تاثير قانون جذب بر زندگی ديل كارنگی

17 کامنت
14 دقیقه زمان خواندن

ديل كارنگی در خانواده ای نه چندان مرفه به دنيا آمد. او تحصيلات خود در زادگاهش ادامه داد اما برای ادامه تحصيل در رشته بازيگری به شهر نيويورک رفت. در آنجا با يک شركت مسافرتی آغاز به همكاری كرد. در سال های بعد از جنگ جهانی اول با يک كونتس مطلقه ازدواج كرد. زمانی كه ازدواجش به جدايی كشيد، به ايالت برگشت. او هميشه معتقد بود كه توانسته برای دخترش پدری كند.

اين سرگذشت كوتاهی از زبان مردی بومی است، از نظر خيلی ها، او خدمتگزارترين مردها در فرهنگ آمريكا بوده است. اين شخص نويسنده كتاب «چگونه دوستانی به دست آوريم و روی مردم تاثيرگذار باشيم» است. این کتاب يكی از پر فروش ترين و تاثيرگذار ترين كتاب های قرن بيستم است. او پدر جنبش خودياری مدرن است. با اينكه او در يک خانواده كشاورز و ضعيف بدنيا آمد ولی توانست مدير يک كمپانی شود و بتواند دوره های سخنرانی عمومی را برگزار كند.

داستان موفقيت ديل كارنگی

شكd نيست كه ديل كارنگی يكی از موفق ترين افراد در قرن بيستم بود و كتاب هایش خواننده های بسياری داشت. او توانست تاثير زيادی روی زندگی و فرهنگ مردم آمريكا داشته باشد. يكی از دلايل موفقيت ديل شخصيت او بود. ما به شدت معتقديم كه اگر داستان موفقيت او را بخوانيد، انگيزه پيدا می كنيد كه برای رسيدن به روياها و آرزوهای تان به سختی تلاش كنيد.

ديل كارنگی در مسير موفقيت خود از بسياری از قانون های جذب استفاده كرده است و می توان با مرور داستان موفقيت او، تاثير قانون جذب را بر زندگی كاری و خانوادگی اش مشاهده كرد. او در عرصه های مختلفی فعاليت می كرد و در هر كدام از آنها موفقيت های زيادی كسب كرد. او يک نويسنده موفق، يک سخنگوی انگيزشی و برگزار كننده دوره های مشهور خود ساختن، تجارت، سخنرانی عمومی و مهارت های درون شخصيتی بود. او از طريق كلماتش، رفتارش و كتاب هايش توانست ميليون ها انسان را در روی كره زمين مسحور خودش كند.

رانده شدن توسط معشوق

او توسط معشوقه اش رانده شد چون خيلی فقير بود و اين اتفاق باعث شكست او شد. او با خودش عهد بست كه یک روز ثروتمند خواهد شد. او در خانواده ای روستايی و فقير بدنيا آمده بود. هر روز صبح ساعت 4 از خواب بيدار می شد و قبل از رفتن به مدرسه ها گاو ها را می دوشيد. فاصله 50 مايلی تا مدرسه را سوار بر اسب می راند. همين اسب سواری در راه مدرسه جرقه ای برای تمرين سخنرانی عمومی برای او شد.

او آنقدر در اين كار تبحر پيدا كرد كه در رقابت های مدرسه برنده شد. تا جايی كه ساير دانش آموزان به او پول می دادند تا به آنها آموزش دهد. در عوض او از شيوه های ديگر فروش هم كسب درآمد می كرد مثل فروش مكاتبات، صابون و بيكن. او با فروشندگی آنقدر درآمد كافی كسب كرد كه اين شغلش را رها كرد و به سمت تحقق روياهايش رهسپار شد.

مهاجرت به نیویورک

او به نيويورک رفت كه يک بازيگر شود و در نهايت هم توانست با موفقيت در اولين نمايش اش ايفای نقش كند. پس از مدتی از بازيگری متنفر شد و فهميد كه صحنه تئاتر جای او نيست. او در سن 24 سالگی، بيكار، ورشكسته و ساكن اتاق های اجاره ای باشگاه مردان مسيحی بود. در اين برهه حساس زندگی، سعی كرد دوباره زندگی اش را از ابتدا مرور كند و درنتيجه بهترين خاطراتش از اسب سواری در مسير مدرسه و تمرين سخنرانی عمومی به يادش آمد.

او معتقد بود كه اگر می خواهيد به ترس های تان غلبه كنيد و به روياهای تان برسيد، نبايد در خانه تان بنشينيد و به آنها فكر كنيد، بلكه بايد دست به كار شويد. سپس خودش هم اولين گام در مسير موفقيتش به سمت مشهور شدن را برداشت. او در همان باشگاه درخواست تدريس سخنرانی جمعی با 80% مبلغ آموزش را داد.

او كار تدريس مهارت سخنوری را آغاز كرد

او دو دهه بعدی عمرش را صرف اصلاح و بهتر كردن اين روش ها كرد و درباره نحوه كسب موفقيت رهبران بزرگ دنيا تحقيق كرد. او معتقد بود كه بی عملی و دست به كار نشدن باعث ايجاد ترس و ترديد در آدمی می شود و در مقابل، عمل و تلاش باعث ايجاد اعتماد بنفس و شجاعت در فرد می شود. به همين دليل ايده های خود را به سرعت به راه می انداخت و آنها را آزمايش می كرد. نتيجه تحقيقات و تلاش های او كتاب معروفش به نام « چگونه دوستانی پيدا كنيم و چطور روی ديگران تاثير گذار باشيم» بود.

زندگی ديل كارنگی

حدود 30 ميليون نسخه از اين كتاب به فروش رفت و در رتبه 19 تاثيرگذار ترين كتاب های كل تاريخ در ليست 100 كتاب برتر مجله تايم قرار گرفت. اين كتاب به عنوان موفق ترين كتاب تاريخ آمريكا لقب گرفت. بعد از آن ديل كارنگی دوره های آموزشی اش را در بيش از 90 كشور دنيا و با حضور بيش از 80 ميليون نفر برگزار كرد. بنا به باور خود كه می گفت ما انسان ها خيلی بيشتر از آن چيزي كه فكر می كنيم شجاع هستيم، با شجاعت و جسارت تمام به دنبال تحقق برنامه ها و روياهای خود می رفت و در اين راه تمام انرژی های منفی و محدودكننده را كنار می زد و با جذب انرژی های مثبتی كه از كارهای خود و بازتاب آن بر مردم می گرفت، با قدرتی بيشتر به اين مسير ادامه می داد.

اصول قانون جذب در زندگی كارنگی

او در كسب موفقيت های بسيار زياد خود يک سری اصول و قانون داشت كه به نوعی آنها را رمز موفقيت می دانست. ما در اينجا برخی از اصول مهم او را اشاره می كنيم.

1.شنونده خوب

كارنگی يک شنونده عالی بود. او معتقد بود كه برای تبدیل شدن به يک رهبر موفق و عالی اول بايد بلد باشيد كه قبل از حرف زدن، به حرف های ديگران گوش دهيد. وقتي به حرف های ديگران با دقت گوش می دهيد، متوجه نيازهای طرف مقابل تان می شويد. او هميشه سعی می كرد قبل از اينكه ديگران نيازهای او را بفهمند، با گوش دادن به حرف های آنها، متوجه خواسته ها و نيازهای شان بشود.

2.وسعت ديد

يكی از جملات معروف ديل كارنگی در كتابش اين است: دو مرد از لای ميله های زندان به بيرون نگاه می كردند، يكی گل و لای روی زمين را ديد و ديگری ستاره ها را. توصيه او اين است كه فارغ از هويت و شخصيت تان سعی كنيد ديدی وسيع به زندگی داشته باشيد. حتی اگر شغلی نه چندان مهم داريد، بايد به نگاهی فراتر از موقعيت كنونی تان به شرايط خود نگاه كنيد تا بتوانيد به درجات بالاتری برسيد.

افراد ناموفق دنيا را از دريچه واقعيت كنونی زندگي شان می بينند و به همين دليل يقين پيدا می كنند كه نمی توانند به جلو بروند و پيشرفت كنند. كارنگی هميشه سعی می كرد با نگاهی متفاوت به هر چيزی بنگرد و معتقد بود هميشه چيزی بهتر در دنيای خارج منتظر رقم خوردن است.

3.درس گرفتن از اشتباهات

ديل كارنگی معتقد بود كه موفقيت از درون شكست زاييده می شود. شكست و نااميدی مطمئنا دو مانع مهم بر سر راه موفقيت هستند ولي موانعی هستند كه مانند پله عمل می كنند. او می گفت كه شكست به معنی توقف شما نيست بلكه مانند یک پله برای كمک به شما و پيشرفت تان است و شما بايد ياد بگيريد كه چطور از پله اين موانع بالا برويد.

