برای کسانی که با این باور بزرگ شده اند که سخت کوشی و نمرات خوب مطمئن ترین مسیر موفقیت است، ممکن است تعجب آور باشد که هوش عاطفی (نه فکری) یکی از قوی ترین پیش بینی کننده های موفقیت است؛ اما چرا اینقدر مهم است و چگونه هوش هیجانی را می توان توسعه داد؟
هوش هیجانی دقیقا چیست؟
اگر به کسی نیاز داشتید که به شما گوش دهد، با چه کسی تماس می گیرید؟ به احتمال زیاد، آن فرد دارای هوش هیجانی بالایی است. همه ما افرادی را می شناسیم که به نظر می رسد دقیقاً می دانند چه چیزی بگویند تا احساس بهتری داشته باشیم یا حتی به نظر می رسد که می توانند احساسات خود را بهتر از آنچه می توانیم بیان کنیم.
اما هوش هیجانی فراتر از داشتن و ابراز همدلی یا همدردی است. در ساده ترین حالت، افراد دارای هوش هیجانی تصور نمی کنند که همه مانند آنها تفسیر یا پاسخ خواهند داد.
هوش عاطفی توانایی درک احساسات و چگونگی شکل دادن به افکار و اعمال است. افراد دارای هوش هیجانی بالا (که اغلب به آن EQ بالا گفته می شود) می توانند احساسات خود و دیگران را درک کنند.
آنها می توانند پیش بینی کنند که چگونه اعمالشان ممکن است بر افراد دیگر تأثیر بگذارد. علاوه بر این، آنها همچنین درک بیشتری از مجموعه ای از احساسات و اقداماتی دارند که ممکن است فرد مقابل را به جایی برساند که تصمیمی بگیرد. آنها همچنین می توانند از این درک از احساسات خود و دیگران برای تصمیم گیری در مورد اقداماتی که باید انجام دهند، استفاده کنند و تشخیص دهند که افراد مختلف واکنش متفاوتی نشان خواهند داد.
از دیدگاه شکوفا شدن شخصی، افراد با هوش هیجانی بالا این توانایی را دارند که ریشه احساسات منفی خود را بررسی کنند، به جای اینکه دچار سردرگمی شوند، از آنها در جهت درست استفاده کنند. افراد با هوش هیجانی بالا از بسیاری از استراتژی های مختلف برای درک و تنظیم احساسات خود استفاده می کنند، اما برای تجربه آن ها نیز آماده هستند.
ویژگی های هوش هیجانی
بر کسی پوشیده نیست که برخی افراد ذاتاً در برقراری ارتباط با دیگران استعداد دارند. ممکن است فردی را بشناسید که همیشه حساس، همدل بوده یا در درک احساسات مردم مهارت داشته است. با این حال، اگرچه می توان به طور طبیعی هوش هیجانی بالایی داشت، اما اکثر کارشناسان معتقدند که چندین ویژگی هوش هیجانی را می توان بهبود بخشید یا آموزش داد.
روانشناس دانیل گولمن برای اولین بار ویژگی های کلیدی هوش هیجانی را در کتاب خود در سال 1995 در این زمینه توضیح داد. پس از سالها تحقیق مداوم، او مدل اصلی خود را به چهار ویژگی اصلی یا «عناصر تشکیل دهنده» برای هوش هیجانی خلاصه کرد.
4 مولفه هوش هیجانی:
-
خودآگاهی
آیا می توانید توصیف کنید که در چه چیزی مهارت دارید، روی چه چیزی باید کار کنید، چه چیزی شما را تحریک می کند یا در حال حاضر چه احساسی دارید؟ توانایی ارزیابی و بیان احساسات، نقاط قوت و ضعف، هسته اصلی خودآگاهی است. خودآگاهی به شدت با اعتماد به نفس مرتبط است. کسانی که احساسات، انگیزه ها و نقاط قوت خود را درک می کنند، اعتماد به نفس بیشتری دارند و احتمال ریسک پذیری آن ها بیشتر است.
-
خود مدیریتی
بخش بزرگی از مدیریت خود کنترل عاطفی است که پیامدهای آشکاری برای محل کار دارد. مردم تمایل دارند از کار با افرادی که مستعد طغیان عاطفی هستند، بیزار باشند. این تأثیرات در کار بزرگتر می شوند، اما در روابط شخصی هم آسیب کمتری ندارند. روابط ناپایدار عاطفی می تواند خطرناک شود. مطالعات متعدد اثرات نامطلوب فرزندپروری افراد ناسازگار عاطفی را مستند کرده اند.
-
آگاهی اجتماعی
تا به حال شده وارد اتاقی شوید و بلافاصله متوجه شوید که مشکلی وجود دارد؟ آن «حالتی» که حس می کنید، آگاهی اجتماعی در محل کار است. اطلاعاتی که هنگام تعامل با دیگران دریافت می کنید، برای کمک به شما در تعیین نحوه رفتار و نحوه دریافت آن رفتار مهم است. ممکن است آگاهانه توجه زیادی به آن نداشته باشید، اما در هر مکالمه ای، ده ها تنظیم کوچک در لحن، سرعت، صدا، ژست ها و صدای خود بر اساس نشانه هایی که دریافت می کنید انجام می دهید.
-
مدیریت روابط
اگر شما مسئول رهبری یا مدیریت یک تیم هستید، مدیریت روابط احتمالاً ویژگی است که مستقیماً با موفقیت شما مرتبط است. این ویژگی در مورد توانایی شما برای الهام بخشیدن، ایجاد انگیزه، تشویق و تأثیرگذاری بر دیگران است. کار گروهی موثر ارتباط زیادی با مدیریت روابط دارد. از آنجایی که این مهارت بسیار حیاتی است، بسیاری از سازمان ها آموزش در این زمینه از هوش هیجانی را در اولویت قرار می دهند.
چرا هوش هیجانی برای موفقیت حرفه ای بسیار مهم است؟
افراد باهوش عاطفی مطمئناً تقریباً در هر زمینه ای به این قدرت بالای خود نیاز خواهند داشت. این به این دلیل است که توانایی آنها در تنظیم احساسات خود و همچنین درک احساسات دیگران آنها را به افرادی با توانایی برقراری ارتباط ماهرانه تبدیل می کند. جای تعجب نیست که آنها افرادی هستند که بقیه دوست دارند در تیم خود داشته باشند. چه با مشتریان کار کنید یا در یک آزمایشگاه تحقیقاتی، با یک تیم بزرگ یا کوچک، همه از افزایش سطح هوش هیجانی بهره مند می شوند.
افراد با هوش عاطفی بالا می توانند به دیگران احساس خوبی نسبت به خودشان بدهند که به آنها کمک می کند تا به سرعت روابط خود را ایجاد کنند. از آنجایی که افراد دیگر در کنارشان احساس راحتی می کنند، زمان راحت تری برای درخواست و دریافت کمک دارند. مهارت های ارتباطی در نقش های رهبری حیاتی هستند که باعث می شود کسانی که EQ بالایی دارند، بیشتر برای نقش های مدیریتی در نظر گرفته شوند.
هوش عاطفی در محیط های کاری مدرن به روش های کمتر آشکار دیگری ارزشمند است. این به رهبر تیم کمک می کند تا احساسات تیم خود را در حل مسئله و ایجاد راه حل برای فرصت های جدید مدیریت و هدایت کند. به آنها کمک می کند تا بفهمند چه چیزی باعث ایجاد انگیزه یا بی انگیزگی در دیگران می شود و از آن برای بسیج دیگران استفاده می کنند: آیا آنها به یک بحث متمرکز بر هدف، یک انگیزه یا چالش فنی پاسخ می دهند؟ آیا همتای شما به پلتفرم های سوزان یا فرصت های قانع کننده پاسخ می دهد؟
اگرچه افرادی که دارای هوش هیجانی بالا هستند اغلب رهبران طبیعی در نظر گرفته می شوند، اما تمایل دارند در هر نقشی به خوبی عمل کنند. یک مطالعه نشان داد که از بالاترین عملکرد مورد بررسی، 90 درصد آنها EQ بالا نشان می دهند، در حالی که از پایین ترین عملکرد، 80 درصد EQ پایینی داشتند.
اگر می خواهید دیگران شما را به عنوان یک رهبر شایسته ببینند، توسعه هوش هیجانی شما کلیدی است. با این حال، افزایش EQ شما می تواند تاثیر مستقیمی بر موفقیت شخصی و حرفه ای شما از یک جهت داشته باشد.
منبع: