چه زمانی می توانیم به سعادت و خوشبختی برسیم (قانون جذب)
یک محقق و روان شناس اعلام کرده بود که در تیمارستان ها و کلینیک های درمانی با میلیونرهایی رو به رو می شده که همگی ثروتمند و پولدار بودند ولی ثروتمند بودن خود را انکار می کردند، و با آه و ناله می گفتند که هیچ آهی در بساط ندارند. اکثر آن ها بیشتر به خاطر افسردگی شدید، اضطراب و عوارض عصبی تحت درمان قرار داشتند. بنابراین هیچ گاه نمی توان گفت پول و ثروت به خودی خود موجب خوشبختی نمی شود.
از طرف دیگر هم نباید این نکته ی مهم را فراموش کرد که پول به هیچ وجه مانع خوشبختی هم نمی شود و سعادت را از چنگ کسی در نمی آورد. امروزه کسانی پیدا می شوند که تصور می کنند با خرید یک گوشی همراه، تلویزیون، ویلا، قایق تفریحی و یا یک استخر به خوشبختی و سعادت نمی رسند، و درهای خوشبختی به روی آن ها باز می شود؛ در صورتی که خوشبختی و سعادت را نه با پول می توان خریداری کرد و نه با آن می توان وسایلی فراهم کرد.
قلمروی خوشبختی در احساس و فکر انسان قرار دارد. بسیاری از افراد بر عقیده هستند که یک شئ مصنوعی می تواند به آن ها خوشبختی بدهد و بعضی ها می گویند: «اگر من رئیس موسسه، مدیرعامل کارخانه، صاحب یک فروشگاه بزرگ یا شهردار بودم، دیگر هیچ غمی نداشتم». اما واقعیت این است که خوشبختی یک حالت روحی و ذهنی بیشتر نیست. تمام این هایی را که مورد شمارش قرار دادیم، قادر به خوشبخت کردن کسی نیستند. قدرت، شادی و خوشبختی هرکسی بستگی به شناخت و کشف کانون الهی جای گرفته در ضمیر ناخودآگاه او دارد و این که چگونه بتوان از این اصول و قانون جذب در تمام مراحل زندگی استفاده کرد.
چرا باید خوشبخت بود؟
گروهی از مردم بدبختی را انتخاب می کنند و برای توجیه این انتخاب غلط چنین جملاتی را به زبان می آورند:
- امروز روز نحسی است، چون دست به هر کاری می زنم بد از آب در می آید.
- روزگار سر ناسازگاری دارد و همین وضع و حالم را تباه تر می کند.
- همه مردم با من بد هستند.
- من نمی دانم چرا همیشه دیر می رسم.
- شاید این کار را کس دیگر بتواند انجام دهد، من مرد این کار نیستم.
اگر همین امروز صبح با روحیه ای خوب و شاد از خواب بیدار نشده باشید، یقین داشته باشید که مثل گفته های بالا و بر اساس قانون جذب تمامی غم و غصه و ناراحتی های دنیا را به سوی خود جذب خواهید کرد. لازم است به این نکته عمیقا باور داشته باشید که دنیای بیرون شما، به جز بازتاب جهان ذهنی شما چیز دیگری نیست.
مارک اورل فیلسوف معروف رومی در این مورد گفته است: «این افکار آدمی است که زندگی او را می سازد». امرسون فیلسوف بزرگ آمریکایی هم عقیده داشت «هر انسان حاصل تفکرات روزانه خویش است». افکاری که معمولا در ذهن خود می آورید، به نحوی گرایش به سر ریز شدن از اعماق وجودتان دارند و سرانجام روزی این کار را خواهند کرد. پس تا جایی که می توانید از افکار منفی، مخرب، غم آلود و یاس آور دوری کنید و همواره این موضوع را به خود بقبولانید که شما چیزی به جز اندیشه ها و افکار درونی خود نیستید.
