ریزی، سازماندهی و انتقال یک هدف بلند مدت هستند.
برنامه های نقشه ذهنی برای iPad، iPhone و بسیاری از تبلت ها در دسترس هستند. محبوب ترین آنها MindMeister است که استفاده از این ابزار ارزشمند را آسان تر از همیشه می کند.
با یک نقشه ذهنی، می توانید یک ارزیابی صادقانه از مهارت ها، توانایی ها و منابع موجود خود انجام دهید. هر کاری که بتوانید برای رسیدن به یک استراتژی کارآمد انجام دهید، می تواند شما را به موقع در مسیر تکمیل یک هدف قرار دهد.
مرحله 10: مهارت های مورد نیاز برای هر هدف را بیاموزید.
آیا از تکمیل یک هدف یا اقدام خاص اجتناب می کنید، زیرا نمی دانید چگونه آن را انجام دهید؟ اینکه مجبور شوید خود را آموزش دهید تا مطمئن شوید که چرخ های برنامه شما همچنان می چرخد شرم آور نیست.
خبر خوب این است که راه حل ساده است. باید برای یادگیری مهارت مورد نیاز وقت بگذارید.
به لیست مراحل پروژه خود مراجعه کنید. به هر مورد نگاه کنید و از خود بپرسید که آیا از یک کار خاص اجتناب می کنید زیرا نمی دانید چگونه آن را انجام دهید. اگر پاسخ “بله” است، می توانید آن را به یک همکار محول کنید یا یک فریلنسر را استخدام کنید تا این کار را برای شما انجام دهد. با این حال، اگر احساس می کنید که این کار برای پیشرفت شخصی شما مهم است، باید روی بهبود مهارت های خود برای آن کار تمرکز کنید.
خوشبختانه برای شما، هر کار در جهان توسط شخص دیگری با موفقیت انجام شده است. تنها کاری که باید انجام دهید این است که رویکردی فعالانه داشته باشید و نحوه انجام آن را به خود آموزش دهید. در اینجا چگونگی انجام آن آورده شده است:
- مهارت(های) خاصی را که فاقد آن هستید شناسایی کنید.
- هر بار روی یک مهارت تمرکز کنید.
- خودت را آموزش بده
- یک طرح گام به گام ایجاد کنید.
- یادداشت های خود را بنویسید.
- روزانه روی آن کار کنید.
آموزش دادن به خود به معنای قبلی نیست. مدل سنتی آموزش به تدریج در حال نابودی است، زیرا ما اکنون در دنیایی زندگی می کنیم که مملو از اطلاعات فراوان است. تنها چیزی که نیاز دارید دسترسی به اینترنت و تمایل به یادگیری است.
به این موضوع فکر کنید – در حال حاضر، کسی در جایی مهارتی را که شما میخواهید یاد بگیرید تسلط پیدا کرده است. به سادگی فردی را پیدا کنید که آنقدر مهربان باشد تا تجربیات خود را به اشتراک بگذارد و در نهایت شما در خانه به آموزش در سطح جهانی دسترسی پیدا خواهید کرد.
مرحله یازدهم: اهداف خود را به عادت تبدیل کنید.
در حال حاضر، یکی از ایرادات عمده در تعیین اهداف این است که تشخیص روند روزانه چگونگی دستیابی به آنها دشوار است. حقیقت ناخوشایند این است که در حالی که تعیین اهداف می تواند سرگرم کننده باشد، بخشی که باید انجامش بدهیم اغلب مستلزم تکرار روزانه همان کار به صورت مکرر است.
به همین دلیل است که این مرحله از فرآیند برای یادگیری نحوه تبدیل اهداف هوشمندانه خود به عادت بسیار مهم است.
در کتاب استیون پرسفیلد، هنر جنگ، تنها حقیقتی که او بر آن تاکید کرد این بود که افراد موفق در جهان برای رسیدن به نتیجه منتظر “رویدادها” نیستند. در عوض، آنها اقدامات مداوم دارند و روزانه ساعت ها تلاش می کنند.
در حالی که هر مرحله ارائه شده در این وبلاگ حاوی مواردی است که باید انجام شوند، این اقدامات روزانه شما هستند که سطح موفقیت شما را در دستیابی به یک هدف تعیین می کنند. آنچه من توصیه می کنم ساده است. هر روز را به گونهای ساختار دهید که برای رسیدن به هر هدف، «کار لازم را انجام دهید». یا به عبارت دیگر، باید اقدامات روزمره لازم برای تکمیل یک هدف را به عادت تبدیل کنید.
متعهد شوید که اهداف خود را هر روز مرور کنید و روی آنها کار کنید – پیشنهاد می کنیم اول صبح و شاید 1 تا 2 بار دیگر در طول روز به اهداف خود نگاه کنید. همچنین، از آنجایی که چندین هدف را به طور همزمان دنبال می کنید، مهم است که زمان را برای هر یک از آنها محدود کنید. اختصاص زمان کافی شما را از تحت فشار قرار گرفتن توسط استرس نجات می دهد. از یک برنامه ریز، تقویم آنلاین یا اپلیکیشن برای کمک به خودتان در این زمینه استفاده کنید.
