آیا وقتی فکر می کنید این 10 اشتباه رایج را مرتکب می شوید؟
《دنیایی که ما خلق کردهایم محصول تفکر ماست. بدون تغییر تفکر، نمی توان آن را تغییر داد.》
آلبرت انیشتین
«این نه خوب است و نه بد، اما فکر کردن باعث آن می شود.”
ویلیام شکسپیر
《خودتان فکر کنید و بگذارید دیگران نیز از این امتیاز برخوردار شوند.》
ولتر
افکار شما فوق العاده قدرتمند هستند. این می تواند یک چیز فوق العاده باشد.
همچنین می تواند چیزی باشد که شما را زمینگیر می کند، فلج می کند، باعث رنج زیادی می شود و به جای اینکه شما را وادار کند تا سمت زندگی بهتر و مثبت تر حرکت کنید، شما را درگیر خود میکند.
در این مقاله 10 اشتباه رایجی را که بارها مرتکب شدهام – و هنوز هم گاهی انجام میدهم – و کارهایی که در قبال آنها انجام دادهام تا نحوه استفاده از ذهنم را بهبود ببخشم را، بررسی خواهم کرد.
-
بیش از حد فکر می کنید.
من قبلاً دائماً بیش از حد فکر میکردم. این کار عمل کردن را بسیار سخت می کند، شما چیزهای کوچک را آنقدر تجزیه و تحلیل می کنید که در ذهن شما بزرگ و ترسناک می شوند.
به طور کلی فکر کردن بیش از حد به هرچیزی، همیشه منجر به دید منفی نسبت به آن چیز می شود.
با این حال، برای کاهش یا حذف کردن این ویژگی در زندگی ام، تقریبا موفق شده ام.
زمان می برد، اما از طرفی دیگر، شما هر روز در ذهن خود هستید، بنابراینممکن است شروع به کار روی یک رابطه بهتر بین هر دوتایتان کنید.
در مورد آن چه باید کرد:
چگونه این کار را انجام دادم؟ مهمترین چیز این بود که من بخش بزرگی از یک سال را بر رشد شخصی خود با خواندن و گوش دادن به کتاب هایی از اکهارت توله مانند Stillness Speaks، A New Earth و The Sun Will Die متمرکز شدم و عادت به بودن در لحظه حال را ایجاد کردم.
من در حین پیاده روی، اتوبوس و. بارها و بارها از طریق ضبط خود به آن کتاب ها گوش دادم. این کار دو فایده بزرگ داشت: روی توصیه های او بسیار متمرکز می شدم و در طول روز به ذهنم خطور می کردند که باعث می شد آگاهی از الگوها آسانتر شود.
Tolle تاثیر مثبتی در زندگی هفتگی من داشت. درست مانند یک دوست که می تواند با نگرش و حالات مثبت، منفی یا جاه طلبانه خود بر شما تأثیر بگذارد.
حضور در زمان حال را تمرین کنید، اینکار در به حداقل رساندن فکر و خیال زیاد و استفاده از آن به عنوار ابزار را به جای اینکه اجازه دهید افکار شما را کنترل کنند، آسان تر می کند.
برای تصمیم گیری مهلت های کوتاهی تعیین کنید. نکته دیگر این است که شروع به استفاده از مهلتها کنید. به جای اینکه روزها به چیزی فکر کنید، به خود بگویید که مثلاً 30 دقیقه زمان برای فکر کردن دارید. سپس شما تصمیم خواهید گرفت. من همچنین از مهلت های کوتاه تر برای تصمیم گیری های کوچکتر و روزانه استفاده می کنم.
من نمی نشینم و به تصمیمات فکر نمی کنم. تصمیماتی نظیر اینکه که مثلاً آیا باید ورزش کنم، تماس تلفنی بگیرم، غذای جدید امتحان کنم یا هر چیزی که ممکن است در برابرشان، از درون کمی احساس مقاومت کنم. در عوض به محض اینکه به آن فکر می کنم تصمیم می گیرم که آن را در عرض چند ثانیه انجام دهم و شروع به حرکت کنم.
