30 روز بدون اینترنت – یک خودآزمایی
یک ماه دور از اینترنت – خودآزمایی درباره کشف چگونگی زندگی دوباره در زمانی که همه آفلاین بودند. اگر میتوانستید 200 سال به عقب در زمان سفر کنید، نه تنها مهمان ویژه اتفاقات عجیبی می شدید، بلکه کسی خواهید بود که درباره «آینده ای» که از آن آمده اید، چیزهای زیادی برای روایت کردن داشتید. چیزی که به نظر من واقعاً جذاب است، توضیح دادن سبک زندگی مدرن برای کسی است که در قرن نوزدهم زندگی می کرده است.
من حدس می زنم که توضیح بیشتر کارهایی که در طول روز انجام می دهیم بسیار دشوار خواهد بود، در حالی که در حقیقت شما با کشاورزان و کارگران معمولی صحبت می کنید، کسانی که هرگز نام رایانه شخصی، تلفن های هوشمند، تلویزیون یا حتی اینترنت را نشنیده اند؛ بنابراین، چگونه به آنها میگویید که مردم تمدن پیشرفته ما هرروز از سر کار به خانه میآمدند، چیزی می خوردند و شروع می کردند به ساعت ها تماشای تصاویر متحرکی که در یک پورتال مسطح به نام «تلویزیون» نمایش داده میشد؟
چگونه آنها را توجیه می کنید که ما امروزه آنقدر پیشرفته هستیم که می توانیم در فواصل بسیار زیاد مثل صدها هزار مایل با یکدیگر تعامل داشته باشیم و صحبت کنیم، اما در عین حال بسیاری از ما به سختی یکدیگر را رودررو در یک روز ملاقات می کنیم. امروز، اکثر ما عادت کرده ایم به جای اینکه در واقعیت با دوستان خود قرار بگذاریم در جایی به نام «فضای مجازی» ملاقات کنیم.
فکر می کنید واکنش مردمی که در قرن نوزدهم زندگی می کنند چه خواهد بود اگر به آنها بگویید که به لطف دستگاه های کوچکی، به هر کجا که می رویم با همه دوستان، روسای و همکارانمان هفت روز هفته و در 24 ساعت شبانه روز در ارتباط هستیم؟
خب، من معتقدم توضیح بیشتر چیزهایی که ما کاملاً به آن عادت کرده ایم بسیار دشوار است، اما همچنین فکر می کنم که واکنش شنوندگان شما خیلی مثبت نخواهد بود! از این گذشته، آنها ممکن است فکر کنند که ما تبدیل به انسان هایی شبیه ربات شدهایم که عمدتاً با دسترسی به یک «ذهن متصل» عظیم به نام اینترنت که تقریباً تمام داده های مربوط به گذشته و حال ما در آن ذخیره میشود، دانش کسب میکنیم.
زندگی یک ماهه بدون اینترنت برای فردی که 200 سال قبل از آن زندگی می کرد دشوار نبود؛ اما برای بسیاری از ما که تجربه کردهایم اینترنت چقدر اعتیادآور است، چقدر ذهن را تسخیر میکند و چقدر به طرق مختلف سرگرم کننده است و این امری واضح است.
برای همه کسانی که از اینترنت برای ارتباط با دوستان خود، خرید آنلاین وسایل و جمع آوری اطلاعات مهم برای شغل و تحصیل خود استفاده می کنند، ترک اینترنت فقط برای یک هفته هم بسیار دشوار است. به همین دلیل است که ایده شروع این خودآزمایی را پیدا کردم و تصمیم گرفتم دقیقاً یک ماه از اینترنت دوری کنم.
30 روز بدون اینترنت
اینترنت به بخشی ضروری از زندگی روزمره ما تبدیل شده است و از زمانی که در دسترس اکثریت قریب به اتفاق مردم این سیاره قرار گرفت، هر سال زمان بیشتری را به صورت آنلاین سپری می کنیم. با گذشت زمان، اینترنت به ابزاری مؤثر تبدیل شد که به ما امکان انجام کارهای مختلفی را می داد، از آموزش های متعدد گرفته تا به اشتراک گذاشتن ایده های خود با افراد همفکر. من معتقدم که امروزه نیازی نیست که شما یک معتاد به اینترنت باشید تا اگر روزی اینترنت به مشکل خورد، زندگی و روحیه شما تحت الشعاع قرار بگیرد.
