10 استراتژی برای ادامه پیشروی هنگام احساس گیر افتادن
تریسی کندی
همه ما در مقطعی از زندگی خود احساس کرده ایم که گیر افتادهایم. شاید همین الان احساس می کنید در جایی از زندگی گیر افتاده اید. وقتی این اتفاق می افتد، ادامه حرکت به سمت اهداف و رویاهای خود، غیرممکن است.
شاید کمی در کار کردن روی یک پروژه خلاقانه مانند نوشتن یک مقاله یا نقاشی یک اثر هنری، گیر کرده باشید. شاید شما یک کسب و کار جدید راه اندازی کرده اید، یک پروژه بزرگ را در محل کار خود انجام داده اید، یا یک رژیم جدید سلامتی یا تناسب اندام را شروع کرده اید. هیجان اولیه شما از بین رفته است و اکنون احساس می کنید که چگونه به پیشرفت خود ادامه دهید، گیر کرده اید، گیج یا خسته شده اید.
شاید واقعا گیر کرده باشید. شما احساس می کنید در شغلی که از آن متنفر هستید، رابطه ای که نتیجه نمی دهد، قایقی پر از بدهی، یا زندگی ای که شباهت چندانی به آن چیزی که تصور می کردید ندارد، گرفتار شده اید.
گاهی اوقات ما فقط میخواهیم سریعا دست به کار شده و تسلیم شویم، اما بیایید هنوز تسلیم نشویم.
چه احساس کنید تنها کمی گیر کرده اید یا احساس کنید در بتن خشک گیر کرده اید، سعی می کنید یک تصمیم کوچک یا بزرگ بگیرید یا به این فکر می کنید که در زندگی خود چه باید کنید، این 10 استراتژی می تواند به شما کمک کند تا به حرکت رو به جلو ادامه دهید.
1. یک قدم به عقب بردارید.
اولین قدم شما به جلو وقتی که احساس می کنید گیر کرده ايد، این است که یک قدم به عقب بردارید. اغلب، ما سعی می کنیم با هل دادن خود به جلو با نیروی محض یا صرفاً تلاش بیشتر، گیر نمانیم. اما همانطور که انیشتین گفت:
«هیچ مشکلی را نمی توان با همان سطح آگاهی که آن را ایجاد کرده، حل کرد.»
با ارزیابی وضعیت فعلی خود از دیدگاه جدید، به سطح متفاوتی از تفکر دسترسی پیدا کنید. هر زمان که با مراجعه کنندگانی کار می کنم که احساس می کنند گیر کرده اند، این اولین چیزی است که از آنها می خواهم.
از آنها می خواهم در مورد اینکه کجا هستند، چه چیزی آنها را به اینجا رسانده است و واقعاً چه می خواهند فکر کنند. اگر از زندگی، شغل و چالش های خود عقب بکشید و کمی از دور نگاه کنید، همه چیز را از منظر دیگری خواهید دید.
نوبت شماست:
تصور کنید در جنگل گم شده اید. می توانید به حرکت رو به جلو ادامه دهید و به دنبال راه خروج باشید. می توانید وحشت کنید و در دايرهای به دور خود بچرخید. می توانید از راهی که آمده اید برگردید.
در عوض تصور کنید که می توانستید بایستید، نفس عمیقی بکشید و در همان موقعیت خود، اطراف را ببینید. تصور کنید می توانستید بالای آن جنگل پرواز کنید، انگار که در هلیکوپتر هستید و به خود در میان درختان نگاه کنید.
از این منظر چه چیزی را میتوانید متفاوت ببینید یا متوجه شوید – مسیری متفاوت و افرادی که از شما حمایت میکنند.
راه خروج از آنچه فکر میکردید نزدیکتر بود؟
راه دیگر برای بزرگنمایی، این است که به موقعیت خود به عنوان یک ناظر بی طرف نگاه کنید. تصور کنید مگسی روی دیوار هستید که زندگی شما را تماشا می کند. چه بینش یا توصیه ای به خود می دهید؟
2. معیّن کنید.
تا زمانی که به طور کامل دلیل گیر افتادن خود را درک نکنید، حرکت به جلو دشوار است. شما باید مشخص کنید و تشخیص دهید که واقعاً چه چیزی در حال وقوع است.
باید اسمش را ببرید تا بتوانید رامش کنید.
یکی از مربیان بزرگ من زمانی گفت:
«یک مشکل که به خوبی تعریف شده، راه حل خود را ارائه می دهد.»
برای مثال، تفاوتهای بزرگی بین «احساس میکنم گیر کردهام» و «احساس میکنم گیر کردهام چون غرق در جزئیات هستم» یا «احساس میکنم گیر افتادهام چون نگرانم که مردم دربارهام چه فکری میکنند» وجود دارد. هنگامی که نام آن را بدانید، به احتمال زیاد بتوانید آن را رام کنید و به حرکت رو به جلو ادامه دهید.
یکی از مهم ترین سوالاتی که از مراجعه کنندگانم می پرسم این است که «چه چیزی مانع شما می شود؟” وقتی آنها پاسخ می دهند، همیشه سؤال بعدی این است: دیگر چه؟» ما این روند را ادامه می دهیم تا زمانی که احساس کنیم به موضوع (های) واقعی و اساسی رسیده ایم.
نوبت شماست:
به دنبال کشف مسائل زیربنایی باشید که در مسیر شما قرار گرفته و مانع پیشرفت شما می شوند. می توانید این کار را با یادداشت روزانه، صحبت با فردی که شما را به خوبی می شناسد، یا وقت گذاشتن برای پرسیدن این سوالات از خود، انجام دهید.
هنگامی که نام آن را بدانید، شاید راه حل ارائه شود و خود را رام کند.
3. دوباره با چرایی خود ارتباط برقرار کنید.
احساس گیر افتادن اغلب به این دلیل است که شما تصور بزرگتری که داشتید و آنچه برایتان مهم بوده است را از دست داده اید.
چرا خودتان را گم کرده اید؟
چرا از ابتدا این کار را شروع کردید؟ چه دلایلی، ارزشها یا علایق شما را به ایجاد این تغییر در زندگی خود، سوق داد؟ چه تصوری از خود، کسب و کار و زندگی خود دارید؟
یادآوری نیت و هدف اصلی خود، به شما انگیزه ذاتی میدهد تا به مسیر خود بازگردید و جلو بروید.
ارتباط عمیق تر با «چرا»، سوختی خواهد بود که شما را حتی در زمانهای سخت و موانع راه، نگه میدارد.
نوبت شماست:
برای هر چیزی که در حال حاضر در آن گیر کرده اید، یک ژورنال بردارید و از خود بپرسید: چرا این برای من مهم است؟ چرا از ابتدا این کار را شروع کردم؟ من در اینجا برای رسیدن به چه چیزی تلاش می کنم و چرا این برای من مهم است؟
4. گزینه های خود را طوفان فکری کنید
ما اغلب احساس میکنیم که گیر افتادهایم، زیرا راهی برای خروج از وضعیت فعلیمان نمیبینیم – احساس میکنیم آنچه لازم است برای باز کردن درهای جدید و پیشرفت شخصی خود داشته باشیم، نداریم.
با طوفان فکری ایده ها و احتمالات، ذهن خود را گسترش می دهید و فکر خود را برای یافتن راه حل های جدید باز می کنید. وقتی بتوانید گزینه های بالقوه را ببینید، دیگر احساس نمی کنید که در دام افتاده اید.
این در مورد تصمیم گیری برای یک چیز یا انتخاب درست نیست، بلکه اجازه دادن به ذهن خلاق شما برای گسترش و دیدن همه احتمالات بالقوه است. ما اغلب مستقیماً به دنبال یافتن مورد مناسب می رویم و هر چیزی را که کامل به نظر نمیرسد، حذف میکنیم.
به همین دلیل است که بسیاری از مردم احساس می کنند گیر افتاده اند. آنها در تلاش هستند تا شغل مناسب بعدی، بهترین راه برای رسیدگی به یک موقعیت یا یک ایده عالی را بیابند. این می تواند منجر به استرس زیاد و ناتوانی در تجزیه و تحلیل شود.
اگر از حرفه خود متنفر هستید، چه مشاغل بالقوه جدیدی در ذهن شماست؟ همه آنها را فهرست کنید – حتی آنهایی که غیر واقعی یا احمقانه به نظر می رسند.