دریافتهام که این راه خوبی برای قاطعتر شدن، به جای افتادن در دام فلجکننده تفکر بیش از حد است.
-
همه چیز را سیاه و سفید می بینید.
به جای اینکه زندگی را آنطور که هست تا حدودی آشفته ببینید، همه چیز را سیاه و سفید میبینید. شما درست می گویید و دیگری اشتباه می کند. این راه خوب است و آن راه بد. همه چیز به این صورت است یا به آن صورت و هیچ استثنا یا موضوع بحث برانگیزی وجود ندارد.
این باعث میشود داشتن درکی درست از مسائل دشوارتر شود و میتواند روشی برای تفکر باشد که با گذشت زمان شما را انعطافناپذیرتر میکند. درگیر می شوید و موانعی در ذهن و زندگی خود ایجاد می کنید و این باعث ایجاد ناراحتی و رنج بسیار بیشتر از حد لازم می شود.
در مورد آن چه باید کرد:
سعی کنید طرف مقابل را درک کنید. پایبندی به دیدگاه خود آسان است. اما میتوانید با تلاش برای درک دیدگاههای طرف مقابل و همچنین خودتان، بینشهای قدرتمندی به دست آورید. این همچنین منجر به کاهش سختگیری و منفی گرایی می شود و می تواند رسیدن به تفاهمی را آسان تر کند که در آن هر دو طرف از راه حل احساس رضایت بیشتری داشته باشند.
آگاه باشید. مانند هر اشتباه دیگری در این مقاله، فقط آگاهی و توجه در طول روز عادی می تواند به شما در کشف و کاهش این الگوهای فکری با توقف آن رشته فکری و سپس تغییر آنچه روی آن تمرکز می کنید، کمک کند.
مشکلی با اینکه گاهی اوقات باهوش نباشيد یا گاهی اوقات حق با شما نباشد، نداشته باشید. این شما را نمی کشد، اما در عوض طبق تجربه من می تواند گزینه مفیدی در طولانی مدت باشد. اگر این انتخاب را انجام دهید، میتوانید آرامش بیشتری پیدا کنید و احساس بهتری نسبت به خود و دنیایتان داشته باشید.
-
فکر می کنید دنیا دور شما می چرخد.
در دام نگرانی در مورد اینکه مردم چه فکری می کنند می افتید و اجازه می دهید که شما را از اقدام کردن، باز دارد. یا به سادگی بیش از حد خودآگاه باشید یا در گفتگو ها و روابط، بیش از حد روی خودتان متمرکز شوید.
در مورد آن چه باید کرد:
آگاه باشید. می توانید برای یادآوری، هر روز صبح از یک برگه روی آینه حمام یا یخچال خود استفاده کنید.
همانطور که دوست دارید احساس کنید رفتار کنید. زمانی که احساس میکنید خودآگاه هستید و فکر میکنید توجه همه روی شما متمرکز شده است از این استفاده کنید. در چنین شرایطی یا در چنین روزهایی طوری رفتار کنید که انگار دنیا دور شما نمی چرخد و مردم آنقدر به کاری که انجام میدهید اهمیت نمی دهند. پس از مدتی و پس از انجام عمل، شما واقعاً چنین احساسی خواهید داشت زیرا تجربه به ذهن شما ثابت می کند که این واقعاً حقیقت است.
به بیرون تمرکز کنید به جای اینکه همیشه به خودتان فکر کنید و اینکه مردم چگونه ممکن است شما را درک کنند، روی افراد اطرافتان تمرکز کنید. به آنها گوش دهید و به آنها کمک کنید. این باعث میشود احساس بهتری نسبت به خودتان داشته باشید و به شما کمک می کند تا تمرکز خود محور را کاهش دهید.
4- خود و دنیایتان را تعمیم می دهید.
ممکن است به خود بگویید: «من این و آن شخص هستم فقط به این دلیل که این کار را انجام داده ام. یا در آن شکست خورده ام.» فقط به این دلیل که در چالش 30 روزه ورزش خود، هر روز شکست خورده اید، به این معنی نیست که نمی توانید فردی باشید که می تواند در این چالش موفق شود.
شاید چند نفر در دنیای واقعی به خوبی با شما کنار نیایند. ممکن است شما را دوست نداشته باشند. مهم است که اجازه ندهید آن چند نفر به شما دیکته کنند که دیگران در مورد شما چگونه فکر می کنند.
یا ممکن است به دلیل یک رویداد یا عمل، تعمیم دهید.
اما آنچه دیگران در مورد شما یا به شما می گویند اغلب بیشتر بازتاب خود آنهاست تا شما. شاید روز، هفته یا سال بدی داشته اند. شاید حیوان خانگی آنها زیر گرفته شده باشد. شاید با یکی از اعضای خانواده یا دوستانشان درگیر شده اند. شما نمی دانید در زندگی مردم چه می گذرد.
اما از آنجایی که ما تمایل داریم کمی خودمحور باشیم، ممکن است آنچه را که کسی درباره ما میگوید تعبیر کنیم.
این یک عمل یا رویداد نشان دهنده این شخص است.
در مورد آن چه باید کرد: درک کنید که گذشته گذشته است و فقط به این دلیل که در کلاس پنجم در چیزی آنقدر خوب نبودید به این معنی نیست که آن شخصی بودید که اکنون هستید یا نمی توانید در آن کار خوب شوید. اکنون. ممکن است متوجه شوید که بخشهایی از خودانگارهتان که فکر میکردید دقیق هستند، فقط بر اساس چند چیز است که انجام دادهاید یا در گذشته برایتان اتفاق افتاده است.
وقتی این باورها را بررسی میکنید، ممکن است متوجه شوید که آنطور که تصور میکردید، مستدل نیستند. آنها بیشتر شبیه یک خانه کارتی هستند تا یک خانه آجری. فقط به این دلیل که چند بار شکست خورده اید یا چند اشتباه مرتکب شده اید به این معنی نیست که شما چنین فردی هستید. این فقط چیزهایی است که اتفاق افتاده است.
و دوباره سعی کنید خود را به جای دیگران بگذارید. به یاد داشته باشید که یک رویداد یا عمل همیشه تصویر کامل نیست و سعی کنید تصویر پیچیده تری را درک کنید و شکل دهید. و از افراد معدودی که با آنها چشم در چشم نمی بینید، خیلی بزرگ کار نکنید. این خوب است و فقط زندگی.
-
به دنبال مشکلات هستید حتی وقتی که هیچ مشکلی وجود ندارد.
این یک مورد عجیب است. من متوجه شده ام که به دنبال مشکلات هستم حتی زمانی که واقعاً وجود ندارند. فکر می کنم تا حدی ناشی از بازگشت به ذهنیت قبلی است. من قبلاً خیلی منفیتر بودم و سالها در هر موقعیتی مشکلات را میدیدم. بنابراین ذهن مشروط است که به آن روش عمل کند، بنابراین به آن عادت کرده است.
بنابراین در بعضی روزها دور هم می نشینید و ناگهان در حالی که فکر می کنید به دنبال مشکلی در موقعیت یا زمینه ای از زندگی خود هستید که هیچ مشکلی وجود ندارد، متوجه می شوید.
در مورد آن چه باید کرد: من روی تخته سفیدم روی دیوارم نوشته ام «هیچ مشکلی وجود ندارد» تا هر روز به خودم یادآوری کنم.
اگر با چیزی که من را وادار به فکر کردن می کند مواجه شوم، از خودم می پرسم: چه کسی اهمیت می دهد؟ اغلب اوقات متوجه می شوم که این واقعاً در دراز مدت مشکلی نیست.