فقط با خودتان فکر کنید و زمانی را تصور کنید که به اطلاعات مهمی نیاز دارید و کامپیوتر را برای دسترسی به اینترنت روشن می کنید؛ مثلا هنگامی که نقشه راه را در تلفن هوشمند خود بررسی می کنید یا به آخرین سرتیتر های خبری تبلت خود نگاه می کنید. همین امر در مورد همه دانشجویان و دانش آموزانی که به صورت آنلاین برای مطالب آموزشی بیشتر تحقیق می کنند، مسافرانی که بلیط های خود را به صورت آنلاین رزرو می کنند و هر کس دیگری که از اینترنت استفاده می کند تا کمی زندگی خود را راحت کند، صدق می کند.
دلیل اینکه انتخاب کردم اینترنت را به مدت یک ماه قطع کنم این است که خودم را فردی می دانم که وقتی اینترنت ناگهان قطع شود واقعاً تحت تأثیر قرار می گیرم. نه اینکه من خیلی دوست دارم همیشه آنلاین باشم، اما احساس می کردم که اغلب اوقاتم را به روشی نسبتاً غیر کارآمد آنلاین میگذرانم، حتی اگر فقط نیم ساعت در روز باشد.
می خواستم بدانم زندگی کاملا آفلاین برای بیش از یک هفته چه احساسی دارد – کاری که سال ها انجام نداده ام – و میخواستم ببینم آفلاین بودن چه تأثیری بر زندگی من و رابطه ام با کار یا تحصیل، دوستان و همکاران، بلکه رابطه با خودم داشته است… برایم جالب بود که بدانم آیا زمان بیشتری را صرف رشد شخصی خود خواهم کرد، یا اینکه تمام تلاشم را می کنم تا حواس خود را پرت کنم تا بالاخره یک بار دیگر به اینترنت دسترسی پیدا کنم.
قوانین
من مانند بقیه از قوانین متنفرم، بنابراین قوانین خودآزمایی خود را بسیار کوتاه نگه داشتم و فقط یک قانون را فرموله کردم:
قانون شماره 1: بدون اینترنت – تحت هیچ شرایطی.
من فکر میکنم این یک قانون بسیار آسان است که امکان زیادی برای دور زدنش باقی نمیگذارد؛ اما وقتی در مورد دور زدن صحبت میکنم، فکر میکنم باید روشن کنم که «قاعده بدون اینترنت» برای تلفن های هوشمند، تلفن های همراه، تبلت ها، لپ تاپ، رایانه، دستگاه های فکس و موارد مشابه نیز اعمال میشود.
با این حال، من به خودم اجازه داده ام که از همه دستگاه های ذکر شده در بالا (به جز فکس، تبلت و تلفن هوشمند) برای فعالیت های آفلاین مانند نوشتن مقاله استفاده کنم. علاوه بر این، «قانون ممنوعیت اینترنت» همچنین برای کافی نت ها، شبکههای LAN بی سیم، خانه دوستانم و رایانه ها و تلفن های هوشمند آنها، کتابخانه و هر جای دیگری که میتوانستم «غیرقانونی» به اینترنت دسترسی داشته باشم، در زمان عدم دسترسی به اینترنت اعمال میشود.
تجربیات من
من از یکشنبه، 01 ژانویه 2012 تا پنجشنبه، 31 ژانویه 2012 آفلاین بودم. تجربه من به شرح زیر است:
مرحله اول: هوشیاری
به عنوان یک اقدام ضروری، یک روز قبل از شروع آزمایش شخصی، کابل اترنت را جدا کردم و آن را در یک جعبه اصلی در زیرزمینم پنهان کردم. خوشبختانه، من حتی یک تلفن هوشمند ندارم – یا هیچ تلفن همراهی که بتواند برای این موضوع آنلاین شود. همچنین تبلت یا کنسول بازی ندارم، به این معنی که با پنهان کردن آن کابل، خانه ام را به طور کامل از اینترنت جدا کردم. من هیچ شبکه Wi-Fi یا هر چیز دیگری که بتواند من را به وسوسه اتصال مجدد از یک هات اسپات سوق دهد، ندارم. یک بار دیگر می گویم که من بابت این موضوع خوش شانس هستم.
صبح روز اول بیدار شدم، مثل همیشه صبحانه خوردم، تیتر روزنامه ها را ورق زدم و قسمت ورزشی را خواندم. همه چیز طبق معمول پیش می رفت تا اینکه کامپیوتر را روشن کردم و ناگهان پیام خطای «نمی توانم به اینترنت متصل شوم» ظاهر شد و به من یادآوری شد که دیگر به اینترنت دسترسی ندارم. «اوه نه خودآزمایی» اولین فکر من این بود – شور و شوق واقعی متفاوت به نظر می رسد.
در آن لحظه با این واقعیت روبرو بودم: به راستی خودم را از دنیای اینترنت جدا کرده بودم و این روند تا 30 روز ادامه داشت. عدم استفاده از اینترنت احساس خوبی ندارد. ناخوشایند، غیردلنشین است و باعث می شود متوجه شوید که زندگی بدون اتصال به اینترنت چقدر می تواند دشوار باشد.
