سرزنش و ملامت یعنی چه؟
چند ساعت است که از گاز غافل شده ایم و اکنون غذای ما سوخته است. درب خانه را باز گذاشته ایم، گربه ی ما فرار کرده و ما نیز دیرمان شده و نمی توانیم بیش از این منتظر بازگشت او بمانیم. هنگام عبور از خیابان، روی برگها لیز خورده ایم. هنگامی که بدشانسی هایی از این دست برایمان پیش می آید، اولین فکری که به ذهنمان خطور میکند، چیست؟ آیا سریعاً به دنبال مقصر می گردیم؟ یا مسؤلیت کارهای خود را می پذیریم و به خود می گوئیم این اتفاقات برای همه می افتد و بر این باوریم که همه چیز تحت کنترل ماست؟
باور و رفتارهای همه در بازی سرزنش یکسان نیست، اما تحقیقات مختصری که در این زمینه صورت پذیرفته به ما میگوید که چه افرادی بیش از دیگران متحمل آسیب و خطر میشوند. با این وجود، ما می توانیم ابعاد پذیرش سرزنش ها را با چند اصل ساده بیان کنیم. در یک کفه ی ترازوی سرزنش های شدید افرادی قرار دارند که همواره چیزی یا شخصی را برای سرزنش می یابند. فقط به این دلیل که ما تنها فرد حاضر در محل وقوع اشتباه هستیم که نباید منجر به سرزنش خودمان شود.
سوختن غذا را می توان به این واقعیت نسبت داد که شریک زندگیمان به اندازه ی کافی در کارهای خانه به ما کمک نمیکند، پس اجبار انجام چندین کار همزمان می تواند ما را از غذای روی گاز غافل کند. احتمالاً فرار گربه ی ما از خانه باعث نمیشود که گربه را مقصر بدانیم، احتمالاً همسایه ایی که بی موقع با ما احوالپرسی میکند، مقصر است. لیز خوردن در پیاده رو که قطعاً از ناشی گری و سربه هوایی ما نیست؟ البته که نه، مردم روی برگها لیز میخورند تا با یکدیگر برخورد و ملاقات کنند.
در کفه ی دیگر ترازو هم افرادی قرار دارند که در هر موردی فقط و فقط خودشان را سرزنش می کنند، حتی در مواردی که دخالتی در بدشانسی پیش آمده ندارند! این فقط ناشی از تواضع یا قوت قلب دادن به دیگران نیست، برخی افراد حقیقتاً خود را عامل همه ی اتفاقات بد یا اکثر اتفاقات ناخوشایند قلمداد میکنند.
البته در مواقعی هم که امکان سرزنش دیگران وجود نداشته باشد، این احتمال که سرنوشت یا قدرت های ماورائی سرزنش شوند، شدت پیدا میکند. قطعاً هنگامی که طوفان سهمگین درخت را شکسته و روی بام خانه ی ما می اندازد، امکان ندارد که همسر یا خودمان را سرزنش کنیم ( البته می توانیم همسرمان را برای کوتاه نکردن شاخه های درخت سرزنش کنیم). افراد مذهبی اینگونه اتفاقات را امتحانی از جانب قدرت های ماورائی که یا ایمانشان را محک میزند و یا آنها را به دلیل کاستی هایشان تنبیه میکند، تلقی می کنند.
طبق نظر مرکز A&M تگزاس چنانچه با این ادعا که، “اعمال ناشی از بی مبالاتی که منجر به عواقب ناخوشایندی نگردند از مجازات مبرا هستند” و ” مادامی که ارتکاب عمل آسیبی به دیگران وارد نکرده باشد، نباید جرم تلقی شود مگر آنکه واقعا آسیبی در بر داشته باشد.” اگر این نظریه را می پذیرید، برای سرزنش، نتیجه را بر قصد و نیت اخلاقی ارجح می دانید. اما برخی بر این باورند که چنانچه قصد و نیت دو نفر یکسان باشد، هر دو مستوجب سرزنش یکسان هستند. حال آنکه لنچ و تیمش بر این باورند که قضاوت ما همیشه آنقدرها هم منطقی نیست. نکته ی جالب توجه اینکه، مردم به طور ضمنی معتقدند که قصد و نیت بیش از پیامد و نتیجه سزاوار سرزنش است، حال آنکه در قضاوت موارد حقیقی، نتیجه و پیامد مد نظر گرفته میشود.
با توجه به این پیش زمینه ها، بیائیم به چرایی بازی سرزنش بپردازیم:
۱- سرزنش یک مکانیسم دفاعی فوق العاده است
نامش را هر چه می خواهیم بگذاریم فرافکنی، انکار یا تغییر موضع. سرزنش به ما کمک خواهد کرد تا با اجتناب آگاهانه از نقص ها یا کاستی های خود از عزت نفس خود پاسداری کنیم.
2- سرزنش ابزار حمله است
مادامی که در گرداب تعارضات مخرب گیر افتاده ایم، می تواند از سرزنش به عنوان شگردی قطعی برای آسیب به اطرافیان بهره ببریم.
3- دلیل قطعی برخی از رفتارهای خود و دیگران را نمی دانیم
خصیصه هایی که به آنها چنگ میزنیم، خواه شانس یا توانایی ها باشند، می توانند با تمایلات مبنی بر قضاوت های غیرمنطقی ما تحریف شده و به گونه ایی دیگر جلوه کنند. بدان معنا که گاه بنا بر مصلحت خویش، قصد و نیت و گاه پیامد و نتیجه را مبنای قضاوت قرار میدهیم.
4- سرزنش دیگران از پذیرش مسؤلیت آسانتر است
اقرار به همکاری در یک موقعیت ناخوشایند مستلزم تلاش کمتری نسبت به پذیرش این حقیقت است که ما عامل آن بودیم، است.
5- مردم دروغ های ساده می گویند
طبق یافته های همکارم، رابرت فلدمن، همه دروغ می گویند. دروغ گفتن و سرزنش دیگران از پذیرش خطای خود بسیار ساده تر است. مطمئنیم که هیچکس نخواهد فهمید که چه کسی قهوه را روی زمین ریخته و اتاق را کثیف کرده، پس فردی که حضور ندارد را سرزنش می کنیم و به این امید میمانیم که سر و کله ی او پیدا نشود.
خلاصه اینکه، بر خلاف بازی های دیگر، هر چه بیشتر سرزنش بازی کنیم، بیشتر می بازیم. اگر یاد بگیریم که حتی در مواقع ناخوشایند نیز مسؤلیت کارهای خود را بپذیریم، تجربیاتمان موجب رشد و بالندگی ما می شوند و در نهایت به روابط لذت بخشی دست خواهیم یافت.