4.يادگيري مدام

يكي از دلايلی كه ديل كارنگی برنامه ها و دوره های آموزشی اش را در اختیار افرادی كه می خواستند پيشرفت كنند می گذاشت، اين بود كه اعتقاد داشت كه مردم بايد به يادگيری مداوم در تمام دوران زندگی شان تعهد داشته باشند. او معتقد بود كه يادگيری بنيان و اساس موفقيت است.

5.لذت بردن از كار

باور كارنگی بر اين بود كه افراد به ندرت موفق انجام كاری می شوند مگر اينكه در انجام آن تفريح و لذتی برای خود ايجاد كنند. بنابراين يكی از بهترين روش ها برای عمل به اين قانون اين است كه شغلی را داشته باشيد كه به آن عشق می ورزيد. اين كار باعث می شود كه هر لحظه از كارتان برايتان لذت بخش و مفرح باشد. شروع كار كارنگی هم در باشگاه جوانان مسيحی  كاری بود كه به آن علاقه داشت و يكی از لذت بخش ترين خاطرات دوران مدرسه او بود.

6.دلسوز بودن

شما برای موفقيت در كارتان بايد بتوانيد دوستان و افراد پيرامون خود را جذب كنيد پس بايد ياد بگيريد كه دلسوز باشيد. طبق اصل كارنگی برای دلسوز بودن بايد ابتدا شنونده خوبی بود. او هميشه به اطرافيانش و نيازهای آنان گوش می كرد و از نيازهای آنها باخبر می شد و دلسوزانه سعی می كرد آنها را در رفع نيازهای شان كمک كند. در واقع او با ابراز همدردی به آنها، توجه خود را نشان می داد.

7.خلق احساسات شخصی

ديل كارنگی يک جمله معروف دارد كه می گويد اگر می خواهی مشتاق چيزی باشی، مشتاقانه رفتار كن. حتی حركات بدنی و نوع رفتار شما می تواند احساسات تان را خلق كند. مثلا وضعيت بدن شما، الگوی نفس كشيدن و خصوصيات چهره شما می تواند احساسات را بروز دهد. وقتی بتوانيد زبان بدن تان را تغيير دهيد، احساسات تان هم تغيير خواهد كرد.

8.غر نزنيد

كارنگی مشكلات زيادی در زندگی خود تجربه كرد مثل فقر، جدايی و شكست. ولی هيچ گاه انرژی خود را با شكايت كردن و گله كردن از اتفاقات پيش آمده هدر نداد. او معتقد بود كه هر احمقی می تواند گله كند، شكايت كند و غر بزند اما گذشت را تنها افرادی دارند که بر شخصيت خود کنترل دارند.

9.صداقت

يكی ديگر از ويژگی های ديل كارنگی صداقت و درستكاری او بود. او در ارتباط با خانواده، دوستان و حتي كاركنانش صادقانه و درست رفتار می كرد. از تعریف كردن درباره عملکرد كاركنانش ابايی نداشت. صداقت او در كار باعث ايجاد رابطه ای صميمی با اطرافيانش می شد. درنتيجه اگر مشكلی و يا نقصی در كارشان به وجود می آمد، مستقيم با او در ميان می گذاشتند.

10.لبخند

كارنگی به قدرت لبخند ايمان داشت. لبنخد زدن كار سختی نيست و زحمتی هم ندارد، در عوض با پنهان كردن احساسات منفی تان و نشان دادن چهره ای شاد از شما می تواند بر وضعيت تان كنترل داشته باشد. وقتی از آغاز صبح با لبخندی بر لب شروع به كار كنيد، انرژي خوب آن كل روز شما را پر از شادی می كند. لبخند روی صورت باعث جذب افراد و تاثير بيشتری روی آنها می شود. هيچ كس دوست ندارد با كسی كار كند كه از خود انرژی مثبت نمی دهد.

اين 10 اصل، قوانينی بودند كه ديل كارنگی به شدت به آنها معتقد بود و در زندگی خود هم از آنها استفاده می كرد. اين اصول رازهای موفقيت او در كار و جذب انرژی های مثبت بود.

4.6/5 - (84 امتیاز)

رشد خودت رو استارت بزن !

درخواست ثبت نام در دوره های امیر شریفی

مشترک شدن
اطلاع رسانی کن
guest
هنگامی که پاسخی داده شود به ایمیل شما پیام ارسال میگردد

17 نظرات
جدید ترین
قدیمی ترین بیشترین امتیاز
بازخورد درون خطی
دیدن تمام نظرات
17
0
سوالی دارید؟ بپرسیدx