۹ روش مهم برای اینکه از خود یک بدبخت بسازید.

《بدبخت باشید یا به خودتان انگیزه بدهید.
هر کاری که باید انجام شود، همیشه انتخاب شماست》
وین دایر

من فکر می کنم که تبدیل شدن به یک فرد شاد، بسته به تغییر شرایط بیرونی نیست، بلکه به تغییر تفکر شما بستگی دارد.

شما می توانید هزاران چیز خارجی مثبت را در زندگی خود انباشته کنید، اما اگر درونتان به هم ریخته باشد، زندگی شما چندان بهتر نخواهد شد.

مسئله این است که اگر افکار خود را در جای درست قرار دهید، دنیای بیرونی شما شروع به همسو شدن با آن افکار خواهد کرد.

اکنون، چند راه وجود دارد که می توانید با آنها از خود یک بدبخت بسازید.
در اینجا ۹ مورد از آنها وجود دارد که معتقدم برخی از محبوب ترین آنها هستند.
بارها و بارها از آنها استفاده کرده ام.
هنوز هم هر از گاهی آنها را انجام می دهم.

من توصیه می کنم تا حد امکان این عادات فکری را کاهش دهید. جدا کردن همه آنها با هم ممکن است سخت باشد. اما با گذشت زمان می توانید آنها را به میزان قابل توجهی کاهش دهید.

برای یادآوری آن‌ها، ممکن است بخواهید این مقاله را چاپ کنید یا چند مورد از آنها را که احساس می‌کنید برای شما کاربرد دارند، بنویسید.
می توانید از آن یادداشت ها به عنوان یادآوری خارجی در یخچال یا آینه حمام استفاده کنید.

1. هر کاری را که انجام می دهید با زندگی و دستاوردهای دیگران مقایسه کنید.

مشکل مقایسه خود با دیگران این است که همیشه فردی وجود خواهد داشت که از شما بهتر است.
بنابراین ماشینی می گیرید که زیباتر از ماشینی است که نزدیک ترین همسایگان شما می رانند.
این برای مدتی بسیار عالی است. اما یک روز می بینید که بچه جوان در بلوک بعدی در حال رانندگی با ماشین اسپرت جدید، جالب و گران قیمتش است. و بار دیگر، دیگر احساس خوبی ندارید.

یک روش مفید تفکر این است که خود را با خودتان مقایسه کنید. قدر پیشرفتی که کرده اید را بدانید. به زمینه هایی که در آن‌ها آنقدر که می‌خواهید پیشرفت نمی‌کنید نگاه دقیق‌تری بیندازید و سعی کنید دلیل آن را بیابید. سپس برای یافتن اینکه چگونه می توانید در آن زمینه های زندگی خود پیشرفت کنید، برنامه ریزی کنید.

2. با آنچه دیگران به شما می گویند همراه باشید و سعی کنید همه را راضی کنید.

بدانید که همه در مورد کارهایی که می توانید انجام دهید نظرات خود را دارند. این بدان معنا نیست که شما باید آنچه را که می گویند انجام دهید. شما نمی توانید زندگی خود را از دید دیگران زندگی کنید. خوب، شما می توانید، اما در این صورت به احتمال زیاد از هر جهت فشار زیادی را احساس می کنید و اصلاً احساس خوبی نخواهید داشت.

حتی اگر سعی کنید همه را راضی کنید، ممکن است متوجه شوید که برخی از افراد به هر حال راضی نیستند. دلیلش این است که آنچه آنها می گویند اصلاً ربطی به شما ندارد. آنچه آنها می گویند فقط بازتاب بیرونی زندگی و احساسات آنهاست.
اگر چیزی منفی به شما نمی‌گفتند، از تاکسی‌ها، صاحب سگ‌ها یا هر کسی که در ذهن یا جلوی دماغشان ظاهر می‌شد، شاکی بودند.

اکنون می توانم به شما بگویم که باید همیشه به جای خود فکر کنید و در مورد آنچه می دانید تصمیم بگیرید. مشکلی که من با این دیدگاه پیدا کرده ام این است که من و شما کمی شبیه بقیه هستیم.  همچنین دوست داریم احساس کنیم که حق با ماست و بر بهترین توصیه ها حاکمیم. بنابراین آنچه شما فکر می کنید درست است ممکن است همیشه بهترین راه حل نباشد.