یک برنامه با مرور هفتگی ایجاد کنید – یک بار در هفته (ما شنبه ها را ترجیح می دهیم)، به هفت روز آینده نگاهی بیندازید و فعالیت ها/پروژه هایی را که می خواهید انجام دهید برنامه ریزی کنید. سپس سه سوال از خود بپرسید:
- تعهدات شخصی من چیست؟
- پروژه های اولویت دار من چیست؟
- چقدر وقت دارم؟
تکمیل اهداف خود را دنبال کنید – ممکن است با ثبت موفقیت آمیز یک عادت، رویکرد کاغذ و قلم را انتخاب کنید. گزینه دیگر استفاده از نرم افزار و اپلیکیشن های موبایل برای پیگیری فعالیت های روزانه خود است. برخی از بهترین برنامه ها عبارتند از: GoalSync، AchieveIt و Goals On Track.
مرحله 12: یک شریک یا گروه پاسخگو پیدا کنید تا با انگیزه بمانید.
ارتباط قوی بین اهداف و انگیزه وجود دارد. هدف گذاری فرد را در دستیابی به نتایج دلخواه خود راهنمایی می کند، در حالی که انگیزه الهامات روانی مورد نیاز برای اقدام را فراهم می کند. اگر در حین تلاش برای رسیدن به هدف، احساس هدفمند بودن داشته باشید، احتمالاً اقدام مداوم انجام خواهید داد. انگیزه شما این احساس هدفمند بودن را به شما می دهد.
انگیزه ضروری است زیرا انیگزه فیزیکی و ذهنی لازم برای دستیابی به اهداف را در شما را تحریک می کند. اگر اهداف شما انگیزه دهنده هستند، به اندازه کافی انرژی دارید که متعهد بمانید، سخت کار کنید و وظایف را به شیوه ای کارآمد انجام دهید.
با یک شریک یا گروه مسئولیت پذیر، می توانید به طور منظم در مورد اهدافتان صحبت کنید و به آنها برسید. وقتی با شریک مسئولیت پذیر خود صحبت می کنید، می توانید در مورد شکست ها و موفقیت های خود صددرصد صادق باشید که یک منطقه آزاد بدون قضاوت است. شما فقط برای به اشتراک گذاشتن ایده ها، صحبت در مورد اینکه چه چیزی موثر بوده و چه چیزی نیست، و طوفان فکری در آنجا هستید.
پیدا کردن یک شریک مسئولیت پذیر نباید فرآیند دشواری باشد. پیشنهاد ما این است که به دنبال فردی باشید که همه (یا حداقل اکثر) این ویژگی های زیر را داشته باشد:
- اهداف یا علایق مشابه دارد.
- با کانون اهدافتان آشنا است.
- مثبت، با انگیزه و پایدار است.
- به مطمئن هستید که با شما به صورت هفتگی یا دو هفته یکبار ملاقات می کند.
- آنقدر قوی است که اگر سست شوید(به نرمی) به شما تلنگر می زند.
این شخص می تواند دوست، عضو خانواده، همکار یا حتی فردی باشد که در اینترنت از طریق وبلاگ ها یا چت با او آشنا شده اید.
مرحله 13: پیشرفت هدف خود را هر سه ماه یکبار ارزیابی کنید.
شما هر روز روی اهداف خود سخت کار می کنید، حتی آنها را به صورت هفتگی و روزانه مرور می کنید. آیا این کافی نیست؟
اگر می خواهید به اهداف خود برسید… متاًسفانه نه. ببینید، برخی از مردم هرگز یک قدم به عقب برنمیدارند و «چرا» پشت هر هدف را درک نمیکنند. به عبارت دیگر، افراد اهداف خود را بررسی نمیکنند تا ببینند آیا واقعاً ارزش دنبال کردن را دارند یا خیر. به همین دلیل مهم است که هر سه ماه یکبار ارزیابی هدف داشته باشید.
یک ارزیابی سه ماهه مانند یک گزارش فصلی از اهداف بلند مدت SMART شما. ابتدا، پیشرفت نتایج بلندمدت خود را اندازه گیری خواهید کرد. سپس نگاهی می اندازید که چگونه اقدامات روزانه شما با انتظارات شما مطابقت دارد. و در نهایت، با یک برنامه عملیاتی برای سه ماه آینده به این کار پایان می دهید.
شما می توانید یک ارزیابی سه ماهه را با پرسیدن چند سوال ساده تکمیل کنید:
– آیا به نتیجه مطلوب رسیده ام؟
– استراتژی های موفق و ناموفق چه بود؟
– آیا 100 درصد تلاشم را برای تکمیل این اهداف انجام دادم؟ اگر نه، چرا؟
– آیا من مطابق با تلاشم به نتایجی دست یافته ام؟
– چرا باید برای سه ماه آینده روی این هدف تمرکز کنم؟
– چه اهدافی را باید حذف یا تغییر دهم؟
– چه اهدافی را اضافه کنم؟
– آیا چیز جدیدی هست که بخواهم امتحان کنم؟
حتی اگر معمولاً چند ساعت طول می کشد تا این ارزیابی انجام شود، همیشه باید برای انجام آن هر سه ماه یک بار وقت بگذارید. این محافظ نهایی شما در برابر اتلاف وقت برای هدفی خواهد بود که با برنامه های بلندمدت شما همخوانی ندارد.
ارزیابی سه ماهه در مورد یادگیری از تجربیات گذشته است. زمان آن نیست که به خاطر چند موفقیت خود را مغرور کنید یا اگر شکست خورده اید خود را سرزنش کنید. درعوض، باید به شما درسی داده باشد تا هر آنچه در سه ماهه گذشته اتفاق افتاده را در نظر بگیرید و آن را در نقاط عطفی که میخواهید در آینده به دست آورید، بکار ببرید.
اینها تنها کارهایی هستند که باید در طول زندگی خود برای ایجاد اهداف هوشمند(SMART) انجام دهید.
منبع: