کارآفرین نمونه باشید – قسمت نوزدهم

کامنت بگذارید
9 دقیقه زمان خواندن

کارآفرین نمونه باشید – قسمت نوزدهم

بهترین کارآفرین باشید

دوستان عزیز سایت پرورش افکار با قسمت نوزدهم از سری مقالات کارآفرین نمونه باشید در خدمت شما هستیم. برای اطلاع از ادامه این مبحث با ما همراه باشید.

از نکته اصلی منحرف نشوید

بسیاری از آدم ها بیش از حد به دنبال رویاهای خود هستند، و در دنیای رویاهای شان غرق می شوند. قبل از این که به دنبال هدف های بیشتری باشید از خودتان بپرسید که این هدف های بزرگ تر باعث بهتر شدن زندگی و رسیدن به موفقیت در کسب و کار ما می شود؟! این سوال بسیار مهم است چون اگر جواب مثبت باشد، سعی کنید که مطمئن شوید و ببینید که چه چیزی مهم تر است. آزادی؟ عشق؟ شادی؟ سلامتی؟ ثروت؟ یا خانواده؟ حالا دوباره از خودتان بپرسید هدف هایی که تعیین کردید شما را واقعا به اهدافی که برایتان اهمیت دارد می رسانند؟! اگر پاسخ مثبت است پس با تمام وجودتان به سمت اهداف خود بروید. اما اگر این هدف ها شما را از نکته اصلی منحرف می کنند، پس باید خیلی مراقب باشید. باید مراقب جاه طلبی باشید.

کمی جاه طلب باشید

کمی جاه طلب باشید

برای رسیدن به رشد و موفقیت در کسب و کارتان به جاه طلبی نیاز دارید. اما در عین حال همین جاه طلبی قادر است شما را از مسیر اصلی اهدافتان خارج کند. خواسته های شما به شما می گویند که هر فرصتی را دنبال کنید و مدام به دنبال هدف های مهم تری باشید. اما ممکن است شما را از مسیر زندگی تان نیز خارج کنند. بعضی از اهداف باعث می شوند که آزادی شما کمتر شود و زمان کمتری را با خانواده سپری کنید. گاهی اوقات به قدری در اهداف خود غرق می شوید که وقتی به خودتان می آیید، می فهمید که دیر شده و خیلی چیزها را از دست داده اید. وقتی متوجه می شوید که هدفتان ارزش فدا کردن ارزش های اصلی زندگی تان را نداشته اند که دیگر دیر شده است.

چطور نکته را بشناسیم و از آن منحرف نشویم؟

چطور نکته را بشناسیم و از آن منحرف نشویم؟

پاسخ این است که باید از آخر شروع کرده و به عقب بیایید. فرض کنید که فردا صبح از خواب بیدار می شوید و یک فنجان چای برای خودتان می ریزید و همین که روزنامه را ورق می زنید، با خبر فوت خودتان مواجه می شوید. دقیقا اتفاقی که برای آلفرد نوبل افتاد. برادر آلفرد فوت کرده بود ولی یک روزنامه فرانسوی به اشتباه تصور کرده بود که آلفرد نوبل فوت کرده است و در روزنامه نوشته بود که آلفرد نوبل فوت کرد! او زمانی که آگهی فوت خود را در روزنامه دید به شدت شوکه شد و در فکر فرو رفت. سعی کرد میراث خود را تغییر دهد به همین خاطر ترتیبی داد که تمام ثروتش برای جایزه نوبل صرف شود. تا امروز جایزه نوبل معتبرترین جایزه ای است که در زمینه های مختلف وجود دارد. او زمانی که به آخر زندگی خود فکر کرد توانست چنین میراث بزرگی از خود بر جای بگذارد. شما هم می توانید چنین کاری را انجام دهید و به موفقیت در کسب و کار و زندگی خود دست پیدا کنید، فقط باید مطمئن شوید که از نکته اصلی منحرف نمی شوید.

کار درست را انجام دهید

تمرکز روی اولویت کار بسیار سختی است، با وجود جاه طلبی که در ذات آدم ها است خیلی راحت می شود از نکته ی اصلی منحرف شد. بعضی وقت ها انجام کار درست واقعا سخت است و هزینه ی زیادی دارد. بعضی وقت ها گزینه ی درست یعنی پایان رویاها! اما مهم نیست. وقتی که با این تصمیم های سخت مواجه می شوید، وقتی رویاهای شما یک طرف هستند و می دانید که باید کار دیگری را انجام دهید، به این فکر کنید که باید کاری را انجام دهید و در اولویت قرار دهید که بعدا از آن پشیمان نشوید.

