اغلب مردم تصور دارند که رسیدن به شادی در گروی رسیدن به موفقیت است. اما آیا باور میکنید که تحقیقات عکس این تصور را نشان میدهد؟ زمانی که ما به دنبال شادی هستیم، شانس بیشتری برای موفقیت داریم.
تاثیری که روی دیگران میتوانید داشته باشید در یک روش یکسان عمل میکند. بعضی افراد فکر می کنند زمانی که واقعا موفق باشند یا زمانی که سوپراستار باشند، توانایی خدمت به دیگرانرا دارند یا در آن صورت است که میتوانند نور(استعداد و توانایی) خود را روی دیگر اعضای تیمهایشان بیندازند. تحقیقات نشان میدهد که این نگاه هم اشتباه است.
رسیدن به قلهی پتانسیل تنها در یک جهت عمل نمیکند. برعکس، در یک چرخهی بازخورد مثبتی عمل میکند که در آن موفقیتهای اطرافیان ما، آبشاری از موفقیتهای ترکیبی را به وجود میآورند. چیزی که من به آن «چرخه نیکو» میگویم.
شاید درباره عبارت «چرخهی پلید» شنیده باشید که تعریفی از زمانی است که موقعیتهای منفی با همدیگر ترکیب میشوند. یک کارمند از شغل خود راضی نیست، پس به آن وابستگی کمتری نشان میدهد و باعث میشود که کار خودش را خوب انجام ندهد و در نهایت حتی به شغل خود بیشتر و بیشتر انزجار نشان دهد.
چرخه نیکو را برعکس در نظر بگیرید. یک چرخه نیکو، سربالایی از پتانسیل است. با هر موفقیت، منابع بیشتری به دست میآورید که در عوض به شما اجازه میدهد تا به موفقیتهای بزرگ و بزرگتر برسید. همانطور که چرخهی پلید موارد منفی را ترکیب میکند، یک چرخهی نیکو موارد مثبت را ترکیب میکند تا پیشرفتی که آیندهتان در انتظار است را راحت و راحتتر کند.
برای مثال: یک سرپرست فروش گزیدههایی از موفقیتهای خود در امر فروش را با دیگر اعضای تیم در میان میگذارد و باعث میشود آن افراد احساس مسئولیت بیشتری کنند و سبب موفقیتهایبزرگتری برای سرپرست تیم و در نتیجه کل تیم شوند. مدیری که سرش زیادی شلوغ است و کار زیادی دارد به منشی خود اعتماد کافی میکند تا یک کار مهم را به او بسپارد؛ در نتیجه منشی احساس میکند که به او اعتماد شده و باعث میشود تمام تلاش خود را روی پروژه بگذارد و در نهایت موجب ایجاد اعتماد بیشتر از سوی مدیر شود.
آیا میدانستید که چرخههای پلید یا همان سرپایینیهازمانی اتفاق میافتد که افراد سعی میکنندبه تنهایی کار خود را انجام دهند؟ اگر کارمندی که کارش را دوست ندارد با همکارانش بیشتر ارتباط برقرار کند، بیشتر هم تشویق میشود تا عملکرد بهتری داشته باشد.
ما معمولا در چرخهی نیکو با همدیگر کار میکنیم. ما برای دیگران موقعیت میسازیم و از آنها برای زحماتی که کشیدهاند، تقدیر میکنیم.
زمانی که متعهد شویم که اوضاع دیگران را بهتر کنیم، دیگر حد و حدودی برای موفقیتهایی که میتوانیم به صورت فردی یا تیمی به دست بیاوریم وجود ندارد.