تاثیر تفکر مثبت در زندگی انسان با قانون جذب
دوستان عزیز سایت پرورش افکار با قسمت دوم از سری مقالات تاثیرات تفکر و اندیشه انسان با قانون جذب در خدمت شما هستم. برای مطالعه ی ادامه ی این مقاله با ما همراه باشید.
قانون جذب و قدرت تفکرات درونی
انسانی که دارای تفکری پاک و بی آلایش است، هیچ گاه تحت تاثیر نیروهای بیرونی قرار نمی گیرد و شرایط را همواره تحت کنترل خود خواهد داشت؛ به گونه ای که حتی اگر مشکلات و سختی های زندگی فشار زیادی به او وارد نمایند، باز هم تحت تاثیر آن جنایتی مرتکب نمی شود.
درواقع می توان گفت به احتمال زیاد فردی که از مدت ها پیش تفکر جنایت یا عمل نادرستی را در ذهن خود می پرورانده است، لذا در زمان مناسب برای عملی کردن به آن نیروهای درونی اش به او اجازه ی درنگ نمی دهند. آن چیزی که درون واقعی انسان را آشکار می نماید شرایط می باشد و این در حالی است که بسیاری از مردم تصور می کنند شرایط تنها آن ها را از نو می سازد!
قانون جذب بیانگر این حقیقت بزرگ است که اگر شما در درون خود به کارهای نادرست میلی نداشته باشید، هیچ گاه شرایطی که در آن به سمت سختی و زشتی ها سقوط کنید در مسیر زندگی شما قرار نخواهد گرفت. در مقابل تنها راه برای صعود به سمت خوبی ها و خوشبختی این است که پیوسته تفکرات خود را به سمت مباحث مثبت و پرهیز کارانه سوق دهید.
بنابراین انسان ارباب خود است و توسط ذهن و افکار خود محیط بیرونی خود را می سازد و آن را به سمتی که می خواهد هدایت می کند. برای مثال در هنگام به دنیا آمدن یک انسان، روح روشی مخصوص به خود برای شروع یک سفر در زمین دارد و به این وسیله شرایط مختلف خود اعم از ضعف، پاکی، موفقیت، شکست و … را برای شما به نمایش می گذارد.
قدرت جاذبه در انسان ها با قانون جذب
در حقیقت میزان جاذبه ی انسان به گونه ای نیست که تمام آنچه را که می خواهد به سمت خود جذب نماید، بلکه درواقع خصوصیت ذاتی آن هاست که جذبشان می شود. تفکرات بیرونی آن ها همانند خواسته ها و آرزوهایی که دارند در هر قدمی که به سمت جلو برمی دارند از بین می روند، و در مقابل تفکرات درونی آن ها و حتی آرزوهای درونی شان چه این که پاک باشد و یا خیر، از درون آن ها تغذیه می نماید. درواقع تمام آن چه مشخص کننده آینده ی انسان ها می باشد، ضمیر درونی آن ها است.
بنابراین بر اساس قانون جذب تنها ما هستیم که تعیین می کنیم یک انسان فردی آزاد باشد یا در مقابل فردی محدود. درواقع آن چیزی که تعیین کننده ی سرنوشت ما است تفکرات ما و عملکرد ما نسبت به آن ها می باشد. برای مثال اگر شخصی درون ذهن خود فردی خوار و ذلیل باشد در نهایت زندان را نصیب خود می کند و در مقابل اگر فردی در ذهن و افکار خود فردی با اقتدار و متین باشد، ذهنیت او همانند فرشته ای است که آزادی او را رقم می زند.
انسان نمی تواند به تمامی آن چیزهایی که آرزویش را دارد دسترسی پیدا کند، بلکه تنها می تواند چیزی را داشته باشد که حقش بوده و لایقش می باشد. زمانی می توانید از قبول شدن دعاهایتان اطمینان حاصل کنید که هماهنگ با تفکر و تمامی آنچه انجام می دهید باشد.
جنگیدن با شرایط یعنی چه؟!
