حکمت یونانیان قدیم: ۷ اصل قدرتمند
《بگذارید کسی که دنیا را تکان می دهد ابتدا خودش حرکت کند.》
سقراط
《زندگی آزمایش نشده ارزش زیستن ندارد.》
افلاطون
《هیچ چیز ماندگار نیست جز تغییر.》
هراکلیتوس
《آنچه از خود به جا می گذارید آن چیزی نیست که در بناهای سنگی حک شده، بلکه آن چیزی است در زندگی دیگران بافته شده.》
پریکلس
بدیهی است که یونانیان قدیمی مانند افلاطون، اپکتتوس و ارسطو واقعاً هوشیار بودند. و آنچه آنها بیش از 2000 سال پیش در مورد آن صحبت کردند، امروزه به همان اندازه مرتبط و مفید است. شرایط بیرونی ما ممکن است در طول چند هزار سال گذشته به طرز چشمگیری تغییر کرده باشد، اما در باطن به نظر می رسد که از بسیاری جهات تقریباً یکسان مانده ایم.
در اینجا فقط 7 مورد از اصول مورد علاقه من از آن مکان و زمان وجود دارد. امیدوارم آنها را به اندازه من، مفید بیابید.
-
اگر راه خود را می روید، برای واکنش ها آماده شوید.
《اگر می خواهی پیشرفت کنی، راضی باش که احمق و کودن تصور شوی.》
Epictetus
من معتقدم که این به خودسازی بسیار مرتبط است.
مهم نیست که مردم چقدر نکته یا دانش در مورد چگونگی بهتر کردن زندگی خود داشته باشند، چیزی که آنها را عقب نگه می دارد، ترس از طرد شدن در اجتماع، در بسیاری از افراد قوی، است.
اگر شروع به تغییر کنید، افراد ممکن است به روشهای متفاوتی واکنش نشان دهند. ممکن است برخی برای شما خوشحال باشند. برخی ممکن است بی تفاوت باشند. برخی ممکن است متحیر باشند یا به شیوهای منفی و دلسرد کننده واکنش نشان دهند.
و این اشکالی ندارد. به احتمال زیاد آنها آنقدر که تصور می کنید واکنش منفی نشان نخواهند داد. یا حداقل به زودی روی مشکلات خودشان متمرکز می شوند.
-
برای به دست آوردن چیزی که واقعاً رویای آن را از زندگی دارید، باید شهامت به خرج دهید.
《شجاعت از اولین صفات انسانی است، زیرا این ویژگی است که دیگران را تضمین می کند.》
ارسطو
بنابراین برای ایجاد برخی تغییرات واقعی باید بپذیرید که ممکن است احمق به نظر برسید. برای به کار بردن آنچه در این وبلاگ یا از طریق منابع دیگر آموخته اید، به شجاعت نیاز دارید. این یک نقطه گیر مشترک است. مشکل این نیست که شما نکات یا راه حل های درستی ندارید. این است که از رویارویی با چیزی که از آن می ترسید اجتناب می کنید (حتی اگر بدتان بیاید همچنان به شما می گوییم که راه حل در این نیست، بلکه در جمع آوری اطلاعات بیشتر است).
اگر این کاری است که اغلب انجام می دهید، باید شجاعت خود را افزایش دهید. پس چگونه می توانید این کار را انجام دهید؟
شما باید اقدام کنید و با ترس خود روبرو شوید.
شاید این آن چیزی نباشد که شما می خواهید بشنوید، اما طبق تجربه من و آنچه از دیگران آموخته ام، این احتمالاً بهترین راه برای ایجاد شجاعت و اعتماد به نفس است.
هر چند می توانید این کار را کمی ساده تر کنید. سه نکته مورد علاقه من برای انجام این کار عبارتند از:
- کنجکاو باشید وقتی در ترس گیر کرده اید، انگار بسته شده اید. تمایل به ایجاد تفرقه در جهان و ذهن خود دارید. موانعی بین خود و سایر چیزها/افراد ایجاد می کنید. وقتی به کنجکاوی روی می آورید، ادراکات شما و جهان تازه باز می شوند. کنجکاوی پر از انتظار و اشتیاق است. شما را هوشیار و شکوفا می کند.
