خودشکوفایی به پیدا کردن درک کاملی از تواناییهای یک فرد میگویند. همچنین، پیشرفت کامل تواناییها و حس قدردانی در زندگی در تعاریف خودشکوفایی قرار میگیرد. این مفهوم در بالای هرم سلسله مراتب نیازهای مزلو قرار دارد، پس دستیابی به آن کار هرکسی نیست.
کورت گولدشتین، کارل راجرزو آبراهام مزلو افرادی هستند که با همکاریهای بسیار توانستند به فهم بهتر ما از خودشکوفایی کمک کنند. درکی که ما امروزه از خود شکوفایی داریم بیشتر مطابق عقیده مزلو است، نه آن دو نفر دیگر.
افرادی که به خودشکوفایی رسیدهاند، میدانند که جدا از اشتباهات و محدودیتهایشان چه شخصیتی دارند. آنها سعی میکنند در تمامی تجربههای زندگی خلاق باشند. با اینکه این افراد از طبقههای اجتماعی مختلف و شغلهای گوناگون هستند، همگی یک سری ویژگیهای شخصیتی یکسان دارند مثل برقراری روابط عمیق و با محبت با دیگران.
اینکه خودشکوفایی چیست برمیگردد به درگیری کامل یک فرد در زندگی و فهم اینکه از پس چه کارهایی برمیآید. به گفته مزلو، خودشکوفایی تنها زمانی قابل دستیابی است که نیازهای اساسی فرد- غذا، آب، سرپناه، امنیت، عشق و عزتنفس، برآورده شده باشند.
تعریف کورت گولدشتاین از خودشکوفایی
اگرچه این مفهوم بیشتر با تعریف مزلو گره خورده است، اولین بار توسط گولدشتاین مطرحشده بود. کورت گولدشتاین فیزیکدانی است که در شاخه روانشناسی و عصبشناسی تخصص داشت و در اوایل قرن ۲۰ میزیست. او از خودشکوفایی به عنوان هدف نهایی هر عملکردی یادکرد. در مورد انسانها وی خودشکوفایی را گرایش هر فرد برای شکوفا شدن در حد توان خود، معرفی کرد.
گولدشتاین ادعا داشت انسانها، حیوانات و گیاهان همگی از بدو تولد با هدف شکوفا کردن خود به همان شکلی که هستند، به وجود میآیند. وی باور داشت رفتار و عملکرد موجودات زنده طبق همین انگیزه و هدف شکل میگیرد. گولدشتاین در کتاب خود میگوید:«خودشکوفایی شامل گرایش هر موجود زنده برای شکوفا شدن به اندازه ظرفیت خود است.»
او در جواب اینکه خودشکوفایی چیست، اظهار داشت این مفهوم لزوما فقط هدفی نیست که در آینده به آن برسیم، بلکه تمایل ذاتی موجودات زنده برای فهم ظرفیت و توان خود در هر لحظه و تحت شرایط موجود است.
عقیده کارل راجرز درباره خودشکوفایی
کارل راجرز از خودشکوفایی به عنوان فرآیندی طولانی یاد میکند که در آن تعریف فرد از خود ایجاد و رشد پیدا میکند. به این ترتیب، از طریق فکر کردن و تفسیر تجربههای مختلف فرد را به سمت تغییر و پیشرفت سوق میدهد.
به گفته وی مغز انسان تمایل شدیدی به خودشکوفایی دارد. هدف این تمایل بهبود تمام ظرفیتهای فرد در جهت حفظ و ارتقا او به صورت مستقل است. او معتقد بود برای اینکه یک فرد بتواند به مرحله خودشکوفایی برسد باید در جهت موافق آن قرار بگیرد. به این صورت خودشکوفایی زمانی به دست میآید که «تصور ایدهآل» هر کس از خود موافق با رفتارهای واقعی او باشد.
به باور راجرز ساختار خود درونی هر فرد و درک او از مفهوم خود، ساختاری متغیر بوده که تحت تاثیر سنجش برخوردها و تجربهها دائما تغییر میکند. هرچند که اختلاف بین تصور ایده آل یک فرد از خود و تجربههای اوباعث ناسازگاری میشود.
از نظر راجرز کسی که با موفقیت در مسیر خودشکوفایی قرارگرفته است، پیوسته به دنبال کشف ظرفیتها و تواناییهای خود است و بین خود ایده آل و خود واقعیاش کشمکش دارد، فردی با عملکرد کامل است.
نظریه آبراهام مزلو
مزلو نیز مانند گولدشتاین خودشکوفایی را کشف توان و ظرفیت یک فرد میداند. با این حال او بر خلاف مزلو این تعریف را فقط محدود به گونه انسان کرد، نه تمامی موجودات زنده. به عقیده او نیازهای انسان ترتیب خاصی دارند که ابتدا باید نیازهای اولیه تامین شوند و سپس نیازهای والاتر مثل خودشکوفایی. او این نیازها را به این شکل طبقهبندی کرد:
- نیازهای اساسی
آ) نیازهای فیزیولوژیک مثل آب، غذا، گرما و استراحت
ب) ایمنی مثل امنیت و حفاظت
- نیازهای روانی
آ) حس تعلقخاطر مانند روابط عمیق با دوستان و افرادی که دوستشان داریم
ب) حس عزیز بودن مثل عزتنفس، احترام و اعتبار
- نیازهای خودشکوفایی
خودشکوفایی آخرین پله از هرم سلسله مراتب نیازهای مزلو است و هرکسی به آن نخواهد رسید. افراد به این نیاز توجه خاصی دارند، برای مثال ممکن است فردی تمایل شدیدی برای تبدیل شدن به والدین خوب داشته باشد، در فرد دیگری این میل میتواند به سمت مسائل اقتصادی یا تحصیلی سوق پیدا کند؛ دیگری این حس را با خلاقیت در نقاشی، تصاویر و اختراعات تحقق میبخشد.