پس سعی کنید کمی تحقیق کنید.
از افرادی که در جایی هستند که شما می خواهید باشید، بپرسید که چه چیزی یاد گرفته اند. سعی کنید تصمیمات خود را بر اساس چیزی اساسی قرار دهید. سپس فقط اقدام کنید. در پایان باید آزمایش کنید، بارها و بارها شکست بخورید و کشف کنید که واقعاً چه چیزی برای شما مفید است.

3. در اقیانوسی از اصوات منفی زندگی کنید.

آنچه که می‌گذارید به ذهنتان ورود کند، بر شما تأثیر می گذارد.
پس بدانید اگر دائماً با افراد منفی گرا معاشرت کنید، باعث می شود به پایین کشیده شوید. وقتی بدبینی حالتی پیش فرض در دنیای شماست، خوشبین ماندن آسان نیست.

بخشی دیگر از این موضوع، گیر افتادن در اخبار و پیشگویی های سقوط آسمان است.
اما در واقع هیچ آسمانی در حال سقوط کردن نیست.

زمان کمتری را با اصوات منفی سپری کنید. «دیدن افراد منفی» را کاهش دهید. از تماشای اخبار یا حتی نمایش های تلویزیونی منفی خودداری کنید. وقت آزادی  برای انجام کارهای سرگرم کننده تر، خواهید داشت.

4. هرگز چیزها را با هم مخلوط نکنید و چیز جدیدی را امتحان نکنید.

این یکی یواشکی است.
می تواند شما را طوری فریب دهد که احساس کنید همه چیز خیلی خوب است. شما روال دلپذیر و ایمن خود را دارید. اما در زیر آن احساسات منفی مبهم نارضایتی وجود دارد که گاهی اوقات به سطح می رسد.

زمان‌هایی را که چیزی را امتحان کرده‌اید به خود یادآوری کنید.
زمان هایی که اغلب اوقات اصلاً از آن پشیمان نیستید.
در واقع، احتمالاً اوقات بسیار خوبی را سپری کرده اید. خودتان را گول نزنید و از خود راضی نباشید.

من نمی گویم که نیاز به رفتن به آسمان دارید.
اما صرفاً این انتخاب خوبی برای مخلوط کردن همه چیز است تا حداقل هر چند وقت یکبار تنوع داشته باشید. دفعه بعد که کسی پیشنهاد می کند چیزی را امتحان کنید، امتحان کنید. یا به دوستان خود پیشنهاد دهید.

5. زمان زیادی را صرف گذشته و/یا آینده کنید.

چقدر زمان صرف فکر کردن به اتفاقی می‌کنید؟ یا در مورد چیزی که فکر می کنید در آینده اتفاق می افتد؟

در واقع چقدر زمان صرف فکر کردن و مشاهده آنچه در واقع مقابل بینی شما. در حال حاضر وجود دارد، می کنید؟

شاید فکر کردن به یک خاطره عالی ایده بسیار خوبی به نظر برسد. یا اینکه برای آخر هفته یا تعطیلات خود رویاپردازی کنید.
و هست.

مسئله این است که اگر زمان زیادی را در گذشته یا حال صرف کنید، افکار کمی از کنترل خارج میشوند. شما شروع می کنید به بیش از حد فکر کردن و به طور تقریباً اجباری سناریوهای آینده را تصور می کنید. خاطرات قدیمی را دوباره پخش و تفسیر می کنید. خود را گرفتار مارپیچ ها و حالات منفی می کنید.

گم شدن در این رشته افکار بسیار آسان است. اما همچنین می توانید خود را آموزش دهید که مراقب افکار خود باشید. اگر در طول روز افکار خود را زیر سوال ببرید، با سؤالاتی مانند:《 آیا این کار مفید است؟》می توانید درک خود را از آنچه که وقت خود را صرف فکر کردن در مورد آن می کنید، بهبود بخشید.

اگر متوجه شدید که چیزی که به آن فکر می کنید واقعاً مفید نیست، آن را رها کنید و به چیز دیگری فکر کنید. اگر نمی توانید آن را کنار بگذارید – گاهی اوقات آسان نیست – در اینجا سه ​​راه حل وجود دارد:

بیشتر افکار خود را بر روی یافتن راه حل متمرکز کنید. نه اینکه در افکار منفی خود غرق شوید. اغلب کاری وجود دارد که می توانید در مورد یک موقعیت انجام دهید. ذهن خود را روی یافتن آن یا آن راه حل ها متمرکز کنید. سپس اقدام کنید. این می تواند شما را از حالت منفی خارج کند و باعث شود نور انتهای تونل را ببینید.

