بهترین استراتژی های هدف گذاری
اهمیت هدفمندی در زندگی را نمی توان به خوبی بیان کرد، به خصوص اگر باور داشته باشیم که هدفمندی در طول سفر زندگی به با انگیزه ماندن ما کمک زیادی می کنند. متأسفانه، بسیاری از افراد از فرآیند تعیین هدف غفلت می کنند، یا حتی اهداف والا برای زندگی حرفه ای و شخصی خود مشخص نمی کنند.
با این حال، تنها با نگاهی به زندگی نامه شگفت انگیز بسیاری از افراد موفق، متوجه می شوید که هر یک از آنها هدف مشخصی در زندگی داشتند و برای اهداف، چشم اندازها و خواسته هایی که در طول زندگی خود می خواستند به آنها دست یابند تلاش فراوانی می کردند.
«افراد هدفمند موفق می شوند زیرا می دانند به کجا می روند. به همین سادگی.»
~ ارل نایتینگل
در ادامه دقیقاً به شما نشان خواهم داد که چگونه به طور مؤثر اهداف عالی را تعیین کنید که به شما انگیزه بدهند، پشتکار شما را افزایش بدهند و اینکه برای جلوگیری از اشتباهات رایج در تعیین هدف باید چه مواردی را در نظر بگیرید.
تکنیک های هدف گذاری موثر
۱. اهداف خود را بنویسید
هنگامی که اهداف خود را تعیین می کنید، مطمئن شوید که یک تکه کاغذ (یا یک یادداشت در رایانه خود) و یک خودکار آماده داشته باشید، زیرا مهم ترین قدم این است که اهداف خود را یادداشت کنید. دستورالعمل های زیر به شما نشان می دهد چه موارد دیگری برای جلوگیری از اشتباهات رایج در تعیین هدف مهم است.
۲. اشتباهات رایج عبارتی که باید اجتناب شود
الف) مغز عبارات منفی را نادیده می گیرد
آیا می دانستید که مغز ما قادر به تشخیص عبارات منفی نیست، اما در عوض آن را نادیده می گیرد؟ بنابراین، استفاده از عبارات منفی در هنگام تعیین هدف، بزرگ‌ترین اشتباه است، مانند «دیگر نمی خواهم غذای ناسالم بیشتری بخورم!» داشتن این هدف یا اهداف مشابه نتیجه معکوس دارد، زیرا مغز شما هدف ذکر شده را درک نمی کند، اما می داند: «من می خواهم غذاهای ناسالم بیشتری بخورم».
بسیار عجیب است، اینطور نیست؟ و شما یک اشتباه بزرگ کرده اید، زیرا به طور ناخودآگاه هدف خود را برای خوردن غذاهای ناسالم بیشتر قرار دادید. خوشبختانه، هنگامی که نبایدهای هدف گذاری را بدانید، می توانید به راحتی با جایگزین کردن «دیگر نمی خواهم غذای ناسالم بیشتری بخورم» با جمله ای بدون نفی، مانند «من می خواهم غذای سالم بیشتری بخورم»، از این اشتباه جلوگیری کنید.
با این حال، من هنوز به شما ثابت نکرده ام که مغز نمی‌تواند عبارات منفی را تشخیص دهد، پس به مثالی که می گویم توجه کنید. لطفاً به یک فراری قرمز فکر نکنید. به هر حال این یک آزمایش کوچک بود و من تقریباً مطمئن هستم که شما فقط به یک فراری قرمز رنگ فکر کرده اید، اینطور نیست؟ در مورد این واقعیت که مغز ما نمی تواند عبارات منفی را تشخیص دهد مثال های بسیار زیادی وجود دارد و امیدواریم این مثال خوبی برای شما باشد که چرا بیان مثبت اهداف خود بسیار مهم است!
ب) ابهام
یکی دیگر از اشتباهات مهم در تعیین هدف که ذکر آن مهم است، ابهام و کلی بودن است. هنگام تنظیم یک هدف، باید قانون SMART را در نظر داشته باشید که می گوید اهداف باید به صورت خاص، قابل اندازه گیری، دست یافتنی، واقع بینانه و زمان بندی شده برنامه ریزی شوند. بدون مشخص بودن هدف تا جای امکان، نمی توانید خودتان را بسنجید و خودتان مانع از ایجاد تصویر واضحی از هدف مورد نظر می شوید.
نتیجه:
به هر طریقی از عبارات منفی و ابهام بپرهیزید و سعی کنید آنچه را که واقعاً می خواهید به دست آورید، در بیان هدف خود بگنجانید، نه آنچه را که می خواهید تغییر دهید یا متوقف کنید.
۳. دستیابی و پیچیدگی
این یک قانون طبیعت است که شما فقط می توانید به اهدافی برسید که قابل دستیابی باشند. به احتمال زیاد اگر مثلا هدف شما پرواز به عنوان یک پرنده بدون هیچ گونه امکاناتی باشد وقت خود را تلف می کنید و به آن نخواهید رسید. علاوه بر این، مهم است که برای خود اهداف خیلی پیچیده تعیین نکنید، بلکه آنها را به چندین هدف فرعی تقسیم کنید تا بتوانید یکی پس از دیگری روی آنها تمرکز کنید.
