بپذیریم که بیشتر فکر و خیال هایی که داریم بی مورد می باشند. همان طور که ما به غذاخوردن برای زنده ماندن نیاز داریم، به فکر کردن هم نیاز داریم، پس گاهی تشخیص اینکه فکرهای ما بی علت هستند، کمی برایمان دشوار می شود. معیارهای زیادی برای تشخیص وجود دارند که به چند مورد از آنها اشاره خواهیم کرد:
– آیا بارها و بارها فکرمان درگیر یک موضوع مشابه شده است؟ آیا با فکر کردن در مورد آن موضوع راه به جایی نبرده و راه حلی به ذهنمان نرسیده است؟
– آیا موضوعی خاص را از زوایای زیادی مورد تحلیل قرار داده ایم؟ آیا فکر کردن زیاد به همان موضوع، نتیجه ای بالعکس را برای ما ایجاد کرده و نتوانستیم آن مشکل را حل و یا مدیریت نماییم؟
– آیا تا به حال تمام دوستان نزدیکی که می توانند در مورد موضوعی به ما کمک کنند را در ذهن خود به صف کردیم؟ آیا از آنها کمک خواسته ایم؟
– آیا تمام دوستان ما به ما می گویند که فکر و خیالی که داریم بی مورد است؟ آیا دوستانمان ما را به خاطر افکار بی مورد و پوچی که داریم، دست انداخته اند؟
به راه های ممکن برای رهایی از این افکار فکر کنیم. حال که قبول کردیم این افکار بی مورد می باشند، باید در رهایی از آن ها اقدامی کنیم. مطمئنناً باید در این راه آزمون و خطا کنیم، اما نتیجه برایمان بسیار با ارزش خواهد بود. بعضی از این راه ها عبارتند از:
– تفکر کنیم. اگر فکر کنیم که نمی دانیم چگونه این افکار را از خودمان دور نگه داریم، می بایست با تفکر آن را فرا بگیریم و با تأمل آنها را از خود دور کنیم. تصور کنیم که تفکر همانند تنفس باشد. ما هر روز نفس می کشیم، بدون اینکه خودمان متوجه باشیم. اما اگر بخواهیم روی تنفس خود کنترل داشته باشیم، می توانیم نفس خود را در سینه حبس کنیم. با تفکر ما می توانیم بیاموزیم که چگونه افکار بی مورد را از خود دور کنیم.
– ورزش کنیم. دویدن و یا پیاده روی روزانه می تواند ذهن ما را باز کند و از این طریق، با تمرکز بر بدن خود، می توانیم افکار بی مورد را از خود دور نماییم. ورزش هایی چون یوگا و والیبال ساحلی می تواند به تمرکز ما کمک شایانی کند.
– نظرات خود را با صدای بلند و رسا بیان کنیم. این نظرات را حتی اگر برای خودمان بازگو می کنیم، سعی کنیم آنها را بلند و رسا بیان کنیم تا نظر و عقیده واقعی خودمان را مشخص کرده باشیم.
– از دیگران مشورت بگیریم. همیشه نظرات دیگران می تواند در تصمیم گیری درست به ما کمک کند.
افکار خود را دسته بندی کنیم. زمانی که افکار بی مورد را از خود دور کردیم، افکار باقی مانده خود را سامان دهیم. دسته بندی افکار ما را در تصمیم گیری بهتر، تشخیص اولویت ها و حس رهایی از افکار مزاحم، یاری می رساند. برخی از راه های دسته بندی افکار از این قرار است:
– فهرستی از موضوعات آزاردهنده ای که همیشه در ذهنمان هستند را روی کاغذ بنویسیم. اول مشکل را تعریف کنیم، سپس نظر خود را درباره آن بنویسیم و سرانجام بدی ها و خوبی های هر راه حلی که در مورد آن به ذهنمان می رسد را یادداشت نماییم. حالا مشکلات را در پیش خود ببینیم، خود به افکار بی مورد پایان خواهد داد. نوشتن را تا جایی ادامه دهیم که دیگر ذهنمان از آن مسئله خالی شده باشد. هیچوقت از نوشتن مأیوس نشویم و به راه حل هایی که داریم فکر کنیم. اگر دو و یا چند راه حل مشابه داشته ایم و تفکر بیشتر مشکلی را حل نکرد، به ابزاری موثرتر نیاز داریم.
– مشکلات خود را هر روز به صورت خاطره و با تمام جزییات بنویسیم و به روی بخشی خاص از آن تمرکز نکنیم. آخر هر هفته یادداشت های خود را مشاهده کنیم و ببینیم که کدام مشکل بیشتر ما را آزار داده است و اول آنها را حل کنیم.
– فهرستی از برنامه های روزانه خود تهیه کنیم. کارهای روزانه خود را که تصمیم داریم انجام دهیم، یادداشت نماییم. با این کار ما به جای اینکه بنشینیم و در طول روز افکار بی مورد خود را مرور کنیم، خواهیم دید که کارهای مهم تری نیز برای انجام داریم.
وارد عمل شویم. حال که ذهن خود را به کار بردیم و به افکار خود گوش کردیم و راه حلی تعیین کرده ایم، وقت آن رسید که دست به کار شویم. چند روش مهم برای عمل کردن عبارتند از:
– با دیگران معاشرت کنیم. گپ و گفت با دوستان و آشنایان به ما کمک زیادی خواهد کرد تا کمتر افکار بی مورد داشته باشیم.
– به گروهی اجتماعی،فرهنگی و یا هر نوع فعالیت تازه ای که دوست داریم، بپیوندیم. در این صورت ما فعالیتی گروهی را انجام خواهیم داد و روحیه ای سرزنده خواهیم داشت.
– مطالعه داشته باشیم. توجه به افکار و نظریات عمومی نیز می تواند به ما در ترک افکار بیهوده کمک کند و به ما دید عمیق تری خواهد بخشید. خواندن حسب و حال افراد و مشاهیر بزرگ، در این مورد بسیار مفید و ارزشمند خواهد بود.
در لحظه زندگی کنیم. حال که مرحله تفکر را گذرانده ایم و وارد عمل شده ایم، توجه خود را به لحظه ای که در آن حضور داریم بدهیم. با این کار ذهن ما در تصمیم گیری های بهتر شما را یاری خواهد رساند و دیگر ناراحت مسائلی که رخ داده و دیگر چاره ای در مورد آن ها نداریم، نخواهیم بود. به چند روش برای نحوه زندگی در لحظه، توجه بفرمایید:
– هر روز حداقل پنج مورد از کارهای خوب و مفیدی را که انجام داده ایم و با انجام آن ها از ما تشکر و قدردانی به عمل آمده، یادداشت نماییم. اینگونه دیگر به جای توجه بیش از اندازه به افکار بی بیهوده، به افراد مختلف و کارهایی که باید انجام دهیم فکر خواهیم کرد.
– مقداری از روز را صرف تماشای منظره ای دلپذیر کنیم. از این طریق ما به جهان پیرامون خود عشق می ورزیم و امید به زندگی در ما بیشتر خواهد شد.(قانون جذب)
– به قطعه ای موسیقی گوش فرا دهیم تا این موسیقی دلنشین جای افکار داخل مغزمان را بگیرد.
نکات و هشدارها
هیچگاه در افکار خود، خود را ضعیف و کوچک تصور نکنیم. اتفاقاتی که باب میل مان نبوده را با پاسخ به آن ها و تصمیم به حل آن ها، فراموش کنیم. با خود زمزمه کنیم: “تموم شده رفته. نباید دیگه بهش فکر کنم. از این به بعد باید زندگیمو درست بسازم”. امید به زندگی در این جمله، باید مورد توجه قرار گیرد. شاید خودمان هم از فشاری که در آن زمان داشتیم و یا از آن موضوع حرص می خوردیم، دیگر خنده مان بگیرد.
