آیا می توانیم پیش بینی کنیم که ماه بعد یا سال بعد چه اتفاقی برایمان خواهد افتاد؟ مسلما” نه، ولی هر چه پیش آید قاعدتا” طبق اصول و الگو های رفتاری قابل پیش بینی، عکس العمل نشان خواهیم داد.
از وقتی که متولد میشویم مدام دستورالعمل هایی از والدین، کلاس درس، محیط کار و… دریافت می کنیم و از آن تجربه اندوزی خواهیم کرد. ممکن است اهداف بلند پروازانه ای داشته باشیم و آرزوهای متعددی در سر بپرورانیم. ولی به هر حال مادامیکه چرخ زندگی می گردد فراز و نشیب های گوناگونی و احساسات مختلفی را تجربه خواهیم نمود. باید یاد بگیریم و بتوانیم مهار چرخه ی زندگی خود را در دست بگیریم بدون آنکه نیاز باشد خودمان هم با آن بچرخیم، و در مواقع تغییر روال عادی زندگی، باید بتوانیم آگاهانه و با اقتدار خود را آماده ی پذیرش منطقی سازیم.
به همین علت است که من به قدرت و ارزش رفتار انسانها اعتقاد دارم. هرچقدر بیشتر در مورد انسانها تحقیق میکنم، و رفتارها و سرنوشت هایشان را بررسی می کنم بیشتر باور خواهم کرد که این سرنوشت طبیعی ماست که پیش میرود. موفقیت، شادکامی و کامروایی در همه ی فصول زندگی ما وجود دارند.
این ما هستیم که متناسب با نگرش کلی خود به زندگی، تصمیم می گیریم که بخوانیم یا نخوانیم، تلاش کنیم یا تسلیم شویم، در ناکامی ها خودمان را سرزنش کنیم یا دیگران را مقصر بدانیم، صادق باشیم یا دروغ بگوییم، اقدام کنیم یا طفره برویم، پیش رویم یا کنار بکشیم و…پیروز شویم یا ببازیم. خداوند نعمت بزرگ اختیار را بر ما ارزانی داشته تا خودمان پیشرفت و کامیابی – یا شکست و نابودی را انتخاب کنیم.
هدف از خلقت ما روی زمین تعالی خودمان و تلاش در جهت ارتقاء محیط پیرامون و موقعیتمان بوده است. خداوند چقدر زیبا انتهای کار این دو خلقت عظیم خود که همانا انسان و زمین است را باز گذاشته است! سر بگردانیم و مشاهده کنیم که چه بسیارند رودخانه ها و رودهای بدون پل، نقاشی های کشیده نشده، آوازهای خوانده نشده، کتابهای نوشته نشده و فضاها و رموز کشف نشده. برای انجام آنچه که هنوز انجام نشده، خداوند ما را آفرید و قدرت انجام آن را نیز به ما عنایت کرد ولی در عین حال انتخاب با ماست. رفتار پیرو انتخاب و نتیجه پیرو انتخاب، بوجود خواهند آمد. هرآنچه که هستیم و هرآنچه که می توانستیم باشیم، همه به ما بستگی دارد. مادامیکه زنده هستیم و زندگی می کنیم فرصت تلاش کردن داریم و در دوران مختلف و فصول متفاوت زندگی، عملکرد یعنی همه چیز!
گذران زندگی مثل تغییر فصول است. ما نمی توانیم فصل ها را تغییر دهیم ولی مطمئنا” می توانیم خودمان را تغییر دهیم.
زمستان
اولین درس زندگی این است که یاد بگیریم چگونه زمستانها را پشت سر بگذاریم. زمستانهای مکرر می آیند و می روند گاه بلند و گاه کوتاه، گاه سخت و گاه آسان. آنچه که همیشه تکرار میشود این است که همیشه در پس پاییز، زمستان خواهد آمد. در زندگی زمستانهای مختلفی وجود دارد: زمستان اقتصادی، زمستان اجتماعی، زمستان عواطف و زمستان جسمی، وقتی چیزی را درک نمی کنیم، زمستان است، وقتی اتفاقات ناخوشایند در پی هم می آیند، زمستان است، زمانیکه بیماریم و ناامید، زمستان است. وجود زمستان انکار ناپذیر است، پس باید یاد بگیریم چگونه از آن عبور کنیم.
