چگونه به خودمان عشق بورزیم؟ (قانون جذب)
اغلب ما انسان ها، از حقیقت وجودی خود آگاه نیستیم و نمی دانیم احساسمان چیست و در زندگی چه می خواهیم. آگاهی یعنی سفر به درون، و درک موجودیت خویش. درک این توانایی که با دوست داشتن خود می توانیم زندگی خود را بهبود بخشیده و آن را دگرگون کنیم.
هدف ما از نوشتن این مقاله، کمک به ساختن محیطی امن، برای دوست داشتن یکدیگر است. محیطی که در آن بتوان ماهیت وجودی خود را به نمایش گذاشت و بدون هیچ پیش داوری از جانب اطرافیان پذیرفته شد و محبت دید.
زمانی که مردم تلاش می کنند که هر روز خود را بیشتر دوست داشته باشند، پیشرفت شگفت انگیزی در زندگی آن ها حاصل می شود. آن ها احساس بهتری دارند، شغل موردنظرشان را پیدا می کنند، روابطشان با دیگران بهتر می شود، پول بیشتری به دست می آورند و …
عشق، حس قدردانی و درک عمیق است، عشقی که سبب درک ارزش وجودیمان و تقدیر و تشکر از آن می شود. اگر امروز خودتان را دوست ندارید، فردا هم براساس همان افکار دوست نخواهید داشت و ممکن است با همین احساس از دنیا بروید. پس عینک بدبینی را کنار بگذارید و بدون هیچ شک و گمانی به خودتان عشق بورزید.
زمانی که افکار خود را گسترش می دهیم، عشق آزادانه جاری می شود و زمانی که فکرمان را محدود می کنیم، درهای آزادی را بر روی خود می بندیم.
راه های ارتباط با نیروی درون
هرچه بیشتر با قدرت درونی خود ارتباط برقرار کنیم، به همان میزان و شاید هم بیشتر، به آزادی در زندگی دست پیدا خواهیم کرد. درون هر انسانی نیرویی توانمند و شگفت انگیز وجود دارد که می تواند ما را به سوی تمام اهدافمان هدایت کند.
- برای استفاده از این نیروی عظیم، در گام نخست باید وجود آن را باور داشت.
- سپس باید شرایطی که در زندگی ما را به گفتن «نمی خواهم» مجبور می کند را تا حد زیادی کاهش دهیم.
اگر به تغییر خود مطابق این نیروی درونی امیدوار باشیم، می توانیم لحظات زیبا و موفقیت آمیزی برای خود در زندگی رقم بزنیم.
ذهن ما با یک ذهن دوم بی کران، همیشه و همه جا در ارتباط است و به همین خاطر است که تمام آگاهی ها و دانستنی ها، در همه جا و همه ی زمان ها در دسترس ما قرار دارد. همه ی ما به یک قدرت برتر متصل هستیم که سرچشمه همه خوبی ها، آزادی ها، فهم و شفقت و عشق محض است.
بسیار مهم است که بتوانیم زندگیمان را در جهت این نیروی برتر سوق دهیم. اگر انتخاب های آگاهانه ای در جهت خلق زندگی تازه ای داشته باشیم که قربانی اعمال و رفتارهای منفی گذشته مان نگردد، در این صورت از قدرت درون حمایت خواهیم شد و بدون تردید زندگی جدید و تجربیات زیباتر آغاز خواهند شد.
مسئولیت پذیری و اوج دگرگونی
ما انسان ها توسط روش تفکر خود و چگونگی انتخاب الگوهای ادراکی و حسی خودمان، با ایجاد انواع حالات خوب و بد، با زندگی ارتباط برقرار می کنیم. بنابراین زندگی را براساس تفکر و ادراک خود شکل می دهیم.
مسئولیت، داشتن قدرت و مسئولیت پذیری خالق تغییر و تحول است. در حالی که مقصر دانستن قدرت را سلب می کند. زمانی که تصمیم به مسئولیت پذیری می گیریم دیگر زمان را برای تقصیرکار جلوه دادن خود و دیگران هدر نمی دهیم.
اگر به درجه ای از توانایی برسیم که از مشکلات و ناراحتی ها به عنوان موقعیت هایی برای تفکر در مورد علت پدیدایی آن ها بهره ببریم، آن گاه می توانیم بگوییم قدرتمند شده ایم.
مسئولیت پذیری را می توان توانایی در پاسخ دادن مناسب به شرایط متفاوت دانست. با پذیرش مسئولیت ما توانایی دگرگون کردن خود را به دست می آوریم.
