آیا احساسات درونی بر خوشبختی افراد تاثیرگذار است؟ (قانون جذب)
ویلیام جیمز پدر علم روانشناسی آمریکا اظهار می کند که بزرگ ترین اکتشافات قرن قرن نوزدهم اختراعات و کشفیات دانش فیزیک نبود، بلکه مهم ترین کشف در زمینه نیروهای درونی صورت گرفت که بشر به این پدیده مهم یعنی قدرت شگرف ضمیر ناخودآگاه متاثر از ایمان دست پیدا کرد و به این مسئله پی برد که هر انسانی دارای مخزن سرشاری از نیروهای نامحدود است که به وسیله ی آن و قانون جذب می تواند بر تمامی مشکلات خود غلبه کند.
خوشبختی و سعادت واقعی و پایدار زمانی میسر می شود که بتوان بر شعف درونی چیره شد و آن روزی است که یقین قاطع در مورد نیروی ضمیر ناخودآگاه پیدا کرد. یعنی نیرویی که می تواند تمام مسائل سخت زندگی را حل کند و جسم را از ابتلا به ناخوشی ها مصون نگاه دارد و درمان کند و بلند پروازانه ترین و گرامی ترین رویاهای آدمی را صورت حقیقت بپوشاند.
شاید ناخوشی های زندگی را در تولد نوزادتان تصور کرده اید و یا شاید در ازدواج با دختری زیبا، یا گرفتن مدرک دکترا و یا به دست آوردن مقدار خاصی پول و بالاخره چیزهایی از این قبیل رویدادها؛ اما هر بار که به احساسات درونی خود رجوع کنید متوجه می شوید که این گونه خوشبختی ها هیچ گاه ارضای نفسانی پایداری را در شما به وجود نیاورده اند، بلکه احساسی موقت و زودگذر به وجود آورده اند.
هنگامی که زمام هستی خود را به عقل و درایت و قدرت ضمیر ناخودآگاه و قانون جذب می سپارید، تا فرمان هدایت زندگی تان را به دست بگیرد و از کوره راه ها به سر منزل مقصود برسد، احساس خواهید کرد که لحظه به لحظه حیات شما از خوشی و امید و شادکامی سرشار شده است و حالت سازگاری و تعادلی بی سابقه در خویش پیدا خواهید کرد که همان موجب رضایت درونی تان خواهد شد. هنگامی که فروغ عشق و محبت و خیرخواهی را متوجه همنوعان و اطرافیان خود می کنید، بنایی بلند و مستحکم از شادی و لذت را برای تمام عمرتان پی ریزی خواهید کرد.
چگونه خوشبختی را انتخاب کنیم؟!
خوشبختی یک حال روحی است. هرکسی در انتخاب خوشبختی و سعادت خویش اختیار دارد و این کاری بس آسان می باشد. کسانی که در شاهراه های خوشبختی حیران و سرگردان باقی می مانند و نمی دانند از کدام طرف بروند و از سادگی و سهولت پیدا کردن کلید این راز غافل هستند. مفاهیم والای زندگی ساده و حیات بخش و خلاق است که موجب رفاه و سعادت بشر می شود.
هر چیزی که از لطف و صفا و خوبی خود سراغ دارید در خودتان جای بدهید تا بتوانید افکاری بر آن پایه بنا کنید و بر اساس قانون جذب از بدی و پستی دور بمانید. از همین الان به دنبال خوشبختی و انتخاب آن باشید. نخستین سوالی که به ذهن هرکسی می رسد این است که چگونه می توانم این کار را انجام دهم. با این روش ساده هم اکنون شروع کنید و به خودتان بگویید:
«همه چیز مطابق خواسته من است. امروز برای من روز خوبی می شود و تا به حال چنین روز خوشی نداشته ام. خداوند نظر لطف خود را از من دریغ نخواهد کرد و من به جز خوبی و خیر و صلاحم به چیز دیگری فکر نخواهم کرد و جز از سرچشمه محبت و عشق نخواهم نوشید. من امروز تمام کارهای خود را با موفقیت به پایان می رسانم و با کمک قانون جذب تمام روز شاد و خندان خواهم بود».