بزرگ ترین چالش در مورد قطع ارتباط از اینترنت آنقدر در آن نهفته است که جریان عظیم اطلاعاتی که دیگر به آن دسترسی ندارید، خیلی بیشتر از آنچه که فکرش را بکنید است. جالب است که به طور ناگهانی، خلاقانه ترین و نوآورترین ترین ایده ها به ذهن شما خطور می کند که نشان می دهد اگر در حال حاضر آنلاین بودید، چه کارهای شگفت انگیزی می توانستید انجام دهید.
«می توانید در این مورد تحقیق کنید، درباره آن بنویسید، در فیسبوک رویدادهای آتی که به آن دعوت شده اید را چک کنید. به هر حال شاید فراموش کرده اید که تولد یکی از دوستان شماست، پس بهتر است در فیس بوک چک کنید!» همچنین، مدام احساس بسیار آزادهنده ای وجود دارد که شما چیز بسیار مهمی را از دست میدهید که به خصوص در هفته اول بسیار سخت است.
دوری از اینترنت – تصمیمی دشوار با عواقب ناخوشایند
و در واقع، شما اخبار و به اطلاعات جدید مهمی را که به شما مرتبط هستند را از دست خواهید داد. نمیخواهم در این زمینه امید واهی به شما بدهم. من آخرین کسی بودم که از تحولات جدید دنیا مطلع شدم. بیشتر دوستانم به من خبر می دادند و صبح روز بعد آن مطلب را در روزنامه می خواندم.
فاز دوم: حواس پرتی
از همان روز اول متوجه شدم که وقتی حواس شما پرت است، به خصوص اگر در خانه باشید، آفلاین بودن خیلی بهتر است. سرگرم کردن خودم با استفاده از تلویزیون یک راه مناسب برای من نبود، زیرا این کار مانند جایگزینی یک رذیله اخلاقی با دیگری است. با این حال، چند کتاب قدیمی و در عین حال شگفت انگیز را کشف کردم که در آنها شروع به جستجو کردم.
حواس پرت ماندن در خانه گاهی اوقات می تواند چالش برانگیز باشد، اما منحرف شدن در زندگی روزمره با نیاز به کار، حضور در دانشگاه و تمام فعالیت های اجتماعی نسبتاً ساده بود. متوجه شدم که هر چه مدت بیشتری از خانه دور باشم، انجام چالش 30 روزه قطع ارتباط از اینترنت راحت تر است؛ بنابراین یکی از راهبردهای من برای مقابله با آفلاین بودن این بود که بیشتر کار کنم، بیشتر به کتابخانه سر بزنم یا با یکی از دوستانم تماس بگیرم تا کاری را با هم انجام دهیم.
فکر میکنم میتوان گفت که بعد از هفته اول، نادیده گرفتن تمایل به آنلاین شدن برای من بسیار آسان تر شد تا اینکه به آرامی شروع به محو شدن کرد. هر چند وقت یک بار وقتی میدیدم که بسیاری از هم کلاسی هایم غرق در گوشی های هوشمندشان شده اند، چالش خود را به یاد میآوردم، اما از آنجایی که من از این تلفن ها ندارم، نادیده گرفتن آن مانند همیشه دشوار نبود.
مرحله سوم: پذیرش
بعد از مدتی به دوری از اینترنت عادت می کنید. حتی بیشتر از این، شما کاملاً شروع به پذیرش آن می کنید، زیرا مزایای آفلاین بودن خود را درست در مقابل چشمان شما نشان می دهد. مطمئناً نیاز به اتصال مجدد هر از گاهی ظاهر می شود، به خصوص زمانی که به اطلاعات خاصی نیاز فوری دارید؛ اما بیشتر فعالیت های آنلاین وقت گیر، مانند چک کردن ایمیل هایتان یا اعلان های فیسبوک، زمانی که این واقعیت را پذیرفتید که نمیتوانید به اینترنت وصل شوید، کمتر و کمتر برای شما معنادار به نظر میرسند.
فاز چهارم: درک مزایا
به جای گشت و گذار در اینترنت برای سرگرمی، در بیشتر موارد بدون هدف یا مقصد واقعی، به مدیتیشن مینشستم. یک کتاب مفید باز می کردم یا یک گفتگوی خارق العاده داشتم. دوربینم را دستم می گرفتم و مکانهای جدیدی را کشف می کردم، عکس های شگفت انگیزی از چیزها یا معماری در خیابان هایی می گرفتم که هرگز وقت دیدنشان و لذت بردن از آنها را نداشته ام. همچنین، گاهی فقط می نشستم و عمیقاً به زندگی ام فکر می کردم، بدون اینکه وادار به بررسی آخرین سرتیتر خبرها شوم. نقطه تفاوت اینجا بود که من در افکار خودم غرق می شدم و نه در افکار شخص دیگری.
