از احساس خوب تا عالی
شاید بدانید که کتاب های من، احساس خوب ( Feeling Good) و از حال بد به حال خوب (Feeling Good Handbook)، بیش از 5 میلیون نسخه در سرتاسر جهان به فروش رفتهاند و هنوز هم محبوب هستند، حتی با اینکه کتاب احساس خوب 40 سال پیش منتشر شد.
یکی از دلایل محبوبیت این کتاب ها، تحقیقات پیشگامانه ای است که توسط دکتر فارست اسکاگین و همکارانش در دانشکده پزشکی دانشگاه آلاباما انجام شده است.
آنها گزارش کردند که اگر به افرادی که به دنبال درمان افسردگی متوسط تا شدید هستند، یک کپی از کتاب احساس خوب یا از حال بد به حال خوب را بدهید، بیش از 50٪ در عرض چهار هفته آنقدر بهبود می یابند که دیگر نیاز به درمان ندارند یا نمیخواهند که درمان را ادامه بدهند.
آنچه بسیار مهم است این است که این بیماران در طول این چهار هفته هیچ روان درمانی یا داروهای ضد افسردگی، دریافت نکرده اند. مطالعات سه سال بعدی نشان داد که بیماری آنها عود نکرده، در واقع به بهبود پس از «کتاب درمانی» اولیه خود، با احساس خوب ادامه دادند!
به همین دلیل است که کتاب احساس خوب یا از حال بد به حال خوب ( Feeling Good ) هنوز هم بهترین و پرفروش ترین کتاب در مورد افسردگی است.
پس چرا من اکنون اولین دنباله این کتاب را نوشته ام؟ کتاب احساس خوب همه چیز در مورد درمان شناختی رفتاری (CBT) بود و پیشرفتی بود که تاریخ روانپزشکی و روانشناسی را تغییر داد.
زمانی که من احساس خوب را نوشتم ، تنها تعداد انگشت شماری درمانگر شناختی در جهان وجود داشت و ما به عنوان شارلاتان در نظر گرفته می شدیم. از زمان انتشار این کتاب، CBT به محبوب ترین و گسترده ترین شکل روان درمانی در تاریخ تبدیل شده است.
با اینکه که CBT فوق العاده بود، کامل نبود. در واقع، نتیجه مطالعات با تمام درمانهای فعلی افسردگی نشان میدهد که کمتر از نیمی از بیماران، حتی پس از ماهها درمان، ۵۰ درصد کاهش افسردگی را تجربه میکنند و بهبود 50 درصدی حتی خیلی خوب هم نیست. بیماران نمی خواهند تا حدودی کمتر احساس افسردگی کنند، آنها می خواهند علائم خود را به طور کامل از بین ببرند و همچنین احساس شادی و نشاط را افزایش بدهند و بسیاری (مسلماً اکثر آنها) این نتیجه را از هیچ یک از درمان های فعلی نمیگیرند.
تجربه بالینی من (بیش از 40000 جلسه درمانی با بیماران افسرده و مضطرب) و تحقیقات منتشر شده در چهار دهه گذشته در مورد نحوه عملکرد واقعی درمان، سرنخ های مهمی در مورد اینکه چرا برخی از بیماران بهبود می یابند، در حالی که برخی دیگر بهبود نمی یابند، ارائه کرده است.
به نظر می رسد که پاسخ شامل یک بعد مهم اما تا حدودی نادیده گرفته شده است که فروید آن را «مقاومت درمانی» نامیده است.
مقاومت به این معناست که اکثر ما در مورد تغییر، احساس متفاوتی داریم. از یک طرف، ممکن است به شدت بخواهیم تغییر کنیم، اما انگار در برابر تغییر مقاومت می کنیم. عارف یسوعی، آنتونی دیملو این گونه بیان می کند: «ما مشتاق تغییر هستیم، اما به چیزهای آشنا می چسبیم.»
شاید شما خودتان این را تجربه کرده باشید! می گوییم که تعلل کردن را تمام می کنیم، یا واقعاً میخواهیم وزن کم کنیم، یا اینکه با افکار انتقادی خودمان را سرزنش نمیکنیم، اما به نظر می رسد هرگز این اتفاق نمی افتد.
خوب، اینجا چند خبر فوق العاده است. در طول پانزده سال گذشته، در کارم با گروه آموزشی هفتگی روان درمانی خود در استنفورد، معتقدم سرانجام علت «مقاومت» را کشف کردم، معمایی که فروید سعی کرد حل کند، اما شکست خورد. و می خواهید یک چیز عالی دیگر بدانید؟ علائم افسردگی و اضطراب شما و مقاومت شما در برابر تغییر، نتیجه آن چیزی نیست که برای شما اشتباه است ، بلکه نتیجه آن چیزی است که درست است.
افسردگی و اضطراب در واقع «اختلالات روانی» نیستند که از «عدم تعادل شیمیایی در مغز» ناشی بشوند، بلکه بیانگر زیباترین و عالیترین چیز در مورد شما و ارزشهای اصلی شما هستند. و لحظهای که ناگهان «این را بفهمید»، مقاومت ناگهان ناپدید میشود و بهبودی نزدیک خواهد بود.
شما می توانید همه چیز را در مورد این تکنیک های قدرتمند در کتاب جدید من، احساس عالی ) (Feeling Great یاد بگیرید! این فقط برای درمانگران نیست، بلکه برای هر کسی است که میخواهد کمی هماهنگی ذهنی داشته باشد تا بتواند بر افسردگی و اضطراب غلبه کند و احساس خوبی داشته باشد؛ و من معتقدم که این همان درمانی است که همه ما به دنبالش هستیم.
منبع: