در مورد راز رخ دادن معجزه در قانون جذب قبلا مطالبی را برای شما گذاشته ام،امیدوارم از این مطلب هم خوشتان بیاید.
شما نمي توانيد جهاني را داشته باشيد بدون اينكه ذهن را با آن تلفيق كنيد و اينكه در واقع اين ذهن ماست كه دارد هر چيزي راكه مبينيم و قادر به دیدن هستیم به آن شكل مي دهد. حالا اگر شما اين را درك نمي كنيد به اين معنا نيست كه حتما بايد ردش كنيد، بعضيها الكتريسيته را هم كاملا درك نمیكنند يا اينكه اصلا نمي دانند كه الكتريسيته چه هست ولي با اين حال از دست آوردهايش استفاده مي كنند.
آيا شما ميدانيد كه طرز كارش چطور است؟ من كه نمي دانم!
ولي اين را ميدانم كه شما ميتوانيد غذاي يك یا چند نفر را با الكتريسيته بپزيد، حتي مي توانيد خود آنها را هم بپزيد!
بيشتر مواقع وقتي كه مردم اين راز بزرگ را درك مي كنند به خاطر افكار منفي كه دارند وحشت و ترس وجودشان را فرا مي گيرد، دو چيز هست كه بايد از آن مطلع باشند:
اولا امروزه بصورت علمي ثابت شده كه يك فكر مثبت هزارها بارقوي تر از يك فكر منفي است، پس همين تا حدودي مي تواند آن نگراني را بر طرف كند و اينكه شما در دنيايي زندگي ميكنيد كه يك فاصله زماني بر آن حكم فرماست واين واقعا به نفع شماست !
شما واقعا نمي خواهيد كه در محيطي باشيد كه افكار شما فورا پديدار شوند !
رخدادها به زمان نياز دارند واين واقعا چيز خوبي است.
پس بايد سعي كنيم كه از افكارمان آگاهي داشته باشيم، بايد افكارمان را بدقت انتخاب كنيم و بايد از اين كار لذت ببريم، براي اينكه ما شاهكار زندگي خودمان هستيم، ما در واقع ميكل آنژ زندگي خودمان هستيم، مجسمه اي كه ما داريم مي سازيم خودمان هستيم و اين كارها را با افكارمان انجام مي دهیم …
رهبران و روسائي كه در گذشته اين راز را مي دانستند مي خواستند كه اين راز را حفظ كنند و اين راز را تقسيم نكنند، به همين خاطر مردم را بي اطلاع از اين راز نگه مي داشتند، مردم سر كارشان ميرفتند و كارشان را انجام مي دادند و به خانه بر مي گشتند، آنها روي يك قلطك قرار داشتند بدون هيچ قدرتي، براي اينكه اين راز بين تعداد كمي حفظ شده بود.
تمام آن چيزهايي را كه الان زندگي ما را در بر گرفته، حتي چيزهايي را كه ما از وجود خودمان شكايت داريم را خودمان جذب كرديم، البته ما در اولين برخورد اين حرف را دوست نداريم بشنويم ! ما فورا خواهيم گفت من آن تصادف اتومبيل را جذب تكردم، من اين مشتري خاص را جذب نكردم، من هرگز اين بدهكاري را جذب نكردم، تمام آن چيزهايي را كه ما از آن شكايت داريم را ما خواهيم گفت كه خودمان جذب نكرديم و من اينجا ميخواهم يك كمي در مقابل خود بايستم و بگويم كه چرا ! ما آنها را جذب كرديد و اين يكي از سخترين فرضيه های ماست كه بايد باور كنيم …
ولي وقتي پذيرفتيم زندگي مان را تغيير ميدهم واين قسمت عمده اي از همان راز بزرگي است كه گفته شد و بيشترمان ندانسته جذب مي كنيم ما فكر مي كنيم هيچ كنترلي روي اين جريان نداريم، افكار ما خود محور عمل مي كنند همينطور احساساتمان، در نتيجه همه چيز با قانون جذب ناخواسته سر راه ما قرار مي گيرد.
حال كه اين حرفها را مي شنويد ممكن است كه احساس كنيد كه بايد از اين به بعد مراقب افكارم باشم واين كار سختي خواهد بود، اول كار اينطور بنظر خواهد آمد و لي جذابيت موضوع از همينجا شروع مي شود.
ما نمي خواهيم شما را تشويق به كنترل و نظارت بر افكارتان بكنيم، يك همچين كاري آدم را ديوانه مي كند.
افكار بسيار متعددي هستند كه به سمت ما مي آيند آنهم از منابع متعدد و متفاوتي در مورد موضوعات متعدد و متفاوت. اينجاست كه سيستم راهنمايي حسي ما وارد عمل مي شود احساسات ما سيستم راهنمايي احساسي ماست كه به خودمان كمك مي كند كه بفهميم به چه چيزي فكر مي كنيم.
احساسات چیست؟ افكار شما احساساتتان را پديد مي آورد، احساسات نعمت بزرگي است كه به ما داده شده كه باعث ميشود بفهميم چه چيزي را جذب مي كنيم.
از ديدگاه ما تنها دو احساس وجود دارد يكي احساس خوب است و ديگري احساس بد.
ما روي آنها اسم هاي بسيار متفاوني مي گذاريم ولي اساسا تمام آن احساسات منفي چه اسمش را بگذاريم احساس گناه چه عصبانيت چه نا اميدي همه يك احساس يكسان برايمان دارند احساس خوبي نمي كنيم و تمام آنها مثل يك راهنما مي مانند كه مي گويند آن چيزي كه الان داري به آن فكر مي كني با آن چيزي كه واقعا مي خواهي هم جهت نيست !
آن كسي كه احساس خوبي را دارد مثل حس اميد يا خوشحالي يا عشق(معجزه الهی)، آن احساس خوب آن حس مثبت، راهنمايي است كه مي گويد آن چيزي كه الان داريد به آن فكر ميكني در جهت همان چيزي قرار دارد كه ما واقعا مي خواهيم.
پس به همين سادگيست
الان داريد چه چيزي را جذب میكنيد؟ احساس خوبي داريد؟ پس همين احساس را داشته باشيد تا بتوانید معجزه واقعی رادر درونتان درک کنید.
ادامه دارد…..