به حس ششم خود اعتماد کنید

به حس ششم خود اعتماد کنید

شخصی بود که شغل خوبی داشت و روزی ایده ی خوبی برای راه اندازی یک کسب و کار به ذهنش رسید. در صورتی که کار و درآمد خیلی خوبی داشت و ترک آن کار به نظر ریسک بزرگی می آمد و کار فعلی اش به مراتب بهتر به نظر می رسید. اما مشکل اینجا بود که ایده ی راه اندازی یک کسب و کار جدید لحظه ای از ذهنش خارج نمی شد. احساس می کرد که باید این تجارت را امتحان کند. به همین خاطر ایده ی خود را با رئیسش در میان گذاشت. رئیسش هم که به هیچ وجه دوست نداشت یکی از بهترین کارمندان خود را از دست بدهد از او خواست کمی با هم قدم بزنند و در مورد این کار با هم صحبت کنند.

رئیس پس از چند ساعت هر کاری کرد که مرد را از ایده ی خودش منصرف کند، او می گفت ایده ی یک فروشگاه کتاب آنلاین برای کسی خوب هست که یک کار خوب و پردرآمد نداشته باشد، حتی ممکن است در این راه تمام سرمایه اش را از دست بدهد؛ به همین خاطر از جف خواست تا 48 ساعت فکرهایش را بکند. جف شروع به فکر کردن کرد، او با خود گفت اگر الان این کار را امتحان کند، دیگر زمانی که هشتاد ساله شد حسرت این روزها را نمی خورد و می داند که تمام تلاشش را برای محقق کردن ایده اش انجام داده است.

در واقع تنها چیزی که مطمئن بود به خاطر آن دیگر حسرت نمی خورد، امتحان کردن ایده اش بود. اگر جرئت انجام کاری را که دوست داشت را پیدا نمی کرد، هر روز خودش را سرزنش می کرد. با این اوصاف تصمیم گرفت که ایده ی خود را عملی کند و شغل خوبش را رها کند. او تمام وقت و سرمایه خود را برای راه اندازی کتابخانه آنلاین صرف کرد. آن شخص جف بزوس بود و کاری که راه اندازی کرد را امروز به نام آمازون در تمام دنیا می شناسند. جف در حال حاضر ثروتمندترین فرد در سراسر دنیا شده است. اگر او به حرف های رئیسش گوش کرده بود چه اتفاقی می افتاد؟! اگر به خودش و ایده اش باور نداشت و قدم به عرصه ی کارآفرینی نگذاشته بود چه می شد؟! مطمئنا تا این اندازه به موفقیت در کسب و کار دلخواهش دست پیدا نمی کرد و الان تبدیل به ثروتمندترین فرد دنیا نشده بود.

دنیا چه طور می شود اگر همیشه به حرف اطرافیان خود گوش دهید؟! اگر جرئت نداشته باشید و خودتان را باور نکنید چه اتفاقی می افتد؟! همان طور که در داستان خواندید جف سعی کرد تصمیمی را بگیرد که بعدا برایش کمترین پشیمانی را داشته باشد. برای این که وقتی فرصت از دست رفت، فقط ناامیدی و حسرت باقی می ماند. پس صبر نکنید که سالخورده شوید و حسرت بخورید. بلکه سعی کنید آدمی باشید که می توانید باشید. سعی کنید تا جایی که می شود از فرصت های خود استفاده کنید تا به موفقیت در کسب و کار و تمام زوایای زندگی خود دست یابید.

به این مطلب امتیاز دهید

رشد خودت رو استارت بزن !

درخواست ثبت نام در دوره های امیر شریفی

مشترک شدن
اطلاع رسانی کن
guest
هنگامی که پاسخی داده شود به ایمیل شما پیام ارسال میگردد

0 نظرات
جدید ترین
قدیمی ترین بیشترین امتیاز
بازخورد درون خطی
دیدن تمام نظرات
0
سوالی دارید؟ بپرسیدx