اگر از رابطه خود ناراضی هستید، چه کاری می توانید انجام دهید؟ به احتمال زیاد گزینه های بسیار بیشتری از آنچه در نظر گرفته اید وجود دارد. آنها چه هستند؟
نوبت شماست:
فهرستی از گزینهها را برای موقعیت فعلی خود تهیه کنید – هر چقدر که ممکن است احمقانه یا «خارج از احتمال» باشند.
نوبت شما:
چه چیزی شما را همیشه در حال خوبی قرار می دهد؟ چه چیزی برای شما شادی، شادی یا رضایت به ارمغان می آورد؟ این کار را انجام دهید و حتما شکرگزاری را تمرین کنید. این را امتحان کنید: هر روز صبح برای هفته بعد، سه چیز را که به خاطر آنها سپاسگزار هستید، یادداشت کنید.
اگر از حرفه خود متنفر هستید، چه مشاغل بالقوه جدیدی در ذهن شماست؟ همه آنها را فهرست کنید – حتی آنهایی که غیر واقعی یا احمقانه به نظر می رسند.
اگر از رابطه خود ناراضی هستید، چه کاری می توانید انجام دهید؟ به احتمال زیاد گزینه های بسیار بیشتری از آنچه شما در نظر گرفته اید وجود دارد. آنها چه هستند؟
هنگامی که فکر می کنید به همه چیز فکر کرده اید، از خود بپرسید، «چه گزینه های دیگری وجود دارد؟” این به شما این امکان را می دهد عمیق تر کاوش کنید و ایده هایی را ببینید که ممکن است در غیر این صورت ندیده باشید.
سپس و تنها پس از آن، می توانید راه رو به جلو را شناسایی کنید.
5. استراحت ذهنی کنید.
اعلام می کنم، من این استراتژی را از معلم کلاس دوم دختر 7 ساله ام می دزدم.
دیشب داشتم به دخترم در انجام تکالیفش کمک می کردم. او بسیار ناامید شده بود و مطمئن نبود که در نامه ای به دوست بزرگش، چه بنویسد. او در آستانه اشک بود که سرش را بلند کرد و پرسید: «مامان، آیا می توانم استراحت ذهنی کنم؟»
او از پشت میز بلند شد، طبقه پایین به اتاقش رفت و با حیوانات عروسکی خود بازی کرد. زمانی که کمی بعد از پله ها بالا آمد تا جایی که می توانست خوشحال بود و مستقیماً مشغول نوشته هایش شد.
همه ما میتوانیم وقتی گیر کردهایم از استراحت ذهنی استفاده کنیم. جابجایی تمرکز، به مغز ما فرصتی برای سکوت می دهد. فشار را از بین می برد تا بتوانیم با ذهنی تازه و دیدگاهی جدید برگردیم.
وقتی استراحت ذهنی می کنیم، تفکر ما تازه می شود و به ما کمک می کند راه حل دیگری برای یک مشکل پیدا کنیم یا یک موقعیت را از دریچه ای متفاوت ببینیم. استراحت ذهنی در واقع به رشد و پردازش اطلاعات جدید کمک می کند.
یک استراحت ذهنی عالی این است که کاری فیزیکی انجام دهید که شما را در جریانی قرار دهد. یک پیاده روی، دویدن یا پیاده روی در اطراف خاته داشته باشید. یکی دیگر از استراحت های ذهنی شناخته شده مدیتیشن است – که مزایای اثبات شده زیادی دارد که حتی نمی توانم همه آنها را نام ببرم.
نوبت شماست:
چه نوع استراحت های ذهنی می توانید به خودتان بدهید؟ کدام مفیدتر خواهد بود؟ این دیگر فقط برای کلاس دوم نیست.
6. آنچه را که نتیجه نمی دهد، رها کنید.
آیا تا به حال شده که از میان گل و لای راه بروید، چکمه شما گیر کرده و پای شما بیرون آمده باشد؟ وقتی این اتفاق میافتد، شما معمولاً دو انتخاب دارید: یا چکمهتان را دوباره به پا کنید و به حرکت ادامه دهید، با اینکه دائماً گیر میکند، یا میتوانید آن چکمه را در بیاورید و به جلو حرکت کنید.
