آشنایی با تکنیک های مثبت اندیشی – قسمت اول

6 کامنت
10 دقیقه زمان خواندن

تکنیک های مثبت اندیشی

مثبت اندیشی با قانون جذب

دوستان عزیز سایت پرورش افکار، در این مقاله قصد داریم راه و روش شاد زندگی کردن، ثروتمندتر شدن و سلامت بودن را از طریق معجزه مثبت اندیشی به شما آموزش دهیم. با ما همراه باشید.

روش های کنترل مغز و تسلط بر احساسات

روش کنترل مغز و تسلط بر احساسات تکنیک هایی دارد که استفاده از این تکنیک ها به آدم ها کمک می کند تا از محدودیت های خود عبور کنند و پتانسیل های خود را نشان دهند. یاد می گیرند چگونه به یک شخص خوشبخت تر و قدرتمندتر تبدیل می شوند.

اگر در مورد موفقیت از یک بازنده بپرسید می گوید: موفقیت به شانس بستگی دارد! اما شادی و موفقیت چیزهایی نیستند که برای بعضی ها اتفاق بیفتند و برای بعضی دیگر نه! بلکه با برنامه های مشخص فکری و عملی به دست می آیند که ما این روش ها را به شما یاد می خواهیم داد.

تصورات ذهنی

در حال حاضر نسبت به زمان دیگری در طول تاریخ، تعداد افراد موفق خیلی بیشتر است. می دانم که می خواهید به خودتان کمک کنید تا پتانسیل های خود را عملی نمایید. با تثبیت سیستم مثبت اندیشی و انجام کارهایی که خواهیم گفت می توانید این کار را انجام دهید. باید با خودتان عهد کنید که آموزش های این مقاله را با جدیت دنبال کنید.

تمایل شما برای رسیدن به موفقیت های شغلی، اجتماعی، موفقیت در روابط، افزایش ثروت و کنترل احساسات روز به روز در حال افزایش است و تمام این موارد پاداش این تعهدات شماست. اگر شما برای شاد کردن خودتان متعهد نباشید هیچ کس دیگری نمی تواند کمکتان کند.

سیستم مثبت اندیشی از آخرین تکنیک های روان شناسی استفاده می کند، تا به شما کمک کندذهن خود را دوباره برنامه ریزی کنید و به صورت اتوماتیک روز به روز موفق تر شوید. برخلاف سیستم ها و روش های دیگر تصویرهایی که ما در ذهن می سازیم و صداهایی که با خودمان نجوا می کنیم، یعنی از تخیلات و تصورات خود استفاده می کنیم که به آن ها «نمایش درونی» می گوییم.

این نمایش درون، نمایی از حقیقت است اما خود حقیقت نیست. تصورات شما مخصوص به خودتان است؛ شکلی است ک شما دنیا را درک می کنید و این درک، تنها نمایی از حقیقت است؛ ولی واقعیت ممکن است چیز دیگری باشد.

فیل سیاه در شعر مولانا

برای مثال می توانیم به داستان فیل در تاریکی که مولانا در مثنوی معنوی آن را شرح داده است، اشاره کنیم.

ما چیزها را آن طور که هستند تجربه نمی کنیم، بلکه آن طور که خودمان هستیم تجربه می کنیم. مثلا بعضی از مردم بدبین و بعضی دیگر خوش بین هستند. هردوی آن‌ ها واقعیت را به سبک خودشان تفسیر می کنند. اگر به آن فکر کنید، همان گونه که با خودتان حرف می زنید تاثیر زیادی بر شما خواهد داشت.

مثلا لحنی که برای سرزنش و انتقاد از خودتان استفاده می کنید را در نظر بگیرید. لحنتان چگونه است؟ عصبانی؟ یا دوستانه؟ وقتی اشتباه می کنید به خودتان چه چیزهایی می گویید؟ احتمالا می گویید: ای دیوانه ی بی عرضه یک بار دیگر هم خراب کردی! پس کی می خواهی یاد بگیری؟ این سبکحرف زدن باعث می شود احساس بهتری پیدا کنید. اما این صدا نیت و هدف خوبی دارد. می خواهد کاری کند که دیگر اشتباه نکنید و بهتر عمل کنید. فقط روش آن تند و خشن است، که لزومی هم ندارد این گونه باشد.

برای چند لحظه با صدای انتقادی خود، با خودتان حرف بزنید. به خاطر آورید که چه لحنی دارید. انتقاد باید سازنده باشد. پس صدای درونی خود را طوری تنظیم کنید که بتواند سازنده تر باشد و به شما کمک بیشتری کند. به این فکر کنید که دفعه ی بعد چگونه می توانید این کار را بهتر انجام دهید. یا تُن صدای خود را مهربان تر کنید. اگر آن را دوست ندارید می توانید با تُن صدای شخصیت های محبوب کارتونی مثل میکی موس، شرک، باب اسفنجی و … حرف بزنید.