این که تصمیم بگیرید با شرایط موجود بجنگید به این معنی می باشد که همواره در برابر شرایط بیرونی در حالی که به دنبال پرورش دلیل وقوع آن ها هستید، از خود عکس العمل نشان دهید. این دلیل می تواند به شکل یک شرارت در حین آگاهی و یا یک ضعف ضمن ناآگاهی باشد؛ ولی مهم این است در هر شرایطی اگر درمان آن را به تاخیر بیندازید کم کم صدای خودش در می آید.
انسان ها همواره برای پیشرفت خود ابراز نگرانی می کنند و در تلاش هستند تا شرایط کنونی شان را تغییر داده و شرایطی بهتر ایجاد نمایند، اما متاسفانه در جهت نگرانی های خود قدمی برنمی دارند و لذا در همان شرایط قبلی خود، ساکن می شوند. افرادی که ترسی برای برداشتن قدم در جهت رفع عیوب خود ندارند، هیچ گاه در تلاش برای رسیدن به اهداف خود شکست نمی خورند و این مسئله برای مباحث زمینی و آسمانی صادق است. برای مثال اگر فردی هدفش این است که پولدار شود، باید قبل از آن که به هدفش برسد توانایی فداکاری هایی بزرگ را داشته باشد و اگر شخصی بخواهد زندگی متوازن و هماهنگی داشته باشد، به این مسائل باید با شدت بیشتری دقت نماید.
چه افرادی استحقاق ثروتمند شدن و سلامتی را دارند؟!
برای مثال فرض کنید شخصی وجود دارد که بسیار زیاد بی پول است، او پیوسته دغدغه ی بیرون آمدن از این شرایط و رسیدن به آرامش را دارد، ولی در مقابل در کار خود تنبلی می کند و آن را به موقع و به درستی انجام نمی دهد. متاسفانه در اغلب مواقع فکر می کند حق دارد سر کارفرمای خود کلاه بگذارد، چرا که معتقد است به او پول کمی می دهد! فردی با این ویژگی ها و طرز تفکر چنینی حتی با پایه ای ترین اصول موفق و ثروتمند شدن آشنایی ندارد، لذا مسلما حق اوست که در همان اوضاع مانده و نتواند از آن خارج شود و تنها با فکر کردن به دغدغه، عملکرد نادرست و تفکرات منفی و بی اساسش، خود را بیچاره تر از قبل می کند.
و یا برعکس! فکر کنید شخصی به شدت پولدار است و در این بین با زیاده روی هایی که در خورد و خوراک خود دارد بیمار شده است، چنین شخصی می تواند تمام مال خود را بدهد تا سلامتی اش را به دست آورد، اما خودش وارد عمل نمی شود و هم چنان به عادت نادرستی که دارد ادامه می دهد. چنین فردی استحقاقش را ندارد تا به سلامتی برسد! زیرا هنوز پایه ای ترین اصول برای دارا بودن سلامتی را بلد نیست.
در مثال بعدی فرض کنید شخصی است که می خواهد در قبال حقوق کارگران کوتاهی کند تا سود بیشتری به دست آورد و بتواند بیش از پیش ثروتمند شود. این چنین شخصی استحقاقش را ندارد تا به فردی ثروتمند تبدیل شود. و نکته ی جالب در این جا این است که اگر از نظر مالی یا حتی شهرت با مشکلی مواجه شود خود را مقصر نمی داند و در مقابل تمام شرایط موجود را مقصر اوضاع پیش آمده می پندارد.
تنها خود انسان مسئول تمام اتفاقات زندگی خودش است!
این سه مثال نشان دهنده ی این مساله بود که طبق قانون جذب انسان حتی به صورت ناخواسته خود مسئول تمامی آسیب ها و اتفاقات زندگی خودش می باشد و حتی ممکن است به دنبال رسیدن به نتیجه ای اصولی باشد، اما تفکرات درونی اش با آن هدف هماهنگ نباشد، لذا موفقیتی چشمگیری حاصل نخواهد شد. این گونه مثال ها بسیار زیاد و متنوع می باشند اما همیشه به صورت مشخص و دقیق نیستند. یک شخص اگر خودش بخواهد می تواند با پیروی از قانون های موجود برای تفکر، آن ها را در زندگی و درون خود اعمال کند، و تا زمانی که از این قانون ها پیروی نکند، نمی تواند به صورت محض اتفاقات بیرونی را دلیل شرایط خود بداند.