من همچنین فکر می کنم که این می تواند ناشی از فکر کردن بیش از حد در مورد پیشرفت شخصی و تلاش برای آن باشد. آنقدر به دنبال راه حل بودن عادت کرده اید که ذهن شما می خواهد مشکلاتی را پیدا کند که بتواند آنها را حل کند. این چیزهای توسعه شخصی عالی است. اما در مورد آن مطالعه کنید و در مورد آن در حد اعتدال و نه همیشگی، فکر کنید.
-
به منطقه امن خود معتاد هستید.
اگر همیشه به این فکر می کنید که چگونه باید احساس کنید تا واقعاً ایمن باشید، ایجاد یک تغییر مثبت غیرممکن خواهد بود. تغییر برای ذهن، ناشناخته، ناراحت کننده و ترسناک است، زیرا تمایل دارد وجود شما پایدار باشد و به همان حالتی که تاکنون بوده است، ادامه دهد.
در مورد آن چه باید کرد:
کنجکاو باشید وقتی درگیر کمی ترس شده اید، وقتی در منطقه امن خود گیر کرده اید، یعنی دست و پایتان بسته شده است.
از سوی دیگر کنجکاوی سرشار از انتظار و اشتیاق است. شما را شکوفا می کند. و وقتی شکوفا شدید و مشتاق هستید، به جای تمرکز بر ترس چیزهای سرگرم کننده تری برای فکر دارید.
آن را در مراحل کوچک انجام دهید. آنچه ما را در منطقه امن خود باز می دارد، اغلب ترس است یا اینکه مواجهه با آن ترس ممکن است طاقت فرسا باشد. انجام کارها در مراحل کوچکتر به شما این امکان را می دهد که منطقه امن خود را گسترش دهید و به آرامی آن را برای خود راحت و پر از آسایش کنید.
روی گذشته مثبت تمرکز کنید. متوجه باشید که با وجود آنچه که ذهن و احساسات شما ممکن است قبل از شروع به کار به شما بگوید، بیرون آمدن از منطقه امن می تواند سرگرم کننده باشد. به دفعات قبلی که از منطقه امن خود خارج شده اید، فکر کنید. روی خاطرات مثبت تمرکز کنید، زمانی که بیرون آمدید، زمانی که از فرصت استفاده کردید. احتمالاً به یاد خواهید آورد که نه تنها بد نبوده، بلکه سرگرم کننده، هیجان انگیز و مانند تجربه یک چیز جدید بوده است.
بپذیرید که ناراحت کننده خواهد بود. حتی اگر کارهای بالا را انجام دهید، باز هم خارج شدن از منطقه امن ممکن است ناراحت کننده باشد. اگر چنین است، آن را بپذیرید. این ناراحتی، موقتی خواهد بود و شما همیشه می توانید اقدام کنید و فقط این کار را انجام دهید، حتی اگر به طور کامل آن را احساس نکنید. مسئله این است که اگر بپذیرید که ناراحتی وجود دارد، برایتان کوچکتر یا کم اهمیت تر می شود.
-
در مورد خود به عنوان یک قربانی فکر می کنید.
یکی از مشکلات بزرگ بسیاری از مردم این است که آنها خود را قربانیانی می دانند که کنترل کمی بر زندگی خود دارند یا اصلاً هیچ کنترلی ندارند. در این فضا، برای خودتان متاسف می شوید، انگار دنیا بر علیه شماست و در آن گیر کرده اید. هیچ اقدامی انجام نمی شود و شما در غم و اندوه و احساس تاسف به خودتان، گم می شوید.
در مورد آن چه باید کرد:
مزایای داشتن ذهنیت قربانی را بدانید. ذهنیت قربانی چند مزیت دارد.