تصویرسازی ذهنی

همه می توانند در ذهن خود تصویرسازی کنند. اگر به این توانایی مطمئن نیستید، کافی است درب جلوی خانه خود را به یاد آورید. چه رنگی است؟ دستگیره آن به چه شکلی است؟ وقتی این سوالات را می پرسم نباید راجع به جواب ها فکر کنید، بلکه فقط باید در ذهنتان یک تصویر از در خانه بسازید. این که ما چطور در ذهنمان تصویرسازی می کنیم نیز مهم است.

به زمانی فکر کنید که واقعا احساس خوبی داشتید. به جزئیات دقت کنید. چیزهایی که آن زمان شنیدید را مجدد در ذهنتان بشنوید. حالا رنگ ها را پررنگ تر کنید، صداها را بلندتر کنید، تصویر را بزرگ تر کنید و بازهم با همین روال ادامه دهید.

توجه کنید که این کار با احساسات شما چه کار می کند. قدرت تصاویری که در ذهنمان می سازیم، اثر بسیار قدرتمندی روی ما دارد. اگر الان به دهان خود بگویید براق بیشتری ترشح کند، نتیجه ای ندارد. اما اگر به غذای مورد علاقه خود یا لیمو ترش فکر کنید، مزه ی آن ها را به یاد آورید. اکنون خواهید دید که خود به خود بزاق دهانتان ترشح می کند!

این کار بین ذهن و بدن ارتباط برقرار می کند. این که فشار روی بدن باشد یا بدن در وضعیت آرامی قرار داشته باشد، نیز بسیار موثر است. اگر بدنتان هیجان دارد نسبت به وقتی که آرام است، مواد شیمیایی متفاوتی تولید می کند. پس احساس متفاوتی دارید و این سبب می شود فکرهای متفاوتی داشته باشید.

تصور احساسات درونی

به طور خلاصه احساستان در هر لحظه، نتیجه ی صداها و تصاویری است که در ذهن خود می سازید و این نتیجه ی روش شما برای ایجاد آن حس و البته حالت بدنتان است. به خاطر این که ذهن و بدن به طور مداوم در حال اثرگذاری بر روی هم هستند.

اگر تفکر خود را عوض کنید بر روی بدنتان تاثیر می گذارد و برعکس. مثلا اگر عصبانی هستید، سعی کنید لبخند بزنید. واقعا کار سختی است. برای این که ذهن شما چیزی می گوید و بدنتان چیز دیگر. اما وقتی که این کار را انجام دهید، به وضوح متوجه می شوید این تغییر ساده چقدر می تواند روی احساسات شما تاثیر مثبت داشته باشد.

افراد زیادی نمی دانند که هرلحظه احساسات خود را می سازند و به آن شکل و جهت می دهند. مثلا تاکنون پیش آمده با کسی نزاع کلامی داشته باشید؟ حتی چند ساعت بعد از آن جروبحث چهره ی آن فرد را مقابل چشم خود می بینید که همان حرف های ناراحت کننده را تکرار می کند. و باعث می شود برای مدت ها احساس بدی داشته باشید. در این شرایط به جای این که شما ذهن خود را کنترل کنید، این ذهنتان است که شما را کنترل می کند.

باید بدانید که اگر تصویری که نگاه می کنید و صدایی که میشنوید را تغییر دهید، احساساتتان نیز تغییر می کند. اگر شما به تصاویر و صداهایی که در تخیلات خودتان می سازید، دقت کنید و آن ها را به شیوه ای مثبت تغیر دهید، کار حل می شود.

تصور کردن

خودتان یک بار امتحان کنید! به کسی فکر کنید که شما را آزار داده و به شدت از او دلخور هستید. به تصویری که از او در ذهنتان می آید توجه کنید. عکس رنگی است یا سیاه و سفید؟ کجای ذهنتان این تصویر را می سازید؟ چپ؟ راست؟ یا جلوی ذهن؟ حالا بیایید با روشی که او را نمایش می دهید بازی کنیم. سعی کنید این تغیرات را بدهید و ببینید چه اتفاقی می افتد؟!

اول از همه رنگ های تصویر را پاک کنید تا مانند عکس های سیاه و سفید قدیمی شود. سپس عکس را پایین بکشید و آن را در ذهنتان دورتر ببرید. حالا موهایش را رنگ کنید و یک بینی مسخره برایش بگذارید. گوش هایش را خرگوشی کنید و هر کاری که دوست دارید، انجام دهید. بعد تُن صدا و لحن حرف زدن او را به صدایی که دوست دارید، تغییر دهید. با انجام این تغییرات در نمای ذهنی خودتان، احساستان نسبت به آن فرد را هم تغییر می دهید و دیگر استرس نخواهید داشت. مسلما دفعه ی بعد که آن شخص را دیدید، احساس متفاوتی نسبت به او خواهید داشت و در ارتباط شما با او تغییرات مثبتی رخ می دهد.

ادامه دارد …

به این مطلب امتیاز دهید

رشد خودت رو استارت بزن !

درخواست ثبت نام در دوره های امیر شریفی

مشترک شدن
اطلاع رسانی کن
guest
هنگامی که پاسخی داده شود به ایمیل شما پیام ارسال میگردد

6 نظرات
جدید ترین
قدیمی ترین بیشترین امتیاز
بازخورد درون خطی
دیدن تمام نظرات
6
0
سوالی دارید؟ بپرسیدx