سختی ها همیشه بعد از فرصت ها می آیند و رکود پس از رونق مطرح میشود. با زمستان چه میشود کرد؟ میتوان قوی تر، عاقل تر و بهتر بود. زمستان نمی تواند تغییر پیدا کند، ولی ما می توانیم.
قبل از درک این حقیقت، همیشه در زمستان می گفتم ای کاش تابستان بود. وقتی سختی می کشیدم عادت داشتم بگویم، ای کاش راحت بود. ولی اکنون آرزو نمیکنم که کاش زمستان کوتاهتر یا سبک تر بود بلکه آرزو میکنم که کاش عاقل تر و بهتر بودم. نمیگویم کاش مشکلاتم کمتر بود، میگویم کاش قوی تر بودم. نمیگویم کاش سختی نمی کشیدم، میگویم کاش آگاه تر بودم.
زندگی مثل تغییر فصول می باشد. ما نمی توانیم فصل ها را عوض کنیم ولی می توانیم خودمان را عوض کنیم.
بهار
خوشبختانه پس از زمستان، فصل فعالیت و فصل فرصت ها از راه میرسد. بله فصل بهار… بهار فصل شکوفایی مزرعه ی بارور زندگی است. بذرهای آگاهی و تعهد کاشته خواهند شد و با تلاش و پشتکار به بار می نشینند.
از راه رسیدن بهار به تنهایی نشانه ی آن نیست که پاییز بعد از آن را به راحتی پشت سر خواهیم گذاشت. باید از بهار استفاده کنیم. هر یک از شکوفه های بهاری می توانند شکوفا شده و می توانند تا پاییز از بین بروند. از فرصتی که بهار برای ما فراهم میکند بهره ببریم. به قول و تعهد بهار ایمان داشته باشیم: هرچه بکاریم، همان را درو خواهیم کرد. ثمره ی ایمان، قانونی است لغو ناشدنی : پاداش هر یک کار نیک، دریافت صدها نیکی است، به ازای دستی که برای یاری کسی دراز می کنیم، صدها بار دست ما گرفته خواهد شد، به خاطر هر کاری که برای رضای خداوند انجام می دهیم، صدها بار پاداش می گیریم، و به ازای هر عشقی که ابراز می کنیم، یک زندگی عشق به ما باز می گردد.
به خاطر داشته باشیم که بهار زندگی ما کوتاه است. ممکن است مسحور زیبایی های آن شده، در چشم به هم زدنی رفتنش را حسرت بار نظاره کنیم. پس تامل نماییم و عطر دل انگیز گلهای بهاری را با دل و جان استشمام کرده و قبل از دیر شدن کاری انجام دهیم. مبادا چشم باز کنیم و ببینیم بهار رفته و بذرهای ما در کیسه ای در دستانمان مانده. عاقلانه و با درایت بذرهایمان را بطور منظم و با برنامه ریزی بکاریم. از صخره ها، علف های هرز و موانع دیگر نترسیم. اگر هوشیارانه عمل نماییم هیچ یک از این موانع بذرهای ما را از بین نخواهد برد. پس حرکت را انتخاب کنیم….جای کاهلی نیست. جذابیت های ظاهری را رها کنیم و حقیقت را دریابیم، لبخند را بر لب بنشانیم و اخم را فراموش کنیم، به عشق چنگ بزنیم و دشمنی ها را دور بریزیم. وقتی بهار دل انگیز به زندگی ما لبخند زد، کارمان را شروع کنیم و از فرصت هایمان استفاده کنیم.