وقتی شکوفا و مشتاق هستید، چیزهای سرگرم کننده تری نسبت به تمرکز بر ترس دارید. چگونه کنجکاوتر می شوید؟ یک راه این است که به یاد بیاورید که چگونه زندگی در گذشته به لطف کنجکاوی شما سرگرم کننده تر شده است. همه چیزهای جالبی را که به شما کمک کرده اند کشف و تجربه کنید را به خاطر بسپارید.
- در لحظه حال حضور داشته باشید. این به شما کمک می کند که از تفکر زیاد خلاص شوید و بروید و هر کاری می خواهید انجام دهید. این احتمالاً بهترین نکته ای است که تاکنون برای عمل بیشتر در زندگی، پیدا کرده ام، زیرا شما را در وضعیتی قرار می دهد که در آن مقاومت عاطفی کمی نسبت به کاری که می خواهید انجام دهید، احساس می کنید. یکی از سادهترین راهها برای برقراری ارتباط با لحظه حال، این است که یک یا دو دقیقه روی تنفس خود تمرکز کنید.
- بدانید که شکست شما را نمی کشد. زمانی که با ترس های خود روبرو می شوید، چیزی را کشف می کنید که میلیاردها نفر در طول تاریخ قبل از شما کشف کرده اند. شکست خوردن شما را نخواهد کشت مانند اشتباه کردن. آسمان هم سقوط نخواهد کرد. این همان چیزی است که افرادی که هنوز با ترس خود روبرو نشده اند، به آن فکر می کنند. شکست در واقع راهی عالی برای یادگیری چیزهایی درباره خود و زندگی است. کمک می کند خود را محکم تر و شجاع تر کنید
-
آنچه آنها می گویند ممکن است واقعاً در مورد شما نباشد.
《افراد اغلب از چیزی که خود نمی توانند از آن لذت ببرند، کینه می گیرند.》
《افراد غمگین از بدبختی های دیگران آرامش می گیرند.》
~ ازوپ
انتقادی که ممکن است معتبر باشد باید جدی گرفته شود. اما منفی بافی که مستقیماً متوجه شما می شود اغلب به شما مربوط نیست. این بیشتر بهدلیل این است که فرد دیگری روز، هفته یا سال بدی را پشت سر گذاشته و انرژی منفی خود را به سمت هر کسی که در زندگی از بغل او گذر میکند، منتقل می کند.
این به اصل شماره 1 برمی گردد. شکایت و منفیبافی که مردم به دنیا نشان میدهند درباره احساس آنها نسبت به خود و زندگیشان است. مشکل فقط این است که ما اغلب آنقدر روی زندگی خود تمرکز می کنیم که هر چیز منفی را که به خودمان گفته می شود، شخصاً تلقی می کنیم. اما دنیا حول من یا شا نمی چرخد.
بنابراین زمانی که شخصی منفی باف شما را هدایت می کند، این دو نقل قول را به خاطر بسپارید.
و مهمتر از آن، این نقل قول ها را برای زمانی که احساس می کنید نیاز دارید کسی را سرزنش کنید، به خاطر بسپارید. بهجای اینکه فقط سرزنش کنید و افکار منفی بیشتری به زندگی خود و دیگران وارد کنید.
از خود بپرسید مشکل واقعی زندگی شما چیست؟ چه کاری می توانید در مورد آن انجام دهید؟
چیزی که میتوانید از آن مطمئن باشید این است که هرچه افراد بیشتر سعی کنند ارزش خود و احساسات مثبت موقت خود را با تحقیر دیگران تقویت کنند، احساس بدتری نسبت به خود و زندگیشان دارند.
این البته برای من و شما هم صدق می کند.
-
چیزهایی که به شما کمک نمی کنند را دور بریزید.
《مفیدترین بخش یادگیری برای استفاده از زندگی این است که چیزهای نادرست را نیاموزیم.》
آنتی استن ها
برخی از چیزهایی که در زندگی یاد می گیرید، صرفاً شرطی برای اجتماعی شدن است که با بزرگ شدن، بارها و بارها به شما داده می شود.
پس معتقدید که درست است. اما باید بدانید که برخی از چیزهایی که انتخاب کرده اید، ممکن است به بهترین نحو به شما کمک نکنند. اما ممکن است آنقدر با این باورها راحت شده باشید که – صرف نظر از اینکه چقدر منفی هستند – مانند یک پتوی ایمنی به آنها می چسبید.
