چطور می توان به خوشبختی در زندگی رسید
اگر می خواهیم در بلندمدت شاد، پیروز و رضایت مند باشیم باید بتوانیم مطابق ارزش های خود زندگی کنیم. اگر این گونه نباشیم دچار رنج فراوانی می شویم، اغلب اوقات اشخاص با به کارگیری بعضی از الگوهای رفتاری و عادت های ناپسند مانند سیگار کشیدن، اعتیاد به مشروبات الکلی، پرخوری، استفاده بیش از حد از اینترنت، تلویزیون دیدن مداوم و چیزهایی از این قبیل دچار یاس و ناامیدی می شوند و یا زندگی شان را به نابودی می کشانند.
مشکل واقعی در رسیدن به خوشبختی چیست؟!
این رفتارها ناشی از یاس، پوچی و عصبانیتی است که در افراد به وجود می آید؛ به این خاطر که از زندگی شان احساس رضایت نمی کنند. آن ها تلاش می کنند خلاهای خود را با چنین رفتارهایی که برایشان مانند دارویی آرامبخش است، پر کنند و روحیه خود را تغییر دهند و به تدریج این رفتارها برایشان به صورت الگویی در می آید و غالبا توجهشان را به تغییر رفتار متمرکز می کنند تا این که علت را برطرف نمایند.
مشکل آن ها مثلا نوشیدن سیگار کشیدن نیست؛ آن ها دچار مشکل ارزشی هستند. تنها دلیل سیگار کشیدن در این افراد این است که تلاش می کنند حالت روحی خود را تغییر دهند به این خاطر که از نحوه ی احساس خود در هر لحظه از زمان، راضی نیستند. آن ها نمی دانند چه عاملی در زندگی شان از بیش ترین اهمیت برخوردار است.
اگر بر اساس والاترین معیارهای خود زندگی کنیم، هرگاه این ارزش ها به کار گرفته شوند، احساس خوشبختی و لذت فراوانی پیدا می کنیم. دیگر نیازی نداریم پرخوری کنیم یا به دخانیات روی آوریم. دیگر احتیاجی نیست خود را در خلسه فرو ببریم، چون زندگی مان بدون این افراط ها هم پربار و غنی می باشد. اگر با روی آوردن به حالات مصنوعی خود را از مواهب زندگی بی بهره کنیم همانند این است که صبح روز عید، قرص خواب بخوریم.
گرفتاری یعنی زمانی که زندگی ما در حال شکل گیری است به خواب غفلت فرو برویم. ما کودکانی بودیم که از اهمیت واقعی ارزش ها اطلاعی نداشتیم و در بزرگسالی هم فشارهای زندگی چنان بر ما غلبه پیدا کردند که نتوانستیم به ارزش های خود شکل دهیم. لازم است باز هم تاکید کنیم که:
ارزش ها روی تمام تصمیمات ما تاثیر می گذارند و ما در اکثر مواقع از این ارزش ها مطلع نیستیم!
اگر از شما بخواهیم 10 ارزش زندگی خود را به ترتیب اولویت هایتان بنویسید، شرط می بندیم که از هر 10 هزار نفر تنها یک نفر قادر است این کار را انجام دهد. اما اگر جواب این سوال را ندانید چگونه می توانید تصمیمی واضح و روشن اتخاذ کنید؟! چگونه می توانید تصمیماتی بگیرید که در بلندمدت ژرف ترین نیازهای عاطفی تان را تامین کند؟ اگر هدف را نبینید چگونه قادر هستید به آن شلیک کنید؟ بنابراین شناخت ارزش ها به شما کمک می کند تا بر اساس آن ها به مسیر خود ادامه دهید و به موفقیت در زندگی دست پیدا کنید.
زمانی که برای اخذ تصمیمی دچار مشکل شدید، مطمئن باشید دلیل آن نامشخص بودن ارزش های شما است. اگر از شما بخواهند به خاطر شغلی جدید همراه خانواده تان به شهر دیگری بروید چه می کنید؟ اگر بدانید که این کار کمی خطرناک است ولی درآمد بیشتری برایتان دارد جالب می شود، نه؟ نحوه ی جواب دادن شما بر اساس عاملی است که برایتان از بیشترین ارزش و اهمیت برخوردار است که آیا امنیت را ترجیح می دهید یا رسیدن به موفقیت در زندگی؟!