در زندگی هم همینطور است. وقتی گیر میکنیم، اغلب در گل میمانیم و سعی میکنیم چکمهمان را بکشیم. ما به انجام کاری که به وضوح نتیجه ای نمی دهد، ادامه می دهیم. چکمه نشان دهنده باورهای محدود کننده، عادات قدیمی یا داستان هایی است که برای خودتان تعریف می کنید.
در فیلم “UP” زمانی که آقای فردریکسن تلاش می کند خانه اش را به پرواز درآورد را به خاطر دارید؟ خانه خیلی سنگین بود. او مجبور شد وسایلش را بیرون بیاندازد تا خانه به اندازهای سبک شود که بتواند بلند شود.
اینجا هم همینطور است. شما باید از شر توشه عاطفی که حمل می کنید خلاص شوید تا بتوانید با گام های کوچک جلو بروید و به اهداف خود برسید.
به عنوان مثال مراجعه کننده من، لوسی را در نظر بگیرید. او در یافتن شغلی که به آن علاقه داشت با مشکل مواجه بود. از طریق کار مشترکمان، متوجه شدیم که لوسی اعتقاد جالبی داشت: اینکه داشتن شغل و شاد بودن، متقابل همدیگر هستند.
این بدان معنی بود که او یا بیکار و شاد خواهد بود یا شاغل و بدبخت. برای اینکه در جستجوی شغلی خود به جلو حرکت کند، باید این «چکمه» را در می آورد و معتقد می بود که می تواند شغلی پیدا کند که در واقع بتواند با آن خوشحال باشد.
نوبت شماست:
چه چیزی مانع شما می شود – یک عادت قدیمی، یک باور محدود کننده، یا داستانی که برای خودتان تعریف می کنید؟ چگونه می توانید تفکر خود را برای تغییر مسیری که می خواهید تغييرش دهید، مجددا شکل دهید؟
7. بدانید که برای گیر افتادن به چه چیزی نیاز دارید.
همه ما روشی داریم برای عمل کردن داریم که مختص خودمان است. وقتی متوجه شدید که چگونه آن را سیمکشی کردهاید، میتوانید به طور دقیقتری بفهمید که برای گیر کردن به چه چیزی نیاز دارید.
برای من، تصویری شفاف از آنچه در تلاش برای رسیدن به آن هستم و یک هدف بزرگ و ملموس برای رسیدن به آن، نیاز است.
وقتی تصویر واضحی از نتیجه نهایی یا هدف چالش برانگیزی که میخواهم به آن برسم ندارم، احساس میکنم گیر افتادهام و انگیزه ندارم.
در اینجا برخی از نیازهای رایج وجود دارد:
یک برنامه گام به گام، برای درک اینکه چرا چیزی مهم است، بازه های زمانی محدود و فشار قریبالوقوع، تشویق و حمایت بیقید و شرط، فکر کردن به همه چیز، ارتباط با معنایی عمیقتر، آزادی، انعطافپذیری و اطمینان.
آیا با هیچ کدام از اینها ارتباط دارید؟
نوبت شماست:
برای گیر نکردن به چه چیزی نیاز دارید؟ به این فکر کنید که چه چیزی به شما کمک می کند بهترین خودتان باشید و از پس مشکلات خود برآیید. این می تواند یک برنامه گام به گام، بازه های زمانی، یک سیستم پشتیبانی یا ارتباط با معنايی عمیق تر باشد.
8. وضعیت خود را تغییر دهید.
جای اینکه تمام تمرکز و انرژی خود را صرف مشکل کنید، تمرکز و انرژی خود را به قسمت دیگری از زندگی معطوف کنید. کاری را انجام بدهید که باعث شادی شما شود. با کسی که دوستش دارید وقت بگذرانید.
هر کاری برای تغییر حالت و خلق و خوی خود انجام دهید. این چرخه نزولی نابودی و تاریکی شما را به چرخه صعودی امید و امکان پذیری، تبدیل می کند.
یک راه عالی برای دور کردن خود از احساسات منفی تمرین قدردانی کردن است.