چیز دیگر این است که چیزی که قبلا برای شما درست بوده، ممکن است دیگر درست نباشد. همانطور که خودتان را بهبود می بخشید، باید گذشته و تصور قبلی خود را رها کنید تا بتوانید به طور کامل به جلو حرکت کنید. باید بپذیرید که تغییر کرده اید، سپس تمرکز خود را به طور پیوسته بر روی حوزه های جدید مورد علاقه خود حفظ کنید تا بارها و بارها به خود قبلی – که بسیار آشنا و راحت است – برنگردید.
همچنین، اگر مطالب زیادی در مورد پیشرفت شخصی خوانده اید، ممکن است نکات زیادی در مورد موضوعات مختلف در ذهن خود داشته باشید. برای ساده کردن زندگی و تفکر خود، ممکن است به 25 راه برای کنترل عصبی نیاز نداشته باشید.
مقالاتی با این تعداد نکات می توانند مفید باشند، اما مهم است که این موارد را برای خود امتحان کنید و ببینید چه نکاتی برای شما مؤثرتر است و سپس آن ها را ساده سازی کنید تا همیشه بدانید که مثلاً اگر عصبی شدید، چه اقدامی انجام دهید، به جای اینکه ذهن خود را آنقدر مملو از اطلاعات کنید که فلج شود و هیچ اقدامی نکنید.
-
آرزوهای شما ممکن است تمام آن چیزی نباشد که می خواهید.
«اگر آرزوهایمان برآورده شود، اغلب پشیمان می شویم.»
ازوپ
این یکی از آن باورهایی است که ممکن است به آن پایبند باشید، اما ممکن است بخواهید آن را رها کنید تا زندگی شادتری داشته باشید.
ما برای چیزی آرزو می کنیم. یک ماشین جدید، یک شغل جدید، یک رابطه جدید یا شاید یک جفت کفش جدید.
شاید فکر کنید: «اگر فقط این چیز را بدست بیاورم، آنگاه مؤثر هستم و احساس خوشحالی و خوبی در اطراف خواهم داشت».
سپس آن را دریافت می کنید و این عالی است. اما اغلب فقط برای مدتی. سپس ممکن است احساس کنید که شاید مشکلی پیش آمده. مثل اینکه آرزوی شما را برآورده نکرد یا آنطور که فکر می کردید، آنرا کامل برآورده نکرده.
چرا؟ خوب، پس از مدتی که به چیزی عادت کردید، زمانی که عادی شد، نفس منیت یک بار دیگر تمایل پیدا می کند که بیشتر بخواهد.
یا شاید شما نمی توانید از چیزی به همان اندازه که هست لذت ببرید زیرا با وجود اینکه محیط شما تغییر می کند، همچنان همان هستید. همان آدم با همان نگاه به زندگی. با همان موانع که برای موفقیت و خوشبختی خودش تحمیل می کند و شاید رفتارهای علیه خودش. و تا زمانی که به آن چیزها نگاه نکنید، ممکن است متوجه شوید که همان الگوها را بارها و بارها تکرار می کنید.
وقتی شما تغییری نکرده اید، نتایج هم تغییری نمیکنند.
آرزوهای ما اغلب ممکن است با عوارض جانبی غیرمنتظره و نه چندان خوشایند همراه باشد. وقتی در مورد آنها خواب می بینید، ممکن است چیزهایی بسیار عالی به نظر برسند، اما در واقعیت، می توانند کمی پیچیده و به هم ریخته شوند.
اکنون، چیزها یا افراد جدید می توانند عالی باشند. اما اگر فکر میکنید که این یک چیز یا شخص همه مشکلات شما را برطرف میکند یا اگر به جای نکات مثبت و سپاسگزاری، روی جنبههای اشتباه تمرکز کنید – چه چیزی کامل نیست، چگونه میتوانم بیشتر به دست بیاورم و … – چیز بعدی را خلق کنید و کمی ناخوشایندی در درون آن جایگذاری کنید.
-
بر ایجاد عادت های مفید تمرکز کنید.
《ما آنچه هستیم که مدام تکرار میکنیم. پس تعالی یک عمل نیست، بلکه یک عادت است.》
ارسطو
خوب شدن در چیزی یا ایجاد پیشرفت واقعی در زندگی، به معنای جهش های کوتاه مدت نیست که هر از گاهی که دوست دارید انجامشان بدهید. بلکه در مورد عادات و ثبات است.