جالب اینجاست که من شروع به ارائه ایده های درخشان در زمینه های مختلف کردم. به جای خیره شدن به یک صفحه سفید، بدون هدف در جستجوی مفاهیم جدید در شبکه، به راحتی و بدون هیچ تلاشی مفاهیم جالبی به ذهنم خطور می کردند. این همان تغییر از یک جریان فناوری اطلاعات به یک جریان طبیعی تر خلق ایده ها است.
نتیجه آزمایش خود
متوجه شدم که بدون حواس پرتی مداوم که اینترنت فراهم می کند، احساس آرامش بیشتری می کنم. برای من آسان تر بود که اولویت ها را تعیین کنم و زمان بیشتری را به روشی مفید صرف کنم، به جای اینکه اجازه بدهم زمانم از طریق انجام کارهای بیهوده و غیرضروری به هدر برود. مثل بیدار شدن از یک خواب عمیق بود و با این بیداری متوجه شدم که اینترنت قطعاً میتواند ابزار بسیار مفیدی باشد، اما همچنین میتواند به اعتیادی تبدیل شود که ذهن شما را در یک سطح خاص تسخیر کند و شما را از آنچه میتوانید باشید باز دارد. این یادآوری مجدد آن چیزی است که واقعاً برای آن خلق شده اید: یک انسان و نه یک ربات کالیبره شده که تا آنجا که ممکن است به شبکه خود متصل می شود تا آخرین به روز رسانی ها را در مورد بی ربط ترین چیزها دریافت کند.
یک امتیاز بزرگ قطع ارتباط این بود که برای مثال وقتی روی یک مقاله کار می کردم، خیلی کمتر تعلل میکردم. به طور معمول، به راحتی به خودم اجازه می دادم به محض اینکه پیغام مسدود شدن نویسنده دریافت می کردم حواسم به اینترنت و فضای مجازی پرت شودو این باعث می شد تا ساعت ها کارم به تعویق بیفتد.
با این حال، بدون اینترنت یک حواس پرتی بزرگ از من گرفته شد و در چنین موقعیتی تنها با دو گزینه برایم باقی ماند: یا قطع کردن روند کاری که روی آن کار میکردم یا فکر کردن در مورد مشکل تا زمانی که ایده دیگری به ذهنم برسد و به من اجازه دهد نوشتن را از سر بگیرم.
نتیجه گیری
زندگی بدون اتصال به اینترنت در جامعه ای که همه در آن مرتبا در طی روز آنلاین هستند، میتواند کار دشواری باشد، اما غیرممکن نیست. علاوه بر این، میتواند تجربه بسیار ارزشمندی باشد، به شرطی که دوری از اینترنت را به عنوان یک تنبیه برای خود تلقی نکنید. وقتی همه چیزهای بی اهمیت مرتبط با نفس را رها کردید، مانند نیاز دائمی به سرگرمی، یا میل به به روز بودن در مورد همه چیزهایی که در دنیا اتفاق می افتد، قطع ارتباط از اینترنت این امکان را دارد که زندگی شما را غنی تر کند.
متوجه خواهید شد که به جای فکر کردن در مورد اعمال دیگران (مشهورها، ورزشکاران و سیاستمداران) زمان بیشتری را با خود می گذرانید. آفلاین بودن ممکن است گاهی شما را حذف کند، وقتی آخرین نفری باشید که از برخی اخبار مهم مطلع می شوید احمق به نظر می رسید و ارتباط شما را با تمام دوستانی که فقط از طریق اینترنت می توانید با آنها ارتباط برقرار کنید قطع می کند.
اما از سوی دیگر، این فرصت را به شما می دهد که خودتان را خیلی بهتر بشناسید و با دوستانی که برای مدتی در زندگی واقعی ندیده اید ملاقات کنید؛ و حداقل مطمئناً به شما کمک می کند تا روی چیزهای مهم زندگی تمرکز بیشتری داشته باشید، در مورد اهداف واقعی خود و تمام پروژه هایی که در ماه ها یا سال های گذشته با موفقیت به تعویق انداخته اید، مصمم تر باشید.
اینترنت یک روز قطع می شود، امیدوارم فقط موقتی باشد، اما یک روز دائمی خواهد شد. با افتخار می توانم بگویم که آماده ام. شما هستید؟ آیا تا به حال سعی کرده اید بدون اینترنت زندگی کنید؟
http://www.planetofsuccess.com/blog/2012/30-days-without-internet-a-self-experiment/