شما همیشه می توانید توجه، تایید و احساسات خوب را از دیگران جلب کنید زیرا آنها نگران شما هستند و سعی می کنند به شما کمک کنند. هنگامی که احساس می کنید قربانی هستید، تمایل دارید که اقدامی انجام ندهید و پس از آن مجبور نیستید، به عنوان مثال، طرد شوید یا شکست بخورید. به عهده گرفتن مسئولیت زندگی می تواند کار سختی باشد، باید تصمیمات سختی بگیرید و گاهاً کار سختی است. در کوتاهمدت، حس قربانی بودن و عدم پذیرش مسئولیت شخصی، میتواند آسانتر به نظر برسد.
هنگامی که احساس می کنید قربانی و مثل دیگران – یا فقط شخص دیگری – اشتباه می کنید و حق با شماست، می تواند منجر به احساسات لذت بخشی شود.
طبق تجربه من، تنها با آگاهی از مزایایی که می توانم از تفکر قربانی به دست بیاورم، نه گفتن به آن و انتخاب مسیری متفاوت آسان تر می شود.
با قربانی نبودن کنار بیایید. برای خروج از این ذهنیت، باید از مزایای فوق، چشم پوشی کنید. زمانی که تفکر قربانی را رها کنید، ممکن است در درون خود نوعی پوچی را نیز تجربه کنید. ممکن است هر هفته ساعتها به فکر کردن و صحبت کردن در مورد اینکه چقدر چیزهای اشتباهی برای شما اتفاق افتاده است، صرف کنید. یا اینکه چقدر مردم به شما ظلم کرده اند و چگونه می توانید انتقام بگیرید یا بر آنها پیروز شوید.
اکنون باید زندگی خود را با تفکری جدید پر کنید.
این کار ممکن است احساس خوبی نداشته باشد.
زیرا به اندازه تفکر قربانی که سال ها درگیر آن بوده اید، آشنا نیست.
مسئولیت زندگی خود را بپذیرید. چرا مردم اغلب با عزت نفس مشکل دارند؟ میتوانم بگویم یکی از دلایل مهم این است که مسئولیت زندگی خود را به عهده نمیگیرند. در عوض، شخص دیگری برای اتفاقات بدی که می افتد سرزنش می شود و ذهنیت قربانی ایجاد و توانمند می شود. این به بسیاری از بخش های حیاتی زندگی شما آسیب می زند. چیزهایی مانند روابط، جاه طلبی ها و دستاوردها. تا زمانی که عاقل نشوید و مسئولیت زندگی خود را به عهده نگیرید، این درد متوقف نخواهد شد. واقعا هیچ راهی برای دور زدن آن وجود ندارد.
-
فکر میکنید آنچه اکنون احساس میکنید، دقیقاً همینطور است.
یک اشتباه بزرگ که من بارها مرتکب شده ام این است که فکر می کنم آنچه در حال حاضر احساس می کنم، دائمی است. این همان احساسی است که شما در مورد چیزها احساس می کنید و در آینده نزدیک نیز احساس خواهید کرد. با این حال، پیش بینی اینکه تنها یک ساعت یا 15 دقیقه بعد چه احساسی خواهید داشت واقعاً دشوار است.
با احساساتی که در حال حاضر دارید، ذهن شما را فریب میدهد و این کار واقعا می تواند مانع پیشرفت شما شود.
در مورد آن چه باید کرد:
از عضله های نظم و انضباط خود استفاده کرده و آنها را تقویت کنید. برای مثال ممکن است امروز حوصله رفتن به باشگاه را نداشته باشید. ذهن شما ممکن است بگوید «اشکالی ندارد، به هر حال به آن نیاز نداری، سه روز پیش آنجا بودی».
سپس روی کاناپه دراز می کشید. اما می توانید به خود بگویید: «نه امروز روز تمرین است و من می روم حتی اگر دوست نداشته باشم / فکر نمی کنم در حال حاضر نیازی به این کار داشته باشم». و بنابراین می روید. بعد از اینکه 15 دقیقه در آنجا بودید، از آن لذت می برید و خوشحال هستید که رفتید.