در اینجا دو نکته وجود دارد که برای ایجاد عادات جدید در زندگی من مفید بوده اند.
- چالش 30 روزه. احتمالاً درباره این مفهوم قدیمی توسعه شخصی از استیو پاولینا خوانده اید. اساساً، شما با خودتان قرارداد می بندید که یک کار را فقط برای 30 روز انجام دهید (یک مثال: هر روز ورزش کنید) و نه بیشتر از آن. اما پس از آن 30 روز ممکن است متوجه شوید که ذهن شما آنقدر به این رفتار جدید عادت کرده است که ادامه انجام آن آسان تر از متوقف کردن آن خواهد بود.
- فقط روی فرآیند تمرکز کنید. در حین انجام کاری برای آن 30 روز، به جای نتایج، روی فرآیند تمرکز می کنید. برای مثال من از این روش، هنگام تمرین استفاده می کنم. مسئولیت نتایج در ذهن خود را نمی پذیرم. من مسئولیت حضور – حتی روزهایی که حوصله ندارم – و انجام تمرینات ورزشی را بر عهده میگیرم.
نتایج به هر حال از آن اقدام مداوم حاصل می شوند. وقتی بدانم تمام چیزی که باید روی آن تمرکز کنم همین است، کار برای من آسانتر می شود و می توانم با انجام این کار، عادت جدیدی هم ایجاد کنم. به جای صرف نیمی از انرژی و تمرکز روی این امید که «به زودی و واقعاً به هدفم می رسم». روی روند تمرکز کنید.
اینگونه نسبت به این که کورکورانه به نتایج بالقوهای خیره شوید که هرگز به سرعتی که میخواهید به دست نمیآیند و شما را روز به روز در یک ترن هوایی احساسی قرار میدهند، خیلی راحتتر خواهید بود و احتمالاً مسیر را ادامه خواهید داد.
-
رنج اختیاری است. همینطور شادی.
《تنها یک راه برای رسیدن به خوشبختی وجود دارد و آن این است که نگران چیزهایی نباشیم که از قدرت اراده ما خارج است.》
《من باید بمیرم. آیا باید با زاری بمیرم؟ باید به زنجیر کشیده شوم. آیا پس من هم باید عزاداری کنم؟ من باید به تبعید بروم. آیا کسی باید با لبخند و شادی و رضایت مرا از رفتن باز دارد؟》
《این مرگ یا درد نیست که باید از آن ترسید، بلکه ترس از درد یا مرگ است.》
~ Epictetus
رنج اختیاری است و همینطور شادی. آنچه را که برای فکر کردن انتخاب می کنید، احساس شما را تعیین می کند. ممکن است «عادی» به نظر برسد و متداول باشد که پس از درد اولیه ای که رنج را برانگیخته است، رنج های ذهنی زیادی را پشت سر بگذارید. بازگشت به عادات فکری ریشهدار و قدیمی، آسان است. اما مجبور نیستید. می توانید یاد بگیرید که کنترل بیشتری بر شادی و رنج خود داشته باشید.
یکی از نکاتی که برای این کار مفید یافتم این است که یاد بگیریم تا حد امکان با لحظه حال ارتباط برقرار کنیم. رنج تا حد زیادی زمانی ایجاد می شود که ذهن شما در مورد گذشته یا آینده احتمالی فکر می کند. همانطور که قبلاً در این مقاله ذکر شد، یکی از سادهترین راهها برای برقراری ارتباط با لحظه حال این است که برای یک یا دو دقیقه تمرکز خود را روی تنفس خود نگه دارید.
همچنین بسیار مفید است که متوجه شوید شما افکار یا احساسات خودتان نیستید. آنها فقط چیزهایی هستند که در شما جریان دارند. اما آنها شما نیستند. شما هستید که آنها را مشاهده می کنید. این درک می تواند به تدریج شما را بیشتر و بیشتر از حفظ افکار و احساسات منفی رها کند. هرگاه آنها به وجود آمدند و متوجه شوید که شما آنها نیستید، مجبور نیستید با آنها همذات پنداری کنید، اینگونه قدرت آنها بر شما از بین می رود.
منبع:
- https://www.positivityblog.com/the-wisdom-of-the-old-greeks-7-powerful-fundamentals