تصمیم اشتباه:
«من می خواهم بدنی بسیار خوش فرم داشته باشم، درست مانند [نام شخص خاصی]»
تصمیم درست:
من به بدنی کاملاً متناسب و خوش فرم دست خواهم یافت، درست مانند [نام شخص خاصی].
برای رسیدن به هدفم موارد زیر را انجام خواهم داد:
الف) ظرف یک ماه آینده به یک باشگاه ورزشی ملحق خواهم شد
ب) غذای سالم بیشتری خواهم خورد و عادات غذایی خود را تغییر خواهم داد
ج) ۳ بار در هفته تمرین می کنم، متمرکز و مداوم
د) و غیره
۴. روش رسیدن را به فرمول هدف خود اضافه کنید
ممکن است در موارد بالا متوجه شده باشید که من نه تنها یک هدف خاص را بیان کردم («بدن خوش فرم») بلکه طرحی را نیز در مورد چگونگی رسیدن به آن هدف اضافه کردم («پیوستن به ورزشگاه» و غیره). علاوه بر داشتن یک هدف، حتی بهتر است که قصد خود را در مورد چگونگی برنامه ریزی برای دستیابی به آن هدف معین اضافه کنیم.
«من با ایجاد یک لیست مواد غذایی حاوی غذاهای تازه مانند میوه ها، سبزیجات و سایر مواد برای برخی از وعده های غذایی واقعاً خوشمزه که از این به بعد طبخ خواهم کرد، سالم تر غذا می خورم.»
علاوه بر این، می توانید هدف خود را طوری بیان کنید که انگار قبلاً به آن رسیده اید، اما من این مورد را فقط به «هدف گذاران» با تجربه تر توصیه می کنم.
«من سالم غذا می خورم! من یک لیست جامع و مناسب از مواد غذایی دارم که حاوی مقدار زیادی خوراکی تازه است.»
شما با این ترفند یادداشت کوتاه، از ذهن خود حمایت می کنید که فکر کند قبلاً به هدف رسیده اید. با این حال، من همچنان فکر می کنم که این مورد برای مبتدیان کمی مشکل است، بنابراین می توانید آخرین استراتژی تعیین هدف را نادیده بگیرید (هدف ها را طوری بیان کنید که انگار قبلاً به آنها رسیده اید).
۵. تجسم
هنر تجسم یک تکنیک فوق العاده است که ورزشکاران حرفه ای و افراد بسیار موفق روزانه از آن استفاده می کنند. یک بار مقاله شگفت انگیزی در مورد یک جراح خواندم که اغلب از تکنیک تجسم استفاده می کرد تا حد امکان برای یک جراحی پیچیده آماده شود. چیزی که به نظر من واقعاً جالب است این است که تقریباً هر یک از ما روزانه در حال تجسم هستیم، اما متأسفانه، آرزوهای محال، مشکلات و افکار منفی خود را در مورد آینده تجسم می کنیم؛ بنابراین، مهم است که تجسم های منفی را با تجسم های مثبت جایگزین کنیم یعنی آنهایی که شامل اهداف ما هستند.
تجسم اصلا کار سختی نیست، زیرا هدف اصلی آن این است که احساسات و عواطف مثبت را با هدف مورد نظر خود از طریق تخیل و تجربه خیالی رسیدن به آن هدف مرتبط کنید. یک بار دیگر می توانیم ذهن خود را فریب دهیم، زیرا برای ناخودآگاه ما دشوار (تقریباً غیرممکن) است که بین یک موقعیت واقعی و یک تجسم صرفا تصورشده تمایز قائل شود.
شما می توانید از تجسم کردن برای تقریباً همه نوع هدف، چه بلندمدت یا کوتاه مدت و چه به عنوان ابزاری مؤثر برای آماده شدن برای موقعیت های آتی، مانند مصاحبه های شغلی، استفاده کنید. اگر به طور کلی با تجسم آشنا نیستید، به شما توصیه می کنم یک دست نوشته کوتاه بنویسید، ترجیحاً با شرح مفصلی از موقعیت زمانی که به هدف خود می رسید. همچنین می توانید این را هم بنویسید که پس از رسیدن به هدف چه احساسی خواهد داشت و چه تغییراتی در آینده از این نقطه به بعد ایجاد خواهد شد.
برای تجسم، می توانید روی یک صندلی راحت بنشینید یا روی تخت خود دراز بکشید، یا هر کجا که می توانید استراحت کنید. هنگامی که چشمان خود را ببندید، می توانید شروع به تصور یک فیلم کوتاه در ذهن خود کنید، جایی که شما شخصیت اصلی هستید، به این معنی که همه چیز را مانند واقعیت احساس می کنید، می بینید و می شنوید.