چگونه با روحی سرشار از آرامش به خوشبختی برسیم؟
مردی که مدیرعامل یک شرکت بزرگ تجاری بود، به دلیل مخالفت رئیس و نایب رئیس موسسه با او، خود را فردی بدبخت و بیچاره می دانست و به خاطر همین کارشکنی ها روز به روز میزان فروش موسسه کاهش پیدا می کرد، نه سود سهامی در کار بود و نه پاداش و بهره ای! سرانجام تصمیم گرفت ساعتی را با خود خلوت کند.
سپس تصمیم گرفت دیدگاه های خود را از پایه تغییر دهد و از فردای همان روز که از خواب بیدار شد، این جمله را از عمق دل به زبان بیاورد: «افرادی که در موسسه ما کار می کنند، همگی افرادی بسیار شریف، وفادار، صادق، خیرخواه و خوش قلب هستند. این ها همگی حلقه ای از سلسله روحی ذهنی و رشد و رفاه مجموعه ی ما به شمار می روند. من با پرتوی عشق و آرامش و خیرخواهی افکارم، گفتارم و رفتارم به روی همکارانم، مخصوصا دو شریکم می تابم. امیدوارم رئیس و نایب رئیس موسسه نیت های قلبی مرا درک کنند و هوش ذاتی من تصمیم درست را بگیرد؛ تا تمامی روابط ما بر شالوده ای صحیح قرار بگیرد و مناسبات فردی ما از این اصول پیروی کند. با تمام وجود امیدوارم که قلب همه و حتی خود من از آرامش و امید لبریز باشد. اینک من روز نو و سرشار از ایمان و اعتماد مطلق را آغاز می کنم».
او گفته های تلقینی را آن روز صبح سه بار تکرار کرد تا آن که حقیقت آن جمله ها در اعماق ذهن و روحش جایگزین شد. در تمام طول روز، زمانی که خشم و نارحتی او را به هم ریخت، به خودش می گفت: «آرامش، تعادل و خونسردی روی تمام وجود من حاکم هستند و مرا تحت تسلط خود دارند». به همان اندازه که او روح خود را به حالت نظم و انضباط تحت کنترل در می آورد، به همان اندازه هم افکار منفی و مخرب از ذهن و ضمیر ناخودآگاهش دور می شدند؛ و طولی نکشید که بر اساس قانون جذب توانست از محصول افکارش برداشت کند و شاهد ثمرات بی نظیر آن باشد.
تلقین منفی و ترس از اضطراب
در مقاله جالبی نوشته شده بود که در جاده ای یک اسب با تنه درختی برخورد می کند. هر بار که از آن جا عبور می کرد، در همان حال که چهار نعل به جلو می تاخت، ناگهان با دیدن آن کنده درخت می ایستاد و از رفتن امتناع می کرد. صاحب اسب می گوید برای حل این مشکل تنه درخت را از کنار جاده بر می دارد و حتی آن را می سوزاند، اما باز هم در کمال تعجب هر بار که اسب به آن جا می رسد، بی اختیار می ایستد و از رفتن باز می ماند. این اسب خودش به خوبی آگاهی دارد که دیگر هیچ کنده ای در آن جا وجود ندارد، اما مشکل این بود که خاطره آن برخورد را نمی توانست از ذهن خود پاک کند.
بنابراین نتیجه می گیریم هیچ سد و مانعی برای رسیدن به خوشبختی وجود ندارد و تمام این ها تنها ساخته و پرداخته ذهن انسان است که او را از دستیابی به خوشبختی باز می دارد. حال باید دید آیا ترس و وحشت یا اندوه و اضطراب است که مانع دستیابی ما به هدف می شود؟ ترس چیزی به جز وهم و گمان نیست. شما از همین الان می توانید آن را از اعماق ذهن خود بیرون بکشید و به جای آن بذر امید، موفقیت، اندیشه و احساس پیروزی در تمام کارها جایگزین کنید تا به کمک قانون جذب به سعادت و خوشبختی واقعی دست پیدا کنید.