در خانواده هایی که پدر و مادر هر دو در بیرون از منزل کار می کنند، هیچ الگویی برای ارزش های سنتی وجود ندارد به همین سبب مدارس، مساجد و تا اندازه ای هم تلویزیون برای پر کردن خلاها وارد میدان شده اند. در واقع تلویزیون نقش پرستار بچه را پیدا کرده است. به طور متوسط هر انسانی روزانه هفت ساعت از وقت خود را به تماشای تلویزیون سپری می کند. منظور ما این نیست که ساختار سنتی خانواده، تنها راه بزرگ کردن کودکان است بلکه پیشنهادمان این است که مانند الگویی، فلسفه ی زندگی را به آن ها یاد دهیم و این کار را زمانی می توانیم انجام دهیم که از ارزش های خود مطلع باشیم.
ارزش های زندگی دو دسته هستند
ارزش دادن به کاری یعنی اهمیت قایل شدن نسبت به آن؛ هر عاملی که نزد شما عزیز باشد ارزشمند است. ارزش های زندگی برای ما دارای بیشترین درجه اهمیت هستند. این ارزش ها شامل دو دسته هستند ارزش های هدفی و ارزش های وسیله ای!
اگر از شما بپرسیم چه چیزی برایتان بیشترین ارزش را دارد؟! ممکن است پاسخ دهید عشق، خانواده و ثروت! از بین این سه مورد عشق جزو ارزش های هدفی است که به دنبال آن هستید. به عبارت دیگر حالت روحی است که طالب آن می باشید. اما خانواده و ثروت جزو ارزش های وسیله ای هستند. به عبارت دیگر روشی ساده برای این است که بتوانید حالت های احساسی مطلوب را در خود به وجود آورید. یعنی با دنبال کردن ارزش های وسیله ای به دنبال دستیابی به ارزش های واقعی خود مانند عشق، امنیت و خوشبختی می باشید.
برای رسیدن به خوشبختی در زندگی باید تفاوت این دو ارزش را بدانیم
اما مشکل اصلی اینجاست که اکثر افراد متوجه تفاوت میان ارزش های وسیله ای و هدفی شان نمی شوند و به همین دلیل رنج فراوانی متحمل می شوند. گاهی افراد به قدری گرفتار ارزش های ابزاری هستند که ارزش های هدفمند را گم می کنند. ارزش های هدفمند شما را اغنا و زندگی تان را پربار و غنی می کند. یکی از بزرگ ترین مشکلات این است که افراد اهداف خود را بدون شناخت ارزش های واقعی شان تعیین می کنند و در نتیجه وقتی به هدفشان می رسند، می گویند آیا واقعا همین را می خواستم؟!
برای مثال تصور کنید خانمی بالاترین ارزش هایش محبت و کمک به دیگران است، به همین خاطر شغل وکالت را انتخاب می کند چون با وکیلی ملاقات داشته که خدماتش به دیگران او را تحت تاثیر قرار داده است. این خانم پس از گذشت زمان درگیر مسائل حقوقی مختلف می شود و تمایل پیدا می کند در یک دفتر وکالت به صورت شراکتی مشغول به کار شود. با دنبال کردن این هدف به تدریج سرگرم چرخاندن دفتر وکالت شده و یکی از موفق ترین وکیل های شهر خواهد شد.
ولی مشکل از آن جایی شروع می شود که این خانم دیگر احساس خوشبختی نمی کند، به این دلیل که دیگر با موکلان خود هیچ ارتباطی ندارد و موفقیت های شغلی اش باعث شده که نوع روابطش با همکارانش تفاوت پیدا کند و تمام وقت خود را در جلسات و یا بررسی پیشنهادها و اصلاحات پشت سر بگذارد. به عبارتی این خانم به هدف خود دست پیدا کرده ولی از چیزهایی که در زندگی برایش اهمیت دارد غافل شده است!
آیا شما هم تاکنون چنین تجربه هایی داشته اید؟! آیا تاکنون ارزش های هدفمند را با ارزش های وسیله ای اشتباه نکرده اید؟! برای دستیابی به مفهوم خوشبختی و موفقیت در زندگی باید به خوبی متوجه این دو تفاوت باشیم و اطمینان پیدا کنیم که به دنبال ارزش های هدفمند خود هستیم.