خودتان را برای اتفاقات گذشته بازخواست نکنید
تمام تجربیاتی که تاکنون به دست آورده اید از افکار و احوالات گذشته شما نشات گرفته است. اکنون وقت آن رسیده که از اتفاقات گذشته خود، خجالت زده نباشیم و تلاش کنیم به آن همانند دورانی پر از شادی و موفقیت نگاه کنیم.
هیچ دلیلی برای مقصر دانستن و بازخواست کردن خودتان وجود ندارد. گذشته خود را با عشق رها کنید و به آن نگاهی افتخارآمیز داشته باشید. به گذشته یه این دید نگاه کنید که اگر این فراز و نشیب ها را پشت سر نمی گذاشتید، نمی توانستید این تجربیات را به دست آورده و به موقعیت و جایگاه فعلی برسید.
این نکته مهم را همواره به یاد داشته باشید: «راز بهره مندی از قدرت درون، در زمان حال است».
زندگی ما در زمان حال است در همین لحظه ای که احساس می کنیم و وجود دارد. اعمالی که اکنون انجام می دهیم می تواند زیربنا و زمینه ساز زندگی آینده ما باشد. پس باید به مواردی فکر کنیم و چیزهایی را باور داشته باشیم که با بهره گیری از آن ها بتوانیم فردای بهتری بسازیم.
من در کنترل ذهن؟ یا ذهن در کنترل من؟
نکته کلیدی اینجاست، باید بدانید که ذهن شما تحت کنترل شما نیست! بلکه شما تحت کنترل ذهنتان هستید.
ما توانایی این را داریم تا باورهای قدیمی را به فراموشی بسپاریم و زمانی که باورهای کهنه سعی کردند به ذهن ما برگردند، و این فکر را القا کنند که تغییر بسیار سخت است، باید آن ها را در اختیار گرفته و کنترل کنیم و به ذهنمان بگوییم: «من همین حالا انتخاب می کنم، افکارم را که کاری درست و به موقع است، تغییر دهم».
اکثر افراد می گویند: ما نمی توانیم جلوی فکر کردنمان به موضوعی را بگیریم. البته که می توانید! کافی است به خاطر آورید چگونه بارها از فکر کردن به موضوعی مثبت منصرف شده اید!
کافی است به خودتان بفمانید که توانایی این کار را دارید و آن را باید انجام دهید. پس با اعتماد به نفس باشید و سعی کنید مانع فکر کردن به موضوعات و مسائل منفی شوید. با خود تکرار کنید که دیگر حاضر نیستید به افکار منفی اعتنا کنید.
هرگز لازم نیست برای ابداع روشی جدید یا تغییری بزرگ با افکار خود مبارزه کنید و آن ها را آشفته سازید. تنها آن ها را کنار بزنید و بگویید از «توجهتان ممنونم» در این صورت نه قدرت خود را پای باورهای بیهوده هدر داده اید و نه آن افکار را انکار کرده اید. پس هرگز تسلیم افکار منفی و ناامیدی نشوید.
پاسخ تمام سوالات ذهنی اینجاست!
همه ما انسان ها حق داریم افکار و باورهای خودمان را بی توجه به آنچه در اطرافمان می گذرد، داشته باشیم. ما باید توانایی برقراری ارتباط با راهنمای درونمان را داشته باشیم و با گوش دادن به صدای درون، به تمام سوالاتمان پاسخ بدهیم. زیرا پاسخ تمام سوالاتی که به ذهنمان خطور می کند در درون خودمان نهفته است.
وقتی می گویید: من نمی دانم! در حقیقت درهای ورود به شعور ذاتی خویش را بر روی خود بسته اید. پاسخ هایی که از «ذهن برتر» خود دریافت می کنید همواره حمایت کننده و مثبت است، اما اگر به افکار منفی توجه کنید پاسخ هایی که می گیرید از ضمیر و ذهن انسانی شما برخواسته و ممکن است از تصوراتتان نشات گرفته باشد.
هرچه بیشتر یاد می گیریم که خودمان را دوست داشته باشیم بیشتر به قدرت بزرگ درونمان پی برده و اعتماد می کنیم، و به طبع با روح نامحدود جهان عشق نیز ارتباط محکم تر، بهتر و نزدیک تری برقرار می کنیم. عشق ورزی به خود می تواند موجبات تغییر یک انسان قربانی رنج کشیده را به انسانی پیروز و موفق فراهم کند.