تفکر علمی چیست؟
تفکر عملی است که می تواند ما را خوشحال و یا ناراحت کند. تفکر را تنها در مورد افکاری داشته باشیم که باعث خوشحالی ما شود تا بتوانیم از این طریق به آن چیزی که از خود می خواهیم نزدیک تر شویم.
وقتی که دیگر از فکر کردن سرشار شدیم، صبر کنیم، آرامش خود را پیداکرده و تحلیل کنیم، پیش از اینکه تحلیل رویم.
از اینکه درست تفکر می کنیم خوشحال باشیم. لازم نیست شخص دیگری از خود بسازیم، تنها کافی است که افکار خود را مدیریت کنیم.
حمام در وان پر از آب و روشن کردن شمع در اطراف آن، به آرام شدن ما کمک خواهد کرد.
مغز خود را در انتقال اطلاعات به دیگر افراد به کار گیریم. با کاهش ترشح آدرنالین و تغییرات هورمونی، مغز ما عملکرد بهتری خواهد داشت. لذا از افکار منفی و استرس دوری کنیم.
با دوستان خود، کودکان و یا حیوانات بازی کنیم. خنده و سرگرمی ذهن ما را شاداب خواهد کرد و در می یابیم که این افکار آن چنان که فکر می کردیم اهمیت ندارند.
1. با دید وسیع تر به همه چیز نگاه کنید.
همه ی ما به راحتی می توانیم در دام پرداختن به چیزهای جزئی در زندگی بیفتیم. بنابراین وقتی در حال فکر کردن در مورد چیزی هستید از خود بپرسید:
آیا این موضوع در 5 سال آینده همینقدر مهم خواهد بود؟ یا حتی در 5 هفته آینده؟
من دریافتم که گسترده کردن دیدمان به زندگی با استفاده از این سؤال ساده می تواند به سرعت ما را از فکر بیش از حد خارج کند. همچنین اینکه به ما این امکان را می دهد تا سرانجام از فکر کردن در مورد چیزی متوقف شویم و وقت و انرژی خود را روی چیز دیگری متمرکز کنیم که برایمان مهمتر است.
2. محدودیت های زمانی کوتاهی را برای تصمیم گیری تعیین کنید.
اگر محدودیت زمانی ندارید که چه زمانی باید تصمیم بگیرید و اقدامی را انجام دهید، می توانید فکر خود را به کار گیرید و برای مدتی به همه زوایای ذهن خود بپردازید. بنابراین بیاموزید که با تعیین مهلت هایی در زندگی روزمره خود، در تصمیم گیری ها بهتر عمل کنید و به فعالیت بپردازید.
مهم نیست که تصمیمتان یک تصمیم کوچک یا بزرگتر باشد. برای مثال اگر می خواهید تصمیم کوچکی بگیرید 3 دقیقه وقت برای فکر کردن مطلق به همه جوانب و زوایای آن بگذارید و سپس تصمیم بگیرید و اگر می خواهید تصمیم بزرگی بگیرید مثلا 30 دقیقه وقت صرف این کا بکنید.
3. از فکر کردن به استرس و فشارهایتان به شدت پرهیز کنید.
شما نمی توانید از روزهای پرتلاطم یا بسیار استرس زا جلوگیری کنید، اما می توانید با شروع خوب روز و با قرار نگرفتن خود در برابر فشارهای غیر ضروری و استرس های بیهوده، تعداد آنها را در ماه و سال خود به حداقل برسانید. در واقع اینکه شما صبحتان را با حال و انرژی خوب شروع کنید تمایلتان برای دوام این حس تا آخر روز بیشتر می شود. همانطور که برعکس این قضیه نیز صادق است. اگر روزتان با اعصاب خوردی و استرس شروع کنید تمام روزتان به همین منوال خواهد گذشت.
برای اینکه بتوانید صبحتان را به خوبی آغاز کنید می توانید ورزش کنید، صحبت کردن با اعضای خانواده و همکارانتان به بهترین لحن ممکن، همچنین صرف وقت برای صرف صبحانه. همچنین داشتن خواب و استراحت کافی.