فقط حواستان باشد که ذهن شما همیشه چیزی را که می دانید کار درستی است، نمی خواهد. ذهن اغلب سعی می کند ما را وادار کند که ساده ترین گزینه را در زندگی روزمره خود انتخاب کنیم. این باعث می شود به نظر برسد آنچه اکنون احساس می کنید واقعیت است. حتی اگر حالات عاطفی زودگذری باشند که می توان تنها در چند دقیقه یا چند ساعت با رفتن به باشگاه، آنها را تغییر داد.
-
خود را با دیگران مقایسه می کنید.
یکی از مواردی که می تواند باعث کاهش اعتماد به نفس، ناامیدی و ناراحتی شود، مقایسه خود با دیگران و زندگی آنهاست. شما ماشین ها، خانه ها، شغل، کفش، پول، روابط، محبوبیت اجتماعی و … را با هم مقایسه می کنید.
در مورد آن چه باید کرد:
مهربان باشید. نحوه رفتار و تفکر شما نسبت به دیگران تأثیر زیادی بر نحوه رفتار شما با خود و فکر کردن در مورد خودتان دارد. اگر مردم را بیشتر قضاوت کنید، خودتان را بیشتر قضاوت خواهید کرد. اگر با دیگران مهربان تر باشید و به آنها کمک کنید، نسبت به خودتان مهربان تر و مفیدتر خواهید بود. به جای اینکه آنها و خودتان را رتبه بندی و در ذهنتان اختلاف ایجاد کنید، با خودتان و افراد دنیایتان خوب تر خواهید شد.
فقط درک کنید که نمی توانید برنده شوید. فقط درک آگاهانه این می تواند مفید باشد. مهم نیست که چه کاری انجام می دهید، تقریباً همیشه می توانید شخص دیگری را در دنیا پیدا کنید که بیشتر از شما داشته باشد یا در کاری بهتر از شما باشد.
خودتان را با خودتان مقایسه کنید. به جای مقایسه خود با دیگران، این عادت را ایجاد کنید که خود را با خودتان مقایسه کنید. ببینید چقدر رشد کرده اید، چه چیزی به دست آورده اید و چه پیشرفتی در جهت اهداف خود داشته اید. مزیت این عادت ایجاد قدردانی، سپاسگزاری و مهربانی نسبت به خودتان است، زیرا مشاهده می کنید که چقدر پیشرفت کرده اید، موانعی که بر آنها غلبه کرده اید و کارهای خوبی که انجام داده اید را می بینید.
بدون اینکه کمتر به دیگران فکر کنید، احساس خوبی نسبت به خودتان خواهید داشت.
-
فکر می کنید از قبل می دانید چگونه باید کار ها را انجام دهید.
اگر فکر می کنید که از قبل چیزی را می دانید، ذهنتان برای یادگیری واقعی آن باز نخواهد بود. هر چیزی که کسی به شما می گوید، ذهن شما بر اساس آنچه فکر می کنید می دانید، مرتب می شود. شما فقط آنچه را که می خواهید بشنوید و یاد بگیرید، خواهید شنید و یاد خواهید گرفت.
در مورد آن چه باید کرد: هر زمان که می خواهید چیزی بیاموزید تا حد امکان اینکه فکر می کنید می دانید را، نادیده بگیرید. تا جایی که می توانید ذهن خود را باز نگه دارید. طبق تجربه من، این امر باعث می شود که چیزها را راحت تر انتخاب کنیم و چیزهای مهم را نادیده نگیریم.
البته، نفس اغلب میخواهد وارد عمل شود و خود را تقویت کند و شما را وادار کند فکر کنید که هر چیزی را که میخواهید یاد بگیرید از قبل میدانید. در اعتماد به آن صدای درونی متکبر، مراقب باشید.
منبع:
- https://www.positivityblog.com/do-you-make-these-10-common-mistakes-when-you-think