روی تنفس خود تمرکز کنید. دوجین نفس شکمی بکشید و فقط ذهن خود را روی دم و بازدم متمرکز کنید. این کار شما را آرام می کند، اضطراب را رها می کند و بار دیگر شما را با لحظه حال، همسو می کند.

روی چیزی که در حال حاضر روبروی شماست تمرکز کنید. به جای اینکه بارها و بارها به چیزهایی که رئیستان دیروز به شما گفته یا برای شام چه می خواهید، فکر کنید، فقط روی چیزی که درست در مقابل شماست تمرکز کنید. هنگامی که در حال رانندگی هستید، آنچه را که در مقابل شما اتفاق می افتد مشاهده کنید. وقتی سوار اتوبوس می شوید به مردم، درختان و ساختمان ها نگاه کنید.

مانند خیلی چیزهای دیگر، حضور، عضله ای است که باید آن را بسازید. یاد می گیرید که مدت طولانی تری در زمان حال بمانید و پس از مدتی آموزش، راحت تر به آن بازگردید.

6. روی چیزی که نمی خواهید تمرکز کنید.

اگر روی چیزی تمرکز کنید که نمی خواهید، یعنی این که سیستم تمرکز شما در ذهنتان، یعنی سیستم فعال کننده شبکه (RAS) شما پیدا خواهد کرد. اگر روی این موضوع تمرکز کنید که در توالت چیزها چگونه پیش می رود، RAS به شما اجازه می دهد تا نمونه هایی از آن را در محیط اطراف خود مشاهده کنید.

شما فقط می توانید آنچه را که روی آن تمرکز کرده اید، در کانون توجه قرار دهید. بقیه چیزها در پس زمینه محو می شوند. بنابراین اگر می خواهید پول بیشتری به دست آورید، روی بی پولی خود تمرکز نکنید. بر این تمرکز کنید که چگونه می توانید درآمد بیشتری کسب کنید. فرصت ها در مکالمات به سمت شما می آیند.

در همان حال که در حال خواندن روزنامه یا تماشای تلویزیون هستید یا در حالی که در خیابان راه می روید. گاهی اوقات ممکن است کمی عجیب باشد. ناگهان، پس از تغییر تمرکز، چیزی که به وضوح برای مدتی در پس‌زمینه وجود داشته، به سمت شما می‌پرد.

با این حال، فقط تمرکز بر آنچه می خواهید، مشکلات شما را حل نمی کند. باید بارها و بارها اقدام کنید تا از فرصت های جدید خود استفاده کنید.

7. وقت خود را به دنبال قرص های جادویی بگذرانید.

خواندن کتابی در مورد رشد فردی، مشکلات شما را حل نمی کند. هر چند این تا حدی فریبنده است زیرا خواندن کتاب باعث می شود احساس کنید در حال پیشرفت هستید. اما بدون اقدام، پیشرفت کمی حاصل می شود.

این احساس خوشایند پیشرفت می تواند اعتیادآور باشد. این به شما احساسات زیادی می دهد. پس یک کتاب دیگر می خوانید. سپس یکی دیگر. اینگونه تبدیل به یک معتاد توسعه شخصی می شوید.

همیشه به دنبال آن چیزی هستید که زندگی شما را تغییر دهد. اما هیچ قرص جادویی واقعی وجود ندارد. برخی از کتاب ها مطمئنا مفیدتر از بقیه هستند. به خصوص اگر در زمان مناسب در دست شما قرار گیرند، یعنی وقتی برای آنها آماده باشید.
اینکه ذهن خود را دائما در معرض اطلاعات مثبت و مفید قرار دهید، بهتر از گوش دادن به اصوات منفی است. با گذشت زمان می تواند به شما کمک کند طرز فکر و دیدگاه خود را نسبت به جهان خود تغییر دهید؛ اما جایگزینی برای اقدام نیست.
ممکن است کسی سعی کند چیزی را به شما بفروشد که قول می دهد اثر بزرگی را به همراه خواهد داشت و اساساً هیچ اقدامی به عهده شما نیست. این کار احتمالا فقط روشی برای فروش است.
خود محصول ممکن است خوب، عالی یا بی فایده باشد. هرگز نمی فهمید. فقط باید با عمل کردن، آن را امتحان کنید و خودتان نتیجه را ببینید.