از دیگر کارهایی که می توانید برای خوب سپری شدن روزتان انجام دهید این است که ورودی روزانه خود را به حداقل برسانید.
4. تبدیل به یک فرد عملگرا شوید.
اگر بدانید که چگونه می توانید با داشتن فعالیت های مداوم روزتان را بدون ذره ای دل مشغولی سپری کنید حتما این کار را می کردید. برای این کار شما می توانید برای خودتان مهلت برای انجام کارهای موردنظرتان در نظر بگیرید. برای مثال به خود بگویید: من باید تا یک ساعت دیگر این پروژه را تحویل دهم. راه دیگر این است که در این راه سعی کنیم قدم های کوچک برداریم و ابتدا فعالیت خود را در موارد راحت تر تداوم بخشیم تا تبدیل به عادت شوند و بتوانیم این شیوه را برای فعالیت های سنگین تر به کار گیریم.
بنابراین با عملگرا بودن و مشغول کردن خود به فعالیت های روزانه خواهید دید که زمان به سرعت سپری شده و شما وقتی برای فکر کردن به مسائل بیهوده ندارید که با ادامه دادن این کار خواهید دید که افکار به مقدار کمتری به ذهن شما هجوم آورده و شما نیز قادر به کنترل آنها خواهید شد.
5. شما نمی توانید همه چیز را کنترل کنید.
اینکه شما بر این باور باشید که با گذاشتن زمان بسیار زیاد برای فکر کردن به مسائل مختلف خواهید توانست راه حلی برای مشکلاتتان پیدا کنید باید بگویم سخت در اشتباه هستید. زیرا نه تنها شما بلکه هیچ فردی قادر به کنترل و حل کردن همه ی مسائل و مشکلات نیست.
به جای اینکه مدت ها زمان را صرف فکر کردن به مسائلی که برای حل آنها کاری از دستتان بر نمی آید کنید، سعی کنید از تجربیات دیگران در مشکلات مشابه استفاده کنید و این وقت را صرف آموختن از افراد با تجربه کنید. تمام این اقدامات در گرو این است که شما بپذیرید قادر به کنترل همه ی مشکلاتتان نیستید و نمی توانید تنهایی از پس همه آنها بر بیایید حتی اگر سالها زمان صرف فکر کردن به آنها کنید.
6. در شرایطی که نمی توانید فکر کنید، متوقف شوید.
برای مثال بعضی اوقات وقتی من گرسنه ام یا وقتی در رختخواب دراز کشیده ام و قرار است بخوابم افکار منفی شروع به هجوم در ذهنم می کنند.قطعا این موقعیت برای همه شما پیش آمده و به شما آسیب هایی وارد کرده که کمترین آن این است که ساعت خوابتان را به کلی بر هم زده است. اما از این به بعد شما باید یاد بگیرید و آگاه باشید که وقتی گرسنه، خسته یا خواب آلود هستید افکارتان پاسخگوی مشکلات شما نیستند و آنطور که باید کار نمی کنند و در نتیجه بسیار آسیب پذیر هستند.
بنابراین در چنین شرایطی کافی است یک “نه” به خود و افکار هجوم آورده به سرتان بگویید و این افکار را به زمان بهتری که در آمادگی کامل هستید موکول کنید.
برای رسیدن به این مرحله کمی تمرین لازم است. تجربه ثابت کرده که افکاری را که با این روش به زمان مناسب موکول می کنیم در حدود 80 درصد پاسخگوی مشکلات و نیازهای ما بوده اند و آنها جواب گرفته ایم. از طرفی شدت سختی مشکلاتی که فکر آن ها در زمان های نامناسب به سرمان هجوم می آورند، بسیار بیشتر از زمانی است که همان افکار در موقعیت مناسب به سرمان هجوم می آورند و در واقع ذهن ما زمانی که آماده نباشد همه چیز را برای خود پیچیده و غیر قابل حل می کند.