بهار به ما نشان میدهد که زندگی یک فرصت زیبا است برای کاشت و برداشت. کافی است یاد بگیریم چگونه بار دیگر از صفر شروع کنیم. گویی دوباره زاده شده ایم….اجازه بدهیم جذابیت ها و شگفتی ها ما را به سوی خود بخوانند و انگیزه ی جستجوی معجزات پنهان در پدیده ها را در ما ایجاد کنند. بدون فوت وقت در بهار زندگی خود غرق شویم و از فرصت های آن بهره گیریم. بهار در زندگی هر یک از ما فقط چند بار رخ خواهد نمود. زندگی کوتاه است، حتی اگر طولانی ترین عمر طبیعی را تجربه کنیم. هر طور که زندگی می کنیم، از آن لذت ببریم. نباشد که فقط نظاره گر گذشت فصول از پی هم باشیم.
تابستان
در این فصل از زندگی، یادبگیریم چگونه میتوان شکوفا شد و چگونه باید از بذرهای کاشته شده محافظت کرد. به محض آنکه بذرها را بکاریم، حشرات موذی و علف های هرز مزاحم، آنها را تهدید می کنند. آنها بذرها را از بین خواهند برد مگر آنکه….ما از آنها محافظت کنیم. این یک حقیقت است که هر چیز ارزشمندی نیاز به محافظت دارد. نپرسیم چرا . فقط قبول کنیم که حقیقت همین است. با توجه به واقعیات، آغازی زیبا و با ارزش داشته باشیم. هر باغی، روزی مورد حمله قرار خواهد گرفت. از ارزش های اجتماعی، ارزش های سیاسی، ارزش های تجاری و دوستی های ارزشمند باید محافظت کرد. هر باغی باید سراسر تابستان مورد مراقبت باشد، در غیر اینصورت به همه ی ثمرات ارزشمند آن دست نخواهید یافت. بدیهی است کسانی که به بذر ها و نهال های خود توجه می کنند و از آنها محافظت بعمل می آورند از شر آفات و حشرات موذی و سایر موانع در امان خواهند بود.
پاییز
پاییز فصل برداشت محصول و استفاده از ثمره ی زحمات کشیده شده در فصل بهار می باشد. در پاییز برداشت محصول را یاد خواهیم گرفت به شرط آنکه اگر کار خود را درست انجام داده بودیم مغرور نشویم، و اگر مشکلی در کارمان بود اعتراض نکنیم. هیچ چیز لذت بخش تر از آن نیست که خوشه ی ثمرات کار خود را دانه دانه برچینیم و هیچ چیز عذاب آور تر از آن نیست که در فصل برداشت مزرعه ی خود را خشک و بی ثمر بیابیم. در مورد هرچیزی این امر صادق است که هر چیز به این دنیا بدهی، همان را از آن پس خواهی گرفت. این از قوانین طبیعت می باشد. با این وجود بهتر است به نتیجه فکر نکنیم و هر آنچه در توان داریم بکار گیریم و با احساس مسئولیت از بذرهای خود مراقبت نماییم. پذیرش مسئولیت در زندگی، کمال بلوغ انسانهاست.
زندگی، خود مدام در حال بازیافت و بازسازی است و بخشی از وظایف ما این است که یاد بگیریم با تغییر فصول خود را تغییر دهیم و میان تضادها، توازن برقرار کنیم:
روز/شب، خوبی/بدی، زندگی/مرگ، آب/خشکی، تابستان/زمستان، رونق/رکود و شادی/غم. ما با تضادها و تحولات مختلفی روبرو خواهیم شد… اما به یاد داشته باشیم که هرسال زمستان، بهار، تابستان و پاییزی دیگر خواهیم داشت.
موفقیتهای هر فصل
اکثر موفقیتهای ما به نوع رفتار و قابلیت ما در کاشت بذرها در فرصتهای بهار، وجین و شخم زدن در تابستان، برداشت محصول در فصل پاییز و قوی تر، بهتر و آگاه تر شدن در زمستان بستگی دارد. آنچه که برای ما اتفاق خواهد افتاد، آینده ی ما را نمی سازد، نحوه ی پاسخ گویی و عکس العمل ما به آنچه که اتفاق افتاده است سازنده ی آینده ی ماست.