ساختن ایده های خلاقانه کسب و کار
همراهان سایت پرورش افکار، در قسمت اول و دوم این مقاله در مورد روش ساختن ایده های خلاقانه و ماندگار، عوامل ماندگار کردن ایده ها و … صحبت کردیم. در ادامه به اطلاعات تکمیلی در این زمینه خواهیم پرداخت. با ما همراه باشید.
معتبر بودن ایده
منظور از معتبر بودن ایده این است: باید ایده ای تولید کنیم که باورپذیر باشد و منظور اصلی از اعتبار ایده میزان باورپذیر بودن آن است.
انسان ها همیشه به طور ناخودآگاه انتظار دارند که کشف ها یا اختراعات بزرگ، در مناطق معروف و به دست افرادی سرشناس انجام گیرد. این یکی از عوامل باورپذیر جلوه نکردن ایده ها برخی از ما آدم هاست. عامل دیگری که در باورپذیر بودن ایده ها نقش مهمی ایفا می کند، توجه به جزئیات است.
ایده باید بتواند برای خودش اعتبار کسب نماید. در برخی از داستان هایی که هیچ واقعیتی ندارند، کمبود مطالب تخصصی با افزودن جزئیات جبران می شود. در موضوع ایده پردازی نیز اضافه کردن جزئیات بیشتر باعث ملموس شدن ایده می شود. اکیدا به شما توصیه می کنم که در استفاده از جزئیات در ایده های خود صداقت به خرج دهید، و تا حد امکان از جزئیات واقعی تر و مهم تر استفاده نمایید.
عامل مهم دیگری که باید در اعتبار بخشیدن به ایده ها مدنظر داشته باشید، مربوط به مقیاس پذیری می باشد. اگر در توضیح ایده خود مجبور هستید که مقیاس هایی را ذکر کنید، حتما از مقیاس هایی استفاده کنید که تا حد امکان برای مخاطبتان ملموس تر باشد. مثلا تجسم فاصله ورودی و خروجی شهری که در آن زندگی می کنید به مراتب راحت تر از تجسم فاصله ی زمین تا خورشید است به این دلیل که از اولی تجربه ملموس تری دارید.
ما ایده ها را باور می کنیم به این خاطر که والدین، دوستان و اطرافیان ما، آن ایده ها را باور دارند. خانواده ی ما به همراه تجربه های شخصی و باورهای ما، نیروهای قدرتمندی اند که باعث می شوند ما به ایده ها اطمینان کرده و آن ها را باور کنیم. اما وقتی نوبت به طرح ایده ی خودمان می رسد نمی توانیم نظراتمان را از طریق پدر افراد اعلام کنیم تا آن را باور کنند! پس چطور می توانیم ایده ها را باورپذیر و معتبر جلوه کنیم؟ پاسخ این است که باید یک منبع قابل اتکا و دارای صلاحیت برای اعتبار بخشیدن به ایده های خود داشته باشیم.
به طور کلی و از دید مردم افراد صلاحیت دار دو دسته می باشند:
- متخصصین و افرادی که مدارک و اعتبارنامه های زیادی دارند.
- افراد مشهور و چهره های موفق
چرا برای ما اهمیت دارد که بیل گیتس علاقه دارد چه برنامه تلویزیونی یا سریالی را تماشا کند؟ او که کارشناس فیلم و منتقد برنامه های تلویزیونی نیست! اما همه ی ما دوست داریم شبیه او شویم و اگر او فیلم یا سریالی را دوست دارد، ما هم به آن ها علاقه بیشتری نشان می دهیم.
اگر شما به تایید متخصصان نامی و افراد مشهور دسترسی دارید، کار شما راحت تر است. اما اگر به چنین امکاناتی دسترسی ندارید، باز هم راه هایی جهت کسب اعتبار برای پیام و ایده شما باز هست. به این شکل که دانش شما درباره ی جزئیات یک ایده عموما جایگزین خوبی برای اعتبار بخشیدن به آن ایده می تواند باشد.
تصور کنید که فردی با تعریف داستان حضور خود در جنگ هشت سال دفاع مقدس و ذکر جزئیات دقیق آن چطور می تواند شمارا متقاعد کند که در این جنگ حضور داشته است.
مورد بعدی استفاده از آمار است! اما آمار به ندرت به خودی خود معنی دارد و شما باید از آمار برای نشان دادن یک رابطه ی معنادار استفاده کنید. به این دلیل که به خاطر سپردن روابط، به مراتب راحت تر از حفظ کردن اعداد است.
احساسی بودن ایده
بهتر است اول بپرسیم که هدف از احساسی بودن ایده چیست؟ هدف از احساسی بودن ایده یعنی اهمیت دادن مخاطبان به ایده موردنظر! شما باید کاری کنید تا به ایده ی شما اهمیت لازم داده شود.