شما می توانید – در چشم ذهن خود – تمام کارهایی را که باید انجام دهید تا به هدف خود برسید انجام دهید و به لحظه ای که به هدف خود رسیده اید بپرید. تجسم شما باید تا حد امکان واقع بینانه باشد تا با تمام وجود باور کنید که یک موقعیت واقعی است. وقتی مطمئن هستید که به آن دست یافته اید چه احساسی دارید؟ در این لحظه چه می بینید، می شنوید و چه می گویید؟ چه نوع افکاری از سر شما می گذرد؟
هر چه بیشتر بتوانید تجسم خود را با احساسات و عواطف قوی پیوند دهید، تصاویر موفقیت تخیلی شما قوی تر به ناخودآگاه شما هدایت می شود و به شما برای ادامه اجرا الهام می بخشد. تجسم به شما این امکان را می دهد که به محض شروع به انجام روزانه این فرآیند، انگیزه شما دائم در سطح بالایی قرار داشته باشد و متوجه خواهید شد که هر چه بیشتر مفهوم تجسم را درک کرده باشید، تصور اهدافتان آسان تر خواهد شد.
با گذشت زمان متوجه خواهید شد که این فرآیند فقط چند دقیقه طول می کشد و حتی می توان آن را صبح ها یا مثلا قبل از رفتن به رختخواب انجام داد، به خصوص وقتی که در نظر بگیرید ضمیر ناخودآگاه شما در این ساعات بسیار حساس است.
۶. از ضروریات دوری کنید
در نهایت، آخرین نکته تعیین هدف این مقاله این است که به هر طریقی از ضروریات غیر دلخواه اجتناب کنید. هیچ کس واقعاً دوست ندارد اهدافی را دنبال کند که باید آنها را از روی اجبار دنبال کرد؛ بنابراین از آنها اجتناب کنید تا بتوانید با انگیزه به اهداف خود برسید.
هدفی که پیش روی شماست باید با شادی، لذت و سرگرمی همراه باشد. هرچه بتوانید احساسات مثبت بیشتری را با هدف خود مرتبط کنید، تأثیر بهتری بر انگیزه و تمایل درونی شما برای انجام هر کاری که لازم است خواهد داشت. علاوه بر این، هنگام بیان یک هدف، باید از کلمات با بار منفی مانند باید، به اجبار و چاره ای نیست جز، اجتناب کنید.
متأسفانه، هر یک از ما مجبوریم هر چند وقت یکبار کارهای خاصی را انجام دهیم که برای ما ناخوشایند هستند و ارتباط دادن احساسات مثبت با آنها تقریباً غیرممکن است؛ بنابراین، من یک استراتژی تعیین هدف نهایی را اضافه کرده ام (مهم نیست که کار مرتبط با هدف را دوست دارید یا نه) که به معنای واقعی کلمه انگیزه تمام تلاش های شما را برای دستیابی به یک هدف معین افزایش می دهد.
۷. خشنودی
ممکن است موارد زیر کسل کننده به نظر برسند، اما یکی از مؤثرترین تکنیک های هدف گذاری است که من تا به حال با آن برخورد کرده ام، حتی اگر به خودی خود لزوماً یک تکنیک هدف گذاری نباشد این است که هر زمان که به هدف خاصی دست یافتید به خود پاداش دهید. داشتن هدف به همین سادگی اما بسیار موثر است.
با پاداش دادن به خود، احساسات مثبت را برمی انگیزید و مغز خود را آموزش می دهید تا فکر کند یا بداند «تلاش برابر با پاداش است»، به این معنی که تمایل شما برای هر تلاشی در راه دستیابی به یک هدف خاص افزایش می یابد، زیرا ذهن شما در حالت راضی تری قرار دارد. یک تکنیک ساده و در عین حال موثر که نه تنها باید برای آموزش سگ های ردیاب مواد مخدر استفاده شود، بلکه باید انگیزه شما را برای رسیدن به هدف افزایش دهد.
علاوه بر این، من به شما توصیه می کنم پس از تعیین هدف، یک پاداش احتمالی را در نظر بگیرید تا هدف خود را با رضایت های زیبا پیوند دهید و به حفظ انگیزه و اشتیاق خود کمک کنید.
با این حال، توجه داشته باشید که اگر هدف ساده ای مانند «می‌خواهم یک ساعت زودتر از خواب بیدار شوم» داشته باشید و با یک بسته شکلات بزرگ به خود پاداش دهید، اساسا این تکنیک معکوس عمل می کند. همیشه باید این قانون را اعمال کنید: هدف بزرگ برابر با پاداش بزرگ، هدف کوچک یا ساده برابر با پاداش عادی یا کوچک.
استراتژی های هدف گذاری مورد علاقه شما چیست و به نظرتان چرا اینقدر موثر هستند؟
منبع:
- http://www.planetofsuccess.com/blog/2011/best-goal-setting-strategies