اعتیاد پیدا کردن به خوشبختی
فردی در این رابطه می گفت که برای اقامت کوتاهی به یکی از روستاهای دور رفته بود. یک روز که در حال گردش در مزارع بود به مردی بر می خورد که در تمام مدتی که کار می کرد سوت می زد و آواز می خواند. وقتی راز سر خوشی و نشاط او را جویا می شود، در جواب می گوید:
«من همیشه عادت دارم که شاد و شنگول باشم. شب ها قبل از خواب و صبح ها بعد از بیداری برای خانواده ام، گاو و گوسفندم، بذر و زمینم دعا می کنم و شکر خدا را به خاطر این همه نعمتی که به من داده، به جا می آورم».
این زارع پاکدل از چهل سال قبل به این کار عادت کرده بوده است. همان طور که اکنون می دانیم اگر فکری به صورت عادت در بیاید و این اعتقاد به ضمیر ناخودآگاه داده شود، به یک جزء جدایی ناپذیر از وجودمان تبدیل می شود و بر اساس قانون جذب هر روز اتفاقات مثبت بیشتری بر سر راهمان قرار خواهد گرفت و ما را خوشبخت تر خواهد کرد. آن مرد زارع تیزهوش این مساله را به درستی درک کرده بود که خوشبختی یک عادت است.
رسیدن به خوشبختی درونی عمیق
نکته جالب و مهمی در مورد خوشبختی وجود دارد که بایستی به آن اشاره شود و آن هم این است که هرکس باید از صمیم قلب بخواهد که خوشبخت باشد. بعضی از افراد سال هایی از عمر خود را چنان در اندوه و کج خلقی و یاس و بدبختی سپری کرده اند که اگر روزی به خوشبختی و سعادتی ناگهانی نایل شود، مانند کسی می ماند که اعتقاد دارد اصولا خوشبخت بودن چیز خوبی نیست! آری این ها چنان با تیره روزی و تلخکامی خو گرفته اند که خوشبختی دیگر برای آن ها مفهومی ندارد و باز در به در به دنبال همان احساس دیرین خویش می گردند.
زنی اظهار می کرد که سال های زیادی از درد روماتیسم خود رنج می برد و در حالی که زانوهایش را می مالید می گفت: «بیماری من امروز بدتر شده، پاک خانه نشین شده ام، واقعا این روماتیسم مرا مریض کرده است».
آن زن با این روش حس دلسوزی پسرها و نوه هایش را به خود جلب می کرد و همان طور که خودش می گفت بدبختی اش را به صورت کانونی برای جذب و کشش دیگران درآورده بود و به عبارت گویاتر او هرگز در صدد رهایی از چنگال بدبختی خویش نبود و اصلا به این کار تمایلی نداشت.
دوستی به او می گوید که اگر دست از ناله و زاری همیشگی خود بردارد و خود را به نیروی درمان شفابخش ضمیر ناخودآگاه بسپارد به زودی از جایش بلند می شود و درد و مرض جسمی اش را ترک می کند و سلامتی اش را بار دیگر به دست خواهد آورد. ولی متاسفانه آن زن هیچ توجهی به این گفته ها نمی کند، به طوری که انگار افراد زیادی با غم و غصه و درد و رنج خود خو گرفته اند و جریان ذهنی اندوهناک ضمیر ناخودآگاه شان و به طبع آن قانون جذب آن ها را از رسیدن به سرچشمه شادی و روشنی حیات بازمی دارد.
بنابراین اگر می خواهید در زندگی به احساس خوشبختی و سعادت دست پیدا کنید قبل از هر کاری بهتر است از درون احساس شادی و نشاط داشته باشید و همواره خداوند را از صمیم قلب بابت تمام داشته های تان شکرگزار باشید. مطمئن باشید همین احساسات مثبت درونی باعث می شود که با تمام وجود به عمق خوشبختی در زندگی دست پیدا کنید.