البته هدف از احساسی بودن ایده این نیست که مخاطبان خودتان را از شدت احساسات به گریه وادارید! بلکه ترغیب مخاطبان، برای اقدام خاص و موردنظر ما می باشد. کلید مسئله این است که انسان به بعضی مسائل با تفکر تحلیلی نزدیک می شود و به بعضی از مسائل با احساسات!
برای مثال: وقتی در یک آگهی مربوط به مبارزه با دخانیات می بینید که یک تریلی، اجساد در پلاستیک های سفید را برای تخلیه مقابل اداره دخانیات می آورد، سپس یک نوجوان با بلندگو فریاد می زند که روزانه 800 نفر براثر سیگار کشیدن در کام مرگ کشیده می شوند! یک تاثیر احساسی ایجاد شده است. اما گفتن همین آمار به تنهایی، فقط موجب تفکر تخیلی در مغر انسان می شود.
مقایسه بالا نشان می دهد که آگهی احساسی اول چندین برابر بیشتر از آگهی تحلیلی دوم، در مورد ترک سیگار بین نوجوانان موثر واقع شده است. پس از این زاویه باید به بعد احساسی بودن ایده خودتان توجه کنید. بیایید این موضوع را کمی واضح تر مطرح کنیم.
درواقع در مبحث احساسی بودن ایده، یک سوال اساسی مخفی شده است! چه کنیم که انسان ها به پیغام ایده ی ما ارزش قائل شوند و به آن اهمیت دهند؟ اشتباه اغلب شما این است که فکر می کنید اخبار مهم برای همه یا بیشتر آدم ها به یک اندازه مهم هستند. آنچه که شما در احساسی کردن ایده همیشه باید مدنظر داشته باشید این است که کوتاه ترین و اصلی ترین راه برای اینکه دیگران به ایده شما اهمیت دهند، این است که ایده خودتان را با موضوعاتی که برای دیگران مهم است گره بزنید. اما این هم به تنهایی کافی نیست!
باید این پیوند را با روشی غیر از روش های معمولی انجام دهید. چه چیزی برای دیگران خیلی مهم است، تا ما ایده های خود را با آن پیوند بزنیم؟
- اولین مورد منفعت شخصی افراد است. شما باید بتوانید ایده خودتان را به منافع شخصی افراد گره بزنید.
به این آگهی که در سال 1925 توسط جان کیپلز برای تبلیغ دوره های آموزش مکاتبه ای موسیقی منتشر شده دقت کنید: وقتی که من پشت پیانو نشستم همه به من خندیدند! اما وقتی شروع به نواختن کردم …
هنوز هم بسیاری از آگهی ها از روی این آگهی نوشته می شود و علی رغم گذشت دهه ها از عمر این آگهی هنوز هم روش آن موثر است و در تمام زمینه ها جواب می دهد.
چه عواملی در این آگهی باعث جلب توجه شده است؟ توجه به علایق و منافع اشخاص و استفاده به جا از عامل احساس
اکثر افراد و شرکت ها در تبلیغ ایده ها و محصولات خود به جای آن که بر منفعت افراد تاکید کنند، بر ویژگی های محصول خود تاکید می کنند. آن ها به قدری از کارهای خودشان ذوق زده هستند که فراموش می کنند به ما بگویند چرا باید از آن ها خرید کنیم؟ بعضی وقت ها به قدری در مورد محصول خودشان توضیح می دهند که مخاطب احساس توهین می کند. یعنی احساس می کند که او را احمق فرض کرده اند.
هرگز فراموش نکنید که در بیشتر موارد بزرگی و عظمت ایده و محصولات شما باعث نمی شود که مورد اهمیت واقع گردد. بلکه این واضح بودن و در ارتباط بودن با منافع افراد است که سبب کسب اهمیت از جانب مخاطبین می شود.
آیا منفعت شخصی افراد را می شود دسته بندی و مشخص نمود؟
بله درواقع منفعت شخصی افراد عبارت است از: لایه های مختلف امنیت، قدر و منزلت افراد و در درجه بعد رشد و شکوفایی آن ها. آدم ها در مورد خودشان به حفظ قدر و منزلت علاقه بیشتری دارند.
در بحث منفعت شخصی باید این نکته را در نظر داشته باشید. گاهی در مسائل اجتماعی و سیاسی امکان دارد گروه هایی از افراد، از برخی منافع شخصی خود به خاطر ایده آل های سیاسی و اجتماعی به نفع گروهی دیگر صرف نظر کنند. مثلا قبول قوانین حقوق برابر رنگین پوستان از جانب سفیدپوستان
ادامه دارد …