اگر از شغلتان متنفرید، قدردانی را برای سایر زمینه های زندگی خود تمرین کنید. آیا خانواده از شما حمایت می کنند یا به شما اجازه می دهند از راه دور کار کنید؟
من نمی گویم باید در شغلی که از آن متنفر هستید بمانید. من فقط توصیه می کنم که دیدگاهی از ان داشته باشید. تغییر، انرژی، امید و مثبت اندیشی را در ذهنیت شما و کلیدهایی برای خروج از آن چرخه مخوف، به ارمغان می آورد.
نوبت شماست:
چه چیزی همیشه به شما حال خوبی می دهد؟ چه چیزی برای شما شادی، مشاط یا رضایتمندی به ارمغان می آورد؟
این کار را انجام دهید و حتما شکرگزاری را تمرین کنید. این را امتحان کنید: برای هفته بعد، هر روز صبح سه چیز را که به خاطر آنها سپاسگزار هستید، یادداشت کنید.
9. اقدام کنید.
واردعمل شدن برای گیر نکردن، بسیار مهم است. هیچ جایگزینی برای عملکرد، وجود ندارد. کنش عمل بیشتر را ممکن میسازد، در حالی که عدم فعالیت باعث ایجاد اینرسی، شک به خود و سردرگمی میشود.
افراد موفق این را می دانند، به همین دلیل است که به طور مداوم از منطقه امن خود بیرون می آیند.
من عاشق این جمله از سایمون سینک هستم:
«اگر به هر کاری که باید انجام دهیم فکر کنیم، احساس غرق شدن می کنیم. اگر تنها کاری را که باید انجام دهیم، انجان دهیم، پیشرفت خواهیم کرد.»
مراجعه کننده من مارکوس (نام واقعی او نیست) به تازگی یک حرکت شغلی انجام داده بود و قصد داشت تجارت سلامتی خود را راه اندازی کند. بزرگترین مشکل سر راهش چه بود؟ اینرسی.
هر چه بیشتر در مورد کاری که قرار است انجام دهد فکر می کرد، سعی و کوشش او شروع می شد. هرچه بیشتر خطرات، چالش ها و فهرست گسترده کارهایش را بررسی می کرد، بیشتر احساس سردرگمي می کرد. او گیر کرده بود.
با این حال، هنگامی که او دست به کار شد و با پیروزی های سریع شروع کرد، شتاب بیشتری گرفت و توانست به جلو حرکت کند و گام های بزرگتر و چالش برانگیزتری را بردارد. وقتی در کارش پیشرفت کرد همه چیز بر وفق مرادش بود.
پدربزرگم همیشه به ما می گفت: یک مسیر به مسیری دیگر منتهی می شود. ما قادر نیستیم بدانیم که آینده چگونه خواهد بود و تلاش برای کشف همه چیز، حتی قبل از شروع، دستور العملی برای فاجعه است.
بدانید که مسیر ما را به مسیرهای جدید دیگر هدایت خواهد دیگر، اما ابتدا باید راه رفتن را شروع کنید.
نوبت شماست:
قدم بعدی که می توانید برای حرکت به جلو بردارید چیست؟
کجا یک برد فوری وجود دارد؟
وقتی به اولین قدم (یا بعدی) خود فکر می کنید، آن را کوچک و دست یافتنی نگه دارید تا به حرکت خود ادامه دهید.
10. برای کمک، تماس بگیرید.
همه ما می توانیم وقتی گیر کرده ایم از کمک کوچکی استفاده کنیم. این ممکن است صحبت کردن با یک دوست خوب باشد که شما را می شناسد و درک می کند یا تماس گرفتن برای دریافت مشاوره از کسی باشد که در موقعیتی مشابه شما بوده است.
شاید کمک گرفتن از مربی باشد که سوالات قدرتمندی می پرسد تا به شما کمک کند مسائل را از زاویه دیگری ببینید، درمانگری باشد که می تواند موانع پنهان را کشف کند، یا مشاوری باشد برای به اشتراک گذاشتن نظرات و تجربیات خودش.
وقتی تنها هستید، ممکن است احساس ناامیدی، دست و پا زدن داشته باشید و احساس کنید همه چیز غیرممکن است. اما یک فشار یا کشش کوچک از جانب کسی می تواند به سرعت مسیر شما را تغییر دهد.