مزلو سپس بیان میکند خودشکوفایی شامل پیشرفت ذاتی یک موجود زنده میشود. او تاکید داشت این ویژگی بیشتر بر محور ترقی و رشد فردی میچرخد تا کمبودهای فردی.
نمونههایی از افرادی که به خودشکوفایی رسیدهاند
از تئوری و خیال که بگذریم، مزلو تعدادی از افراد را به عنوان کسانی که با موفقیت به مرحله خودشکوفایی رسیدهاند، معرفی میکند. همانطور که میبینید این افراد شغلها و پیشینههای مختلفی دارند.
- آبراهام لینکلن- رییس جمهور
- آلبرت انیشتین- نظریهپرداز فیزیک
- آلبرت شوایتزر- نویسنده، انسانشناس، متخصص الهیات، فیلسوف و فیزیکدان
- آلدوس هاکسلی- فیلسوف و نویسنده
- باروک اسپینوزا-فیلسوف
- النور روزولت- دیپلمات و فعال حقوق بشر
- توماس جفرسون- رییس جمهور، معمار و فیلسوف
- ویلیام جیمز- فیلسوف و روانشناس
ویژگیهای اخلاقی افراد خودشکوفا شده
مزلو برای کشف خصوصیات اخلاقی مشترک بین افرادی که به جواب سوال «خودشکوفایی چیست؟» رسیدهاند، به بررسی زندگی افراد مشهور در تاریخ مثل آلبرت انیشتین، روث بندیکت و النور روزولت پرداخت. او درباره زندگی این افراد تحقیق کرد که به یک جمعبندی از ویژگیهای اخلاقی آنها برسد. نتایج زیر خصوصیتهایی هستند که افراد خودشکوفا شده را از دیگران متمایز میکنند.
- این افراد همانطور که عیبهای خود را میپذیرند، اشتباهات دیگران را نیز با شوخی و صبر قبول میکنند. آنها نهتنها توانایی پذیرش دیگران را دارند، بلکه با خودشان هم روراست هستند و برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران تظاهر نمیکنند
- افرادی که به خودشکوفایی رسیدهاند افرادی مستقل و کاردان هستند. آنها به ندرت برای هدایت زندگی خود به عوامل خارجی نیاز پیدا میکنند
- با دیگران به راحتی روابط عمیق و با محبت برقرار میکنند
- قدردان و شکرگزار تمامی نعمتهای زندگی هستند، حتی نکات مثبت بسیار کوچک
- هنگام قضاوت درست را از غلط به خوبی تشخیص میدهند
- به ندرت از محیط و فرهنگ اطراف خود تاثیر میپذیرند
- زندگی را ماموریتی میبینند که به آنها هدفی فراتر از خودشان داده است
سنجش نقادانه
علیرغم اینکه خودشکوفایی در علم روانشناسی و نظریههای انگیزشی مفهومی مثبت دارد، باز هم مورد انتقاد قرار گرفته است. در ادامه به بررسی چند مورد از آنها میپردازیم.
- به گفته اریک برن، روانپزشک کانادایی، خودشکوفایی نوعی خودنمایی است بر اساس این باور که باید به دنبال حسهای خوب برویم
- به دنبال خودشکوفایی احساسات مثبت وارد زندگی فرد میشود، اما این رویکرد غیر مرتبط با گونه بشر است
- تلاش فرد برای تحقق بخشیدن مفهوم خود حقیقی او میتواند منتهی به ساختن تنها ظاهری از خودشکوفایی شود
- راجرز و مزلو مفهوم روانشناسی خودشکوفایی را به یک هنجار اخلاقی تبدیل کردهاند
- رسیدن به خودشکوفایی فقط برای تعداد محدودی از افراد ممکن است
این انتقادها به جایی رسیدند که خود مزلو نیز عنوان کرد احتمال دارد مفهوم خودشکوفایی درست فهمیده نشود. با این حال مزلو دقیقا اشاره نکرد که فقط افراد کمی به خودشکوفایی میرسند، بلکه او باور داشت افرادی که در شرایط یکسان زندگی میکنند ممکن است با نتایجی کاملا متفاوت رو به رو شوند.
سخن نهایی
در پاسخ به سوال «خودشکوفایی چیست؟” پاسخهای متفاوتی وجود دارد که به بررسی تعدادی از معروفترین آنها پرداختیم. شما خود نیز میتوانید با نگاه کردن به درون خود و در نظر گرفتن ظرفیتها و تواناییهایتان به جواب درست برسید.
با درک درست مفهوم خودشکوفایی اولین قدم را در دستیابی به همه توان خود و باز کردن دریچه منتهی به این هدف برداشتهاید.
منبع: https://www.simplypsychology.org/self-actualization.html