توصیه من این است که دیگر دنبال قرص های جادویی نگردید. به جای آن فقط یک کتاب کلاسیک توسعه شخصی از نویسندگانی مانند تونی رابینز، برایان تریسی یا اکهارت تول بخرید. سپس یک یا دو نکته از نکات آنها را برای ۳۰ روز دنبال کنید. فقط روی آن تمرکز کنید. سپس به سراغ یکی دو توصیه دیگر بروید. این کار به شما نتایج بهتری نسبت به دویدن در یک چرخه به دنبال قرص های جادویی می دهد. می توانید برخی از کتاب های توصیه شده را در اینجا پیدا کنید.

8. همیشه به دنبال اعتبار سنجی خارجی و تکیه بر آن باشید.

این مورد می تواند بسیار مهم باشد. اعتبار سنجی خارجی اساساً این است که شخص دیگری غیر از شما به شما اعتبار بدهد. ممکن است به شما بگویند که باهوش، زیبا، باحال، موفق و … هستید.

در حال حاضر، این ممکن است کاملاً خوب به نظر برسد. تعارف گرفتن فوق العاده است. مشکل  این است که اگر به تأیید دیگران نیاز داشته باشید، به دنیای بیرون و افراد دیگر اجازه می‌دهید احساسات شما را کنترل کنند. و این می تواند یک ترن هوایی واقعی باشد. زیرا اگر به تایید مثبت مردم نیاز داشته باشید، سخت است که از شنیدن نظرات منفی آنها اجتناب کنید. یا ممکن است زمانی که در تأیید شما مکث می کنند، احساس بدی پیدا می کنید.

پس چه کاری می‌کنید؟ شما نیازتان به آن ورودی را رها می کنید. اما همچنان نیاز به تایید وجود خواهد داشت. بنابراین باید جای آن را پر کنید تا به موقعیتی که خواهان تأیید دیگران هستید، برنگردید. این کار را با اعتبار بخشیدن به خودتان انجام می دهید.

به این فکر می کنید که چقدر عالی هستید. از خود بخاطر  پیشرفتی که کرده اید و کارهای مثبتی که انجام داده اید قدردانی می کنید. شما قدر خود را در دنیا می دانید. اهدافی را تعیین می کنید و به آن اهداف می رسید. این کار باعث ایجاد اعتماد به نفس در خود و توانایی های خود می شود.
این چیزها به شما کمک می کند تا عادتی طبق اعتبار درونی بسازید.

خودتان را کوتاه نفروشید. خود و دستاوردهایتان را تأیید کنید.  از ترن هوایی که بیش از حد به اعتبارسنجی خارجی وابسته است، خارج شوید.

9. مسائل را خیلی جدی بگیرید.

مسائل به ندرت واقعاً جدی هستند. اغلب این نفس شماست که سعی می کند شما را فریب دهد تا اینطور فکر کنید. زیرا اگر مشکلات شما جدی، بزرگ و مهم باشند، به این معنی است که شما مهم هستید.
این، یک راه تلاش برای افزایش ارزش خود برای خود و در چشم دیگران است.

هر چند این طرز فکر خوبی نیست. شما زمان زیادی را صرف فکر کردن به گذشته و آینده خواهید کرد. در درون خود تحریک پذیری و بی ثباتی ایجاد خواهید کرد که در دنیای بیرون منعکس می شود.
احتمالاً  زمان زیادی را هم صرف سختگیری در مورد خودتان خواهید کرد.

سخت‌گیری نسبت به خودتان ممکن است ایده خوبی برای «درسی به خودتان» به نظر برسد. من معتقدم که بهتر است چنین رفتاری را کنار بگذارید و آنچه را که می توانید، از اشتباهات یاد بگیرید و سپس ادامه دهید. سخت‌گیری نسبت به خودتان، حالات منفی و مشکلات زیادی را در شما ایجاد می کند. در مجموع، با جدی گرفتن چیزها، می توانید به سمت یک مارپیچ منفی بروید.

سبک کردن و جدی نگرفتن کارها لذت بخش تر و مفیدتر است. این کار را برای مثال، با همذات پنداری با نفس، عواطف و افکارم انجام دادم یا با استفاده از یادداشتی روی یخچالم تا به خودم بگویم «سبکش کن!»

منبع:

• https://www.positivityblog.com/9-great-ways-to-make-yourself-absolutely-miserable