اگرچه ممکن است این یکی از ساده ترین استراتژی ها به نظر برسد، اما در واقع یکی از سخت ترین آنهاست. چرا؟ حتی اگر از نظر بیولوژیکی به یکدیگر کمک کنیم، برای بسیاری از ما رسیدن، چالش برانگیز است.
دلیلی برای این وجود دارد:
«درخواست کمک ما را در معرض تهدیدات اجتماعی متعددی قرار می دهد، به همین دلیل است که بسیار ناراحت کننده است. این می تواند مانند اعتراف ضمنی به ضعف باشد که جایگاه ما را پایین می آورد و می تواند دعوتی برای تمسخر دیگران باشد. عدم اطمینان ایجاد کرده و احتمال رد شدن را زیاد می کند.»
نوبت شماست:
آیا می توانید از درخواست کمک در این شرایط بهره مند شوید؟ در حال حاضر برای درخواست کمک با چه کسی می توانید تماس بگیرید؟
هنوز برای ارتباط با کسی آماده نیستید؟ شاید بتوانید از کیهان بپرسید. برخی این دعا را هدایت معنوی و برخی دیگر ایمان می نامند. هر چه اسمش را می گذارید، دراز بکشید.
نکته اضافه: وقتی همه چیز شکست خورد، صبور باشید.
گاهی اوقات وقتی گیر می کنیم، فقط باید صبر و حوصله را تمرین کنیم. صبر کنید و تمام کارهایی را که می توانید انجام بدهید انجام دهید. اکنون وقت آن است که منتظر بمانید و ببینید چه چیزی به شما برمی گردد.
من به شما پیشنهاد نمی کنم ماه ها یا سال ها صبر کنید. اما گاهی اوقات ما انتظار داریم که همه چیز به سرعت تغییر کند، اما همه چیز زمان می برد. این امر به ویژه در مورد تصمیمات و تغییرات بزرگ زندگی یا زمانی که دیگران درگیر هستند، مانند روابط یا شغل شما صادق است.
من عاشق این خط از Desiderata مکس ارمن هستم:
«… چه برای شما روشن باشد یا نه بدون شک جهان همانطور که باید در حال گسترش است.”
به آشکار شدن آن اعتماد کنید و بدانید که گاهی ممکن است کمی بیشتر از آنچه که انتظار دارید، طول بکشد.
معمولاً دلیل خوبی وجود دارد، حتی اگر نتوانید آن را ببینید. شاید هنوز زمان آن نرسیده که به جلو حرکت کنید یا تغییراتی ایجاد کنید. شاید شما تمام اطلاعات مورد نیاز خود را ندارید و زمانی که دارید، به سرعت پیشرفت خواهید کرد. شاید واقعاً در جایی که باید در حال حاضر باشید گیر کرده اید.
زمانی که من درگیر آخرین تغییر شغلی بزرگ خود بودم، احساس می کردم که هرگز قدم بعدی خود را پیدا نخواهم کرد، این نقل قول از فیلسوف چینی لائو تزو دقیقاً همان چیزی بود که به آن نیاز داشتم:
«آیا حوصله داری صبر کنی تا گل و لای تو ته نشین شده و تبدیل آب صاف شود؟ آیا میتوانیی بیتحرک بمانی تا زمانی که کار درست به خودی خود ظاهر شود؟»
قوی باشید. صبور باشید. هر چه بیشتر گیر کرده باشید، آزادی بیشتری احساس خواهید کرد.
سخن آخر
کدام یک از این استراتژی ها به نظر می رسد که برای شما و وضعیت گیر افتاده فعلی شما بهترین کارایی را دارد؟
شما مجبور نیستید از همه آنها استفاده کنید. فقط یک مورد نیاز است تا به شما کمک کند که به جلو بروید.
به یاد داشته باشید، هر حرکت، شتاب یا تغییر به شما کمک می کند که گیر نکنید و زندگی خود را جلو ببرید. علاوه بر این، هیچ وقت برای شروع دوباره دیر نیست!
منبع:
- https://www